eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
❣✨ ولادت ✨❣ 🌹✨حضرت محمد✨🌹 ❣✨ مصطفى ✨❣ 🌹✨ رسول الله ✨🌹 ❣✨ پيامبر اكرم ✨❣ 🌹✨ خاتم الانبياء ✨🌹 ❣✨
•••♡🍁♡••• تو « اَلَم نَشرَح » یاری که تماشا داری «آنچه خوبان همه دارند تو یک‌ جا داری» عشق در چشم تو این آینه را تک میدید و در این پرده « رَفَعنا لَکَ ذِکرَک » میدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_بیستم 《نذر چهل روزه》 📌همه رو
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《دعوتنامه》 📌فردا، آخرین روز بود ... می‌رفتیم شلمچه ... دلم گرفته بود💔 ... کاش می‌شد منو همون جا می‌گذاشتن و برمی‌گشتن ... تمام شب رو گریه کردم ... .😭 راهی شلمچه شدیم ...برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ... ته اتوبوس🚎 برای خودم دم گرفته بودم ... چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با شهدا🌷 حرف می‌زدم و گریه می‌کردم توی همون حال خوابم برد ... .😴 بین خواب و بیداری ... یه صدا توی گوشم👂 پیچید ... چرا فکر می‌کنی تنهایی و ما رهات کردیم؟ ... ما دعوتتون کردیم ... پاشو ... نذرت قبول ... .🍃✨ چشم‌هام رو باز کردم ... هنوز صدا توی گوشم می‌پیچید ... .😳 اتوبوس🚎 ایستاد ... در اتوبوس باز شد ... راوی یکی یکی از پله‌ها بالا میومد ... زمان متوقف شده بود ... خودش بود ... امیرحسین من😍 ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... .😭😭 اتوبوس🚎 راه افتاد ... من رو ندیده بود ... بسم الله الرحمن الرحیم ... به من گفتن ... شروع کرد به صحبت کردن و من فقط نگاهش👀 می‌کردم ... هنوز همون امیرحسین سر به زیر من بود ... بدون اینکه صداش بلرزه یا به کسی نگاه کنه ...👌 ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_بیست‌ویکم 《دعوتنامه》 📌فردا،
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《غروب شلمچه》 📌اتوبوس توی شلمچه ایستاد ... خواهرها، آزادید. برید اطراف رو نگاه کنید ... یه ساعت دیگه زیر اون علم ...🏴 از اتوبوس🚎 رفت بیرون ... منم با فاصله دنبالش ... هنوز باورم نمی‌شد ... . صداش کردم ... نابغه شاگرد اول، اینجا چه کار می‌کنی⁉️ ... . برگشت سمت من ... با گریه گفتم:😭 کجایی امیرحسین⁉️... . جا خورده بود ... ناباوری توی چشم‌هاش موج می‌زد😳😳 ... گریه‌اش گرفته بود ... نفسش در نمی‌اومد ... . همه جا رو دنبالت گشتم ... همه جا رو ... برگشتم دنبالت ... گفتم به هر قیمتی رضایتت رو می‌گیرم که بیای ... هیچ جا نبودی ... .😔 اشک می‌ریخت😭 و این جملات رو تکرار می‌کرد ... اون روز ... غروب شلمچه🌅 ... ما هر دو مهمان شهدا🌷 بودیم ... دعوت شده بودیم ... دعوتمون کرده بودن ... . ✍ ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
4_5938375646358013375.mp3
6.82M
🔊 ای شور تو در دلها مولا یا ابا الزهرا 🎤 حاج محمود کریمی #مولودی #میلاد_پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_و_آله #هفته_وحدت ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
🔴اعمال شب و روز هفدهم ربیع الاول 🌻شب هفدهم: شب ولادت حضرت خاتم انبيا صلّى اللّه و عليه و آله و شب بسيار مباركى است، و سيّد نقل كرده كه در چنين شبى يك سال پيش از هجرت، معراج آن حضرت واقع شد. 🌻روز هفدهم: بنا بر مشهور بين علماى اماميّه، روز ولادت با سعادت حضرت خاتم انبيا محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه و عليه و آله است، و معروف است كه ولادت با سعادتش در مكّه معظمه، در خانه خود آن حضرت، در روز جمعه هنگام طلوع فجر در در ايام سلطنت انوشيروان واقع شد و همچنين در اين روز شريف در سال هشتاد و سه ولادت حضرت صادق عليه السّلام اتفاق افتاد، و باعث فزونى فضل و شرافت اين روز گرديد. 📝 اين روز، روز بسيار شريفى است و براى آن چند عمل وارد است: 💐ا وّل: غسل. 💐 دوم: روزه گرفتن كه براى آن فضيلت بسيارى است، و روايت شده هركه اين روز را، روزه بدارد، خدا يك سال را براى او بنويسد، و اين روز، يكى از چهار روزى است، كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است. 💐 سوّم: زيارت حضرت رسول صلّى اللّه و عليه و آله از نزديك و دور. 