136-anam-ar-parhizgar.mp3
914.5K
🌹زیارتنامه شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ،
🌷 اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ،
🌷 بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
#شهیدمهدےطهماسبے
📥عکس از نوید شاهد
✨الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
🤲🏻اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّک_الفَرَج
@parastohae_ashegh313
◼️ «یک جزء ناچیز از آن همه بچه های خوب»
🔘 واکنش شهید آیت الله قدوسی به شهادت فرزندش در هویزه
همسر شهید:
جمعه بود. حاج آقا از بازدید چند تا زندان برگشت؛ گرفته و ناراحت. معمولا اگر خلافی از پرسنل سر می زد، این طوری می شد.
🔸 پرسیدم طوری شده؟ گفت: نه.
مدتی که گذشت، بی مقدمه سر حرف را باز کرد
و گفت:
🕊 «اگر چیزی را در راه خدا دادیم، هر قدر هم که عزیز و مهم باشد به هیچ وجه نباید ناراحت و پشیمان باشیم.»
🔸 فکر کردم می خواهد برای دوری از محمد حسن دلداریام بدهد، اما دلم آشوب شد.
این حرف ها چیه حاج آقا؟
🔸 خبر دادند ۲۰۰ نفر از بهترین بچه ها توی هویزه پیشروی کرده اند و چون بدون اطلاع آنها دستور عقب نشینی داده شده، معلوم نیست چه شده اند؟ هنوز برنگشته اند.
#حسین_علم_الهدی هم جزوشان بوده است.
محمد حسن هم بوده؟...بله.
ولی خب پسر ما تنها یک جزء ناچیز از آن همه بچه های خوب بوده است.
فرزند شهید:
پدر، خیلی محمد حسن را دوست داشت، اما خبر شهادتش را که شنید، یک قطره هم اشک نریخت. درونش پرآشوب بود ولی گریه نکرد.
می گفت:
🌹 «خوش به حالش که شهادت را نصیب برده است. من به سعادت این پسر غبطه می خورم.»
✍ راوی: همسر و فرزند شهید آیت الله قدوسی
📕 منبع: کتاب آیههای سرخ هویزه
📷 توضیح عکسها: شهید عالی مقام حضرت آیت الله علی قدوسی (دادستان کل انقلاب) در کنار فرزند دلبندش دانشجوی شهید کربلای هویزه، محمد حسن قدوسی که پیش از پدر در هویزه به شهادت رسید.
#شهید_آیت_الله_علی_قدوسی
#شهید_محمد_حسن_قدوسی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
زندگینامه
#شهید_محمد_معماریان
#قسمت_اول
سال 1351 ـ تهران
دكتر نگاهي به آزمايشهاي بچه كرد. چند بار معاينه كرد و در آخر گفت: «مننژيت مغزي». بچهتان مننژيت مغزي گرفته، بايد بستري شود. تب بالا و تشنج و گريههاي شديدي داشت كه امان همه را بريده بود. كودك را بستري كردند. بعد از بيستوچهار ساعت كه توي دستگاه بود، دكتر به مادرش گفت: بايد آب كمر بچه را بگيريم براي آزمايشهاي تكميلي. ممكن است بعد از اينكه آب كمر را كشيديم، بچه سالم بماند كه البته به احتمال نودوپنج درصد فلج ميشود. شما رضايتنامه امضا كنيد تا ما ادامه دهيم.
ادامه دارد . . .
#یا_حسن_ع
📥 عکس از خبرگزاری دفاع مقدس
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
29.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 «چه کربلا نرفتهها، که کربلایی شدن...»
💔بی قراری شهید فخری زاده برای سفر کربلا
دانشمند شهید محسن فخری زاده، #کربلا نرفته بود ؛ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
⁉️ یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم #امام_حسین(علیهالسلام) نرفتم یه بار برم و بیام..
⭕️حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم.
⛔️ چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
🎥 #روایت حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده ...
🌹دانشمندشهیدمحسنفخریزاده
🌹سپهبدشهیدقاسمسلیمانی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
💔 خدایا تو شاهدی که چیزی جز این بدنخاکی به من ارزانی داشته ندارم که در راه تو اهدا کنم . این بدن باید در راه تو پاره پاره شود .
