eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️نماینده مجلس و آقازاده‌ای که شهادت را طلب می کرد 🔹نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود و از آنهایی بود که نان آقازادگی‌اش را نمی‌خورد و برای سرکشی به جبهه ها عازم می‌شد، البته نه برای گرفتن عکس یادگاری 🌹او شهید حاج مهدی شاه آبادی بود که امام خمینی شاگرد پدرش بود و به این شاگردی افتخار می کرد. امروز ششم اردیبهشت ماه، ملکوتیان سالروز شهادت و بال کشیدنش به آسمان و ٣٩سال حضورش را در این جمع جشن می گیرند. 🔸شیخ در محضر پدری همچون آیت الله شیخ محمدعلی شاه آبادی پرورش یافت. این حضور از او یک انسان وارسته ساخت تا جایی که وقتی با حدود یک میلیون و دویست هزار رای به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد، نه تنها این نمایندگی او را از مردم جدا نکرد که وی را بیشتر به میانشان کشاند. تا تعطیلی یا پنج شنبه و جمعه ای دست می داد، خود را به جبهه می رساند تا قدری میان مردان خدایی این روزگار نفسی تازه کند و با انرژی‌ای مضاعف برای خدمت به خلق خدا بازگردد. @parastohae_ashegh313
. حسین به جبهه بازگشت و حاج احمد رفت به جنوب لبنان. رفتنی که البته تا امروز بازگشتی نداشته است. وقتــی بعــد از چنــد لحظــه از فضــای یادآوری این خاطره بیرون آمدم، ابوحاتم هنــوز داشــت بــه حرف هایــش ادامــه می داد. انگار او هــم خاطراتی از زبدانی داشــت که از پدر شــهیدش شــنیده بود و اتفاقاً با خاطراتی هم که چند لحظه پیش داشــتم مرورشــان می کردم، بی ربط نبود. او که معلوم بود کاملاً با افتخار صحبــت می کنــد، می گفــت: «زبدانــی، محــل تولــد مقاومــت لبنــان و پیدایــش حزب اللهــه. حتــی ســید مقاومــت هم از ثمرات آموزش هاییه کــه رزمندگان ایرانی سال ها قبل، همین جا به شیعیان لبنان دادن.» مســیر دو ســاعت و نیمــۀ دمشــق تــا بیــروت بــه کنــدی می گذشــت و حرکــت خودروهای مردمی که از ترس هجوم تکفیری ها به ســمت لبنان می گریختند، آهنــگ رفتنمــان را کندتــر هــم می کــرد. به غیــر از خودروها، حاشــیه های جاده نیز، از انبوه زنان و کودکان و پیرمردهایی که بار و بنۀ چند روزه ای صرفاً برای زنده ماندن با خود به دوش می کشــیدند، پر بود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
نگاهشــان می کردیم؛ بیشــتر کودکان، پابرهنه بودند، چقدر این صحنه شبیه روزهایی بود که زنان و کودکان عرب خوزســتان از سوســنگرد و بســتان و هویزه و حمیدیه آوارۀ بیابان ها بودند و بــه طــرف اهــواز فــرار می کردنــد. دلــم از درد ریش ریش شــده بود امّا چکاری از دستمان برمی آمد؟ نزدیک مرز لبنان که رسیدیم، ابوحاتم گذرنامه هایمان را به مأموران لبنانی داد و آن ها مهرشان کردند. برای عبور از مرز مشکلی نداشتیم. امّا نمی دانستیم که مردم آوارۀ سوری، چگونه از این مرز عبور می کنند و اصلاً به اینجا می رسند یا نه؟ ای کاش می ماندیم و با تاول پاهایشان، با چشمان اشک بارشان و دل های شکسته شان همراهی می کردیم. لبنان کشــور نســبتاً کوچکی اســت، از مرز تا بیروت خیلی راه نبود، وارد شــهر کــه شــدیم همه چیــز برعکــس دمشــق بــود. خلوتــی خیابان ها، جــای خود را به ترافیــک ســنگین خودروهــا داده بــود. تقریبــاً کرکــرۀ هیچ مغــازه ای پایین نبود. جلوی پیاده روها و سر بلوار ها، چراغ های رنگی، لابه لای درختان کاج سبز و کوتاه که نماد کشور لبنان هم هستند، خاموش و روشن می شد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.mp3
11.03M
🎧 📗 راز_درخت_کاج "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 4⃣ @parastohae_ashegh313
🌱اگر غیبتِ کسی را پیش او می کردید، سریع مچت را همان جا می گرفت؛ صدا میزد می گفت: بیا با شما کار دارند! می گفتیم: نمی خواهد بهش بگویی، درست نیست! می گفت: اگر است پس چرا انجام می دهی؟! اگر نه، باید اینقدر شجاعت داشته باشی که حرفت را جلوی خودش بگویی، نه پشت سرش! @parastohae_ashegh313
کپی از مطالب کانال، بدون ذکر منبع؟! سلام دوستان بزرگوار و همراهان عزیز طاعاتتون قبول 🌱 کپی از مطالب کانال کاملا آزاده و هیچ منعی یا شرطی نداره ~گوارای وجودتون🌱 ان شاءالله عاقبت همگی ختم به خیر و شهادت، +نثار ارواح طیبه ی شهدا صلوات @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
سلام،سی و ششمین یادواره شهیدحاج غلامرضا علی عسگری و شهدای عملیات کربلای ۸ ، گلزار شهدای علی بن جعفر، مورخ۱۴۰۲/۰۲/۰۷ ساعت۱۷ با روایتگری : خادم الشهدا جلالیان https://eitaa.com/BeSabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۱ ✨شرکت در ختم قرآن برای سلامتی و تعجیل در فرج عجل الله تعالی فرجه الشریف به نیابت از شهدا @parastohae_ashegh313
سلام علیکم ✨ نور رحمت الهی شامل حالتون ✨ 💎 ان شاالله از امروز ختم قرآن کریم روزی یک صفحه در همین کانال برگزار میشود. 🌿 سپاس از مشارکت و همراهی شما بزرگواران در پناه قران برقرار و سعادتمند و حاجت روا بخیر باشید. 💎✨💎✨💎✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند 🌹 و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد ❤️ دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به "" مے رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷@parastohae_ashegh313🌷
💟 ویژگیهای شاخص 5⃣ ارادت و تمسک به اهل بیت علیهم السلام @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
شهید کریم کاویانی کوثر خیزی زرتشتی بود زرتشتی زاده اما مسلمان شد و شیعه تا مدتی نماز خواندنش (از یازده تا چهارده سالگی) رو مخفی میکرد و بعد مدتی( از چهارده سالگی) علنا اعلام کرد که شیعه شده و به زندگی جدیدش دامن زد حافظ قرآن و نهج البلاغه شد و بعد مدتی معلم قرآن بچه شیعه ها..‌ عشق امیرالمومنین او را مرد جهاد کرد و با شروع جنگ مردانگی خودش را به رخ عالمبان کشید و به جبهه حق علیه باطل شتافت و در نهایت در ماه رمضان و در عملیات رمضان سال ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد که پیکرش بعد از هفده سال در سال ۷۸ به کرمان بازگشت و در گلزار شهدای کرمان ارمید شهید کریم کاویانی کوثر خیزی فرزند میرزا عبدالحسین جدید الاسلام گذر عمر به سبک شهدا ( دانشگاه مجازی شهادت) فرهنگ ان است که حاضرم جانم را فدایش کنم ( امام خامنه ای مدظله العالی ) 🌹بیاییم با فرهنگ شهادت و سبک زندگی شهدا عمر خود را مدیریت کنیم تا قیمت پیدا کنیم‌ چرا که بدنیا آمدیم تا قیمتی زندگی کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم 🌹 ارتباط با ما @khomool2 https://eitaa.com/BeSabkeShohada
ساختمان های بلند به واسطۀ ظاهر استوار و چراغ های روشنشان، زنده به نظر می آمدند. شهر پر بود از شــور و نشــاط. مردم غالباً با خیال آســوده و به دور از ناامنی، ســرگرم زندگی روزمره شــان بودند. به یک میدان بزرگ رســیدیم. کاج های چندطبقه با فاصلۀ منظم دورتادور میدان، از توی چمن ها قد کشیده بودند و وسطشان، فوارۀ آبی بالا می رفت و به شــکل نیلوفری می شــکفت و پایین می ریخت. با همۀ نزدیکی بیروت تا دمشق، چقدر فاصله میان این طبیعت آرام و رؤیایی، با طبیعت به هم ریخته و خیابان های زخم خوردۀ دمشق بود. ابوحاتم که آرامش و شادی بیروت را می دید حالا مثل اینکه دلش بیشتر برای مردم سوریه می سوخت، با اندوهی که علی رغم سعی او در لحنش پیدا بود، گفت: «اگر ســی ســال پیش بذر حزب الله در اینجا پاشــیده نمی شــد، تکفیری ها اینجا رو هم مثل سوریه ویران و ناامن می کردن.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
بــا ته مایــه ای از شــکایت جوابــش دادم کــه: «خــب شــما که اینــو می دونید چرا توی ســوریه، یه حزب الله دیگه درســت نمی کنین؟ نکنه جوونایی مث جوونای حزب الله ندارین؟» ابوحاتــم انــگار کــه بهــش برخورده باشــد بلافاصله گفت: «چــرا داریم، ولی تا امروز یکی مثل سردار متوسلیان نداشتیم که همه جوره آموزشمون بده که شکر خدا با اومدن ابووهب این مشکلمون هم داره حل می شه! ان شاالله ابو وهب، حزب الله دوم رو توی سوریه تشکیل می ده. البته کار خیلی مشکلیه، ابووهب چند ماه پیش که اومدن ســوریه، از آقای بشــار اســد خواســتن تا جلســه ای با ســران ارتش داشــته باشــن. من به عنوان راننده، ایشــون رو به محل ســتاد ارتش بــردم. وقتــی وارد اونجــا شــدیم، صحنــه ای دیدیم که حتــی من هم به عنوان یه ســوری بــاورم نمی شــد. ژنرال هــای ارتــش با زیرپوش و خیلــی بی خیال، اونجا نشسته بودن. یکی روی صندلیش ولو شده بود و پاهاش رو انداخته بود روی میز، اون یکی قلیون می کشید، بیشترشون سیگار می کشیدن. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
عاشقان وقت نماز است...📿🌷 نمازت سرد نشه مومن🥺✨ @parastohae_ashegh313