💐 چهارم: زيارت امير المؤمنين عليه السّلام به همان زيارتى كه حضرت صادق عليه السّلام زيارت كرده، و به محمّد بن مسلم تعليم دادند، باب زيارات (مفاتیح) 💐 پنجم: هنگامیكه روز بالا آمد، دو ركعت نماز بجا آورد كه در هر ركعت، پس از سوره حمد ده مرتبه سوره قدر و ده مرتبه سوره توحيد بخواند 💐 ششم: لازم است مسلمانان اين روز را بزرگ بدارند، و تصدّق و خيرات بنمايند، و مؤمنان را مسرور كنند، و به زيارت مشاهد مشرّفه روند. سيّد در «اقبال» شرحى از لزوم بزرگداشت اين روز ذكر نموده، و فرموده است: من طايفه اى از نصارى و جمعى از مسلمانان را يافتم كه بزرگداشت فوق العاده اى از روز عليه السّلام داشتند، و تعجّب كردم كه مسلمانان روز ولادت پيامبرشان را كه بزرگترين همه انبياست، و به اين مرتبه از عظمت است، چگونه رضايت دهند كه آنرا بسيار بى مايه تر از بزرگداشت نصارى، نسبت به ولادت مسيح برگزار كنند! 📚مفاتیح الجنان ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
‌‌‌ عطرت پیچیده میان خـاطراتم پس هر روز عمیق تر نفس مےڪشم به امید وصال تو .. ♡°|شهید حسین هریری|°♡ 📷 مراسم ازدواج شهید بزرگوار @parastohae_ashegh313
✨ بسم‌ رب الشهدا و الصدیقین سلام و عرض ادب و ارادت و تبریک به مناسبت میلاد پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه السلام و سلام ویژه خدمت همسر گرانقدر شهید مدافع حرم شهید حسین هریری خوش آمدید به جمع عاشقان و رهروان شهدا
خواهر بزرگوار خودتون رو معرفی بفرمایین (نام نام خانوادگی تحصیلات شغل)
سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم و ادمین های بزرگوار کانال زهرا سادات رضوی هستم متولدمشهد مقدس و متولد سال 1376 و دانشجوی کارشناسی زیست شناسی
یه بیوگرافی شناسنامه ای از شهید هریری بزرگوار در اختیارمون بگذارین ممنون میشم
همسرم شهید مدافع حرم حسین هریری متولد 1368 ومشهدالرضا هستند. فرزند چهارم و پسر آخر خانواده بودند. تحصیلاتشان کارشناسی حقوق بین الملل و کارشناس فیزیک هسته ای و در بازرسی متروی مشهد مشغول به کار بودند.
🔷دلاور... نگاهٺ لبریز از صداقٺِ آبیِ آسماڹ اسٺ... ڪه باراڹِ محبٺ را ، بہ همگاڹ هدیہ میڪند... شـــهید حسیڹ هریری
در مورد لقب شهید بزرگوار بفرمایید که به خاطر زیبایی چهره ایشان ، شهید بزرگوار را قمر فاطمیون خطاب میکردند .
بله همینطور که میفرمایید همسرم به علت زیبایی ای که داشتند و اون چهره ی دوست داشتنی که هرکس با دیدنش،دلش به یغما میرفت،درسوریه به قمرالفاطمیون معروف شده بودند. چهره اشان آنقدر نورانی بود که شهادت را هرکسی میتوانست از چهره اش بخواند. دقیقا در روز عقدمان،اقوام یک به یک سراغم می آمدند و برای چنین همسری تبریک میگفتند و البته میگفتند چهره ی همسرت شهدایی است.عده ای می گفتند چهره اش بوی شهادت میدهد و چقدر چهره ی داماد به شهدا شباهت داردو....حتی در روز اول عقدمان هم حرف از شهادت همسرم بودچون چهره ی نورانی ایشان بسیااار واضح بود ونشان میداد این فرد ماندنی و دنیایی نیست...😭😭
از مهم ترین ویژگی های اخلاقی شهید هریری برامون بگین ؟ انجام چه کاری براشون خیلی مهم و با اهمیت بود ؟
بسیار خوش اخلاق و خوش رو بودند. اخلاق خوب ایشان زبانزد خاص و عام بود و همین باعث شده بود دوستان زیادی جذب ایشان بشود. بنظر من تنها یک ویژگی باعث نشد تا ایشان به این مقام برسد،بلکه حاصل سالها تلاش و نوکری در راه اهل بیت ع بود. سالها محب ارباب و اهل بیتش ع بودند سالها عشق آنها را در دلشان و وجودشان پرورش دادند.همه و همه دست به دست هم داد تا ایشان فدایی عمه جانمان شود. یادم هست که در ایام محرم بیقرار بودند و بسیااار گرفته... دهه ی اول ماه محرم سال 95،اولین وآخرین محرمی که باهم برای سیدالشهداعزاداری کردیم بود که ایشان رو بسیار غمگین و گرفته دیدم. پرسیدم چرا اینقدر چهره ات ناراحت است؟با خودم فکرکردم شاید از من دلخور باشد. اما همسرم در جواب گفتند از روز سوم که آب را به روی ارباب بستند حالم اینطوری میشه... وسعی میکنم کمتر بخندم،کمتر بخورم و کمتر استراحت کنم واااقعا رفتارشون همینطور بود.بااینکه ایشان در طول روز آب بسیار میخوردند اما در این ایام از