تا دینم و اسلامم و رهبرم و خطم که خط حسین است پایدار و استوار بماند
خدایا با چه صورتی در روز محشر حاضر شوم در صورتی که مولایم حسین بدنش پاره پاره شد و من با اندکی جراحتی ادعای پیروی از او را بکنم .🥀
📜 فرازی از وصیتنامه شهیدوالامقام #سعیدهادیزاده
📥عکس از رهروان شهدا
#امام_حسین
اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
❥◉مطمئنم روزے کہ با آن
چـــادر سیاهت
بابا را بدرقہے میدان ڪردی،
دل بابا قرص ترشد!
چون چــــــــادر تو
ارثیهٔ #حضرت_زهـرا سلامالله است...💚
#حجاب #شهدا
اللهمعجللولیکالفرج
┄┅═✧❁🌷❁✧═┅┄
@parastohae_ashegh313
☑️ الحمدالله دستشان به خون مظلوم آغشته نشد
➖ عکس سه پسرش را در خانه اش چسبانده ، پرسیدیم در جنگ با داعش #شهید شده اند❗️
✖️گفت :خیر؛ به خاطر جنگ با ایران
#اربعین
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
انتخابی دیگر،۷.mp3
43.73M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 انتخابی_دیگر
فصل ❼
#شهیدسیدعلیرضایاسینی
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┈┄┅═✾•✈️•✾═┅┄┈
فصل 6 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28879
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه 137
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
137-anam-ar-parhizgar.mp3
1M
زیارتنامه شهدا🌹
🌱بسماللهالرحمنالرحیم
✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
#شهیدسیداسداللهمدنی
🌷شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
زندگینامه #شهید_محمد_معماریان #قسمت_اول سال 1351 ـ تهران دكتر نگاهي به آزمايشهاي بچه كرد. چند ب
#زندگینامه
#شهید_محمد_معماریان
قسمت دوم
دكتر هم با برخورد تند و توهينآميز پرونده را برداشت و مطالبي پايين آن نوشت تا ديگر هيچ بيمارستاني اين بيمار را قبول نكند. بعد هم پرونده را مقابل مادر انداخت. مادر گفت: خدايي كه اين مريضي را به بچه من داده، خودش ميتواند خوبش كند. خدا ميداند كه من نميتوانم بچه فلج را نگهداري كنم و كودكش را بغل كرد و رفت خانه. چند روز گذشت. حال بچه روزبهروز خرابتر ميشد. حالا ديگر چشمانش بسته نميشد. يك قطره آب هم نميخورد. دست و پايش كاملاً خشك و بيحركت شده و سرش به عقب برگشته بود. مادر سه روز بود كه يك آينه گذاشته بود مقابل دهان كودكش تا بفهمد كه نفس ميكشد يا نه. ديگر مضطر شده بود. دنبال پناهگاه ميگشت تا به او پناه ببرد. از همهجا بريده بود. كودكش را بغل كرد و پلهها را بالا رفت و روي بام نشست. كودك را مقابل خودش خواباند. دو ركعت نماز با همان دل شكسته و حال پريشان خواند و هزار بار ذكري گفت كه فرج را برايش هديه آورد: صلي الله عليك يا رسول الله. آخر هم با حال زار گفت: يا رسول الله، اگر كودكم، محمدم، قابل است كه بماند شما شفايش بدهيد و اگر هم نه، اين طفل را از اين زجري كه ميكشد راحت كنيد. مادر براي لحظاتي خواب چشمانش را گرفت. سوار سفيدپوشي را ديد كه آمد و....
ادامه دارد . ..
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#رهبر_معظم_انقلاب:
✅ نه فقط سازمان سپاه جذاب است، که آدمها و افرادش هم برای هر دل سالمی جذاب است.
🔰 سردار بلند مرتبهاش مثل شهید سلیمانی یک جور، جوان فداکارش مثل شهید حججی یک جور، پاسدار بیپیرایه و دلاوری مثل ابراهیم هادی یک جور، اینها همه جذاب است. هر کدام از اینها یک الگویند، یک الگوی تمامنشدنی.
#شهدا
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتی از شهیدِ زنده بودن حاج قاسم در زمان حیات دنیایی اش که تاکنون منتشر نشده بود!
#حاج_قاسم
❤️🩹 هر موقع دلتون گرفت روضه #حضرت_زهرا (سلامالله) بخونید آروم میشید .
💚صلیاللهعلیکیافاطمهالزهرا
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت334
بابا با ترش رویی به بسیجی گفت: «مگه نگفتم ولش کن؟» بســیجی گفت:« همین بود که با ســنگ زد توی ســر شــما.» بابا گفت: «نه این نبود، بذار بره.» طرف خجالت زده سرش رو پایین انداخت. وقتی داشت می رفت رو کرد به بابا و گفت: «می دونســتی که کار من بود، اما آزادم کردی! هیچ وقت این کارت رو فراموش نمی کنم، حاج آقا.» وقتــی رفــت بابــا رو کــرد بــه جمــع متعجــب ما و گفــت: «جوونه! خــدا جوونا رو دوست داره.» غبار فتنه خوابید و حسین پس از چند شبانه روز بی خوابی، باقیافه ای خسته بــه خانــه آمــد. یــک آلبوم بزرگ عکس زیــر بغلش بود. عکس های جوان های آش ولاش با ســر و صورت های خونین، چشــمان از حدقه درآمده و بدن های چاقو خورده، چند تا رو که دیدم. حالم خراب شــد. گفت: «این بســیجی ها، دستشون تفنگ نبود. قمه و چاقو هم نبود. جرمشون دفاع از نظام و رهبری بوده که اینجوری شدن.» گفتم: «حالا این عکسارو برا چی آوردی خونه؟» گفت: «می خوام به هر کس که گفت جمهوری اسلامی جواب اعتراض مردم رو با گلوله داد، نشون بدم که برخورد ما با این ماجرا، در اوج رعایت و رأفت بود که بچه هامــون اینجــوری شــدن.» و یــک خاطــره گفت: «توی اتاق کنترل بحران، از طریق دوربین های سر چار راه، تصویر یکی از این جون های بسیجی رو دیدم که چند نفر با چاقو و قمه دوره اش کردن و یه عکس از حضرت آقا دادن دستش و گفتن، پاره اش کن. بســیجی، عکس رو به ســینه چســبوند. اول زدنش و بعد یکی با قمه گذاشت وسط کمرش و قطع نخاع شد.» هرچ ها زم اجرایف تنه،ف اصله گرفتیم.ب هن قشه وشمندانۀب ا ص برو خ ویشتن داری حســین واقف تر شــدیم. رســانه های بیگانه طرح پنهان براندازیشــان، آشــکار شــده بــود. حســین را عامــل ســرکوب مــردم تهــران معرفــی می کردنــد. مســئولین عالی رتبــه کشــوری و نظامــی به ویــژه فرمانــده کل ســپاه در مصاحبه هایشــان اذعــان می کردنــد کــه اگــر کســی جــز حســین، بــالای ســر ایــن کار بــود، نظــام هزینه های جانی سنگینی از دو طرف می پرداخت. حسین مرز مردم معترض را بــا کســانی که در زمیــن دشــمن، نقش آفرینــی می کردنــد، جــدا می کرد و هجوم تبلیغاتی رسانه های غربی و صهیونیستی را نشانۀ درستی راه خود می دانست.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت335
بعداز این ماجرا، گفتم: «حساب کردم شما دو ساله که از زمان بازنشستگیتون گذشته، همکارات اکثراً بازنشسته شدن. شما نمی خوای بازنشسته بشی؟»گفــت: «از خــدا خواســتم کــه یــه اربعیــن خدمت کنم یعنی چهل ســال، می دونی که چهل عدد کماله.» اسم اربعین، حس خوبی را در من زنده کرد. حسی مثل گرفتن کارنامۀ قبولی پس از آزمایش و امتحانات سخت. مثل امتحانی که حضرت زینب داد و با پیامش حماســۀ عاشــورا را جاودانه کرد یا مثل رســیدن یک میوه و افتادن از درخت. گفتم: «این روزها مردم برا پیاده روی اربعین آماده می شن. کمتر از یه ماه تا اربعین مونده، دست بچه ها رو بگیریم و بریم کربلا.» گفت: «به روی چشم سالار، فکر می کنم یه سفر خانوادگی دیگه باید بریم و بعد خودمون رو برا اربعین سال آینده آماده کنیم.» پرسیدم: «دوباره راهیان نور.» گفت: «حج عمره.» دید که از شادی بال در آورده ام گفت: «البته چند ماه دیگه.» آن قدر خبر خوشحال کننده ای بود که صبر برای رسیدنش هم لذّت داشت. مــن و حســین هــر کــدام جداگانــه به حج رفته بودیــم و حج خانوادگی، آرزوی شب های قدرم از خدا بود.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
✖️اسیربازیدنیانشیم؛بخندیمبهاین
بازی
وباصاحببازیمعاملهڪنیم
ڪهمعاملهایسراسرسوداست ..💎
🌷#شهیدحسینخرازی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313