#قسمت139
یــک آن تکیه بــه درخت دادم و چندبار صلوات فرستادم تا آروم شدم. اون قدر آروم که شبهِ خیالی غول بیابونی و آل خاتــون از ذهنــم پریــد و گفتــم، غول بیابونــی و آل خاتــون دروغه. از اون به بعد با ترس بیگانه شدم.» تعریف های عمه از حســین کار خودش رو کرده بود و نبض پســرانه و ســالاری من از شنیدن خاطرات پسرعمۀ باغیرت و پرکار و نترسم، می تپید. تابســتان داغ، طعم دیگری داشــت. حســین جعبه های خالی رو از زردآلوهای درشت و آبدار پر می کرد و روی الاغ می گذاشت. عمه سبد به سر، جلو می افتاد و حسین از باغ تا خانه، مواظب بار الاغ بود که وارونه نشوند. راه خیلی طولانی بود و خسته می شدم امّا دوست داشتم مثل حسین با سختی کنار بیایم. وقتی به خانه می رســیدیم بزرگ ترها هســتۀ زردآلوها را جدا می کردند و داخل ســینی می چیدند تا لب پشت با م، آفتاب بخورد. ما هم از خستگی خوابمان می برد. ماه رمضان رســید هم سن وســال های من روزۀ کلّه گنجشــکی1 می گرفتند امّا من بــا اینکــه هنــوز بــه ســن تکلیف نرســیده بــودم روزه ام مثل بزرگ ترهــا کامل بود. تــوی مدرســه، همکلاســی ها می گفتنــد: «پروانــه مــا روزۀ کلّه گنجشــکی گرفتیــم، دلمون قاروقور می کنه و از تشــنگی داریم می میریم تو چطور این قدر راحت روزه می گیــری؟» البتــه آن قــدر که همکلاســی ها می گفتند، راحــت راحت هم نبودم ولی تمرین می کردم که تحملّم بالا برود.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت140
به غیر از ماه رمضان، ماه محرم را هم خیلی دوســت داشــتم وقتی برای دیدن دســته های عزاداری هــا بــا مامــان و عمــه و دخترهــا به خیابــان می رفتیم. انگار تصویــر تمــام روضه هایــی را کــه از حاج آقــا ملیحــی در کودکــی شــنیده بــودم، جلوی چشــمم می آمد. تعزیه خوان ها، با اســب های زین ویراق دار و بدن های خون مالی شــده، به میدان اصلی شــهر می آمدند. میدانی که مجســمۀ شــاه در یــک بلنــدی، مثــل خــار توی چشــم عــزاداران بود. کمی آن طرف تــر از میدان، هیئت های عزادار از دسته های زنجیرزن، سینه زن و سقا به طرف مسجد جامع شهر می رفتند. حسین جزو دستۀ سینه زن ها بود که همیشه از خانه تا هیئت را پابرهنــه می رفــت. عمــه می گفــت: «تربت سیدالشــهدا رو که پدر و مادرم از کربلا آورده بودن به دهان حسین گذاشتم، بی وضو شیرش ندادم و گوشش را با روضۀ امام حسین عادت دادم. نذر کردم که حسین نوکر اهل بیت باشه. بچه م از وقتی که پاش به هیئت امام حسین باز شد، کفش از پا کند و پابرهنه شد.»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #روایت قیام ۱۵ خرداد و یادبود کفن پوشانی که در سال ۱۳۴۲ جاودانه شدند
🌹 ۱۵ خرداد خاطرهای غمانگیز و حماسهآفرین برای ملت ایران است. روزی که بنا به آنچه مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستمکشیده ما به خاک و خون کشیده شد و ملت ما این روز را عزیز میشمارد و من روز ۱۵ خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام میکنم.
#امام_خمینی (ره)
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🟤 گزیده سخن شهدا درمورد عظمت #امام_امت
#شهیدسیدمحمدعلیجهانآرا
#اگر_امام_خمینی_نبود ...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#اشناییباشهدا
🔸مدافع حرم #شهید_حسن_عبدالله_زاده اصالتاً از طوایف لر چهارمحال و بختیاری و از روستای شیخ علی خان است که به دلیل ماموریت پدرش در سال ۶۴ در اهواز متولد شد، اما با توجه به شرایط کاری پدر خود به تهران نقل مکان کردند. پاسدار شهید حسن عبداللهزاده به دلیل عشق و علاقه به ولایت و شهادت در سالهای اول جنگ سوریه بارها برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلامالله) به این کشور اعزام شد.
🔸پس از آنکه نابودی داعش توسط حاج قاسم اعلام شد، داعشیها در مناطقی از سوریه همانند دیرالزور پراکنده شدهاند که تعدادی از آنها در منطقه «بادیه» حضور داشتند. شهید حسن عبداللهزاده مأموریت پیدا میکند در برابر کمینهای داعشیها -که این منطقه را ناامن کرده و باعث کشته شدن مردم سوریه شده بود- به منطقه عازم و ضمن شناسایی، آن منطقه را پاکسازی کند. به همین دلیل در آن منطقه حضور پیدا میکند و در کمین داعش قرار گرفته و توسط موشک «کورنت» مورد اصابت قرار میگیرد و در این این حادثه دو فرد سوری و یک فرد روسی و همچنین یکی از همرزمان شهید میشوند.
🥀 پدر این شهید از پیکر پاک ایشان سخن گفت که موشک زمانی که به آنها اصابت میکند حسن آقا از ناحیه پهلو، شکم و کمر آسیب جدی میبیند و حتی یک دست او جدا میشود.
🌹شهادت۱۳خرداد
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
www.iranseda.irPart03_حاج قاسم.mp3
زمان:
حجم:
5.74M
#کتاب_صوتی 🎧
📕حاجقاسم
قسمت 3⃣
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
#اللهمعجللولیکالفرج
═════°✦🌹✦°═════
قسمت2 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/26756
🔹جوانان فاطمی
❇️برادرم عزّت الله بسیار مذهبی و دیندار بود و اهل نماز و در روزهای سخت تابستان با اینکه کار کشاورزی می کردیم روزه می گرفت. در منبرهای علماء و مراسم های مذهبی حضوری فعّال داشت .
شهید عزّت الله مدافع مظلومین بود و آن سال ها بعضی مالکین به رعیّت ها و مستأجرین در کشاورزی زور می گفتند، مقابل مالکین زورگو می ایستاد و باآنها جرّ و بحث می کرد و خیلی شجاع و نترس بود.
🌷شهید #عزت_الله_رجبی
از شهدای قیام پانزده خرداد
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۴۱
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313