فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#درمحضرشهدا
🇮🇷 اعلام #پيروزىانقلاباسلامی در راديو ايران توسط #شهيد_محلاتی در ۲۲ بهمنماه ۵۷
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت227
روش تربيت
جواد مجلسي راد، مهدي حسن قمي
نيمه شــعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم چراغاني کوچه خيلي خوب بود. بچه هاي محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتي به آن ها نزديک شديم همه مشغول ورق بازي و شرط بندي و... بودند! ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصباني شــد. اما چيزي نگفت.
🍂🍂🍂
من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتي هستند. بچه ها هم با ابراهيم سام و احوالپرسي کردند. بعد طوري که کسي متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستني بگير و سريع بيا.
آن شــب ابراهيــم با تعدادي بســتني و حرف زدن و گفتــن و خنديدن، با بچه هاي محل ما رفيق شد. درآخر هم از حرام بودن ورق بازي گفت. وقتي از كوچه خارج مي شديم تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود!
@parastohae_ashegh313
#بخش15
بهنام جلو رفت. «مش محمد، به منم نارنجك بده!» مش محمد نیم نگاهي به بهنام کرد و گفت: «برو بچه، بگذار به کارم برسم. مگر بچه بازيه؟» «من بچه ام؟ من بلدم نارنجك بیندازم.» هرچــه او اصرار کرد، مش محمد اهمیتي نداد. مش محمد به طرف يكي از خانم ها برگشت. بهنام پريد و دو تا نارنجك برداشت و فرار کرد. مش محمد متوجه نشد. چند رزمنده اي که آنجا بودند، خنديدند و چیزي بروز ندادند. گروه بهروز آماده ي رفتن شدند. بهنام همراه شان شد. بهروز گفت: «تو کجا مي آيي، بمان مسجد.» «من نارنجك دارم، ايناهاش!» «اينها را از کجا کش رفتي وروجك، بده من ببینم!» «نمي دهم. مي خواهم حساب عراقي ها را برسم.» بهروز ديد که وقت تنگ اســت و نمي شــود ســر به ســر بهنام گذاشت. به گروهش که حدود بیســت نفر مي شــدند، دســتور حرکت داد. به طرف دربند شــرقي دويدند. بین راه، گروه رضا دشتي هم به آنها ملحق شد.به دربند شرقي رسیدند و کمین کردند. رضا دشتي گفت: «تیراندازي نكنید. بگذاريد جلوتر بیايند!» بهنــام زيـر لولــه هاي نفت، روي ريگ هاي داغ دراز کشــیــد و چشــم به تانك ها دوخت. ده ها تانك در حالي که دود سفید استتار بیرون مي دادند، با سر و صدا جلو آمدند. صدها عراقي مسلح، در پناه تانك ها حرکت مي کردند. تانك ها به نزديكي شــان رســیدند. بهنام ديگر صــداي عراقي ها را که با هم حرف مي زدند، مي شنید. «آتش!» با فرياد رضا دشــتي، چند آرپي جي به ســوي تانك ها شــلیك شد. يكي از تانك ها منفجر شد. عراقي ها سراسیمه شروع به شلیك کردند. بهنام خواست به طرف تانك ها نارنجك بیندازد، اما دســتش لرزيد. عراقي ها جلو کشیدند. بهروز مرادي فرياد کشید: «عقب نشیني مي کنیم. بايد بكشیم شان طرف پلیس راه.» بهنام زير باران گلوله، پشــت ســر بهروز دويد. گلوله ها از بغل پا و ســرش با صداي ريز و گوشخراش مي گذشتند. به يك ديوار مخروبه رســیدند. يك تريلي پر از قیر در نزديكي آنجا واژگون شده بود. قیر داغ، زمین را سیاهپوش و لحظه به لحظه چون مواد مذاب که از آتشفشان فوران بزند، جلوتر مي آمد. بهروز گفت: «بايد روي پشت بام ها برويم، سريع!» پخش شــدند و هرچند نفر، داخل خانه اي شدند. چند دقیقه بعــد، دشمن از روي پشــت بام ها، زير آتش گلولـــه و آرپي جـــي قرارگرفت. دو تانك ديگر منفجر شد و عراقي ها عقب نشیني کردند.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
📗#عماد_مقاومت
🌹#سالروز_شهادت مردی از تبار #حسینعلیهالسلام #شهیدعمادمغنیه
✅ فرمانده شجاع و دلاور حزبالله لبنان
فرماندهی که نزدیک به ۳دهه
سازمان سیا آمریکا و اسرائیل برای نابودی اوجایزه گذاشته بودند
سردار محجوب و دلیرسرزمینهای لبنان
#شهیدوالامقامعمادمغنیه
💥 او کسی بود که با فرماندهی با تدبیر خود در سال ۲۰۰۶ در جنگ ۳۳ روزه به ۶۰ سال افسانه ی شکست ناپذیری #رژیم_صهیونیستی پایان داد.
🌷شادیارواحطیبهشهدا#صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
قسمتی از زندگی نامه شهید مصطفی نوروزی👇
#فارغ_التحصیل_آسمان
مصطفی از همان اول به بحث علم و تحصیلش، کنار فعالیت فرهنگی ، ورزشی و کارش اهمیت می داد، در اوایل دانشجویی یک چهره فعال تشکلهای انقلابی دانشجویی بود ، کارشناسی مدیریتش را گرفت،در همین رشته کارشناسی ارشدش را هم اخذ کرد، برای آزمون دکتری آماده میشد که فارغ التحصیل آسمان شد.
.
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهید_مصطفی_نوروزی
@parastohae_ashegh313
25.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #روایتگری_شهدا
🎙#حاجمحمدمختاری
⭕️ روایتی عجیب از مادرِشهید غلامحسین...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✨¸¸.·🕌·.,¸¸.·✨
#نماز_اول_وقت
🟠 پدرم اهل نماز بود. شاید در آن وقت چند نفر نماز میخواندند. اما پدرم به شدت تقید به #نماز_اول_وقت داشت. نماز صبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص میداد.
📕بخشی از کتاب «#از_چیزی_نمیترسیدم»
#زندگینامه خودنوشت #شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
📘کتاب گویای « #نیمه_پنهان_ماه » روایتگر بخشی از زندگی یکی دیگر از فرزندان رشید این مرز و بوم است. #شهید « #اسفندیار_صالحپور » که مردانه و عاشقانه پا در مسیر دفاع از میهنش نهاد و سرانجام در این راه، شهد شیرین شهادت را نوشید. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
⛔️نگو#مرسی!
📛 شما نبایدنشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید!
#شهیدحاجاحمدمتوسلیان
#عکسنوشته #خاطرهشهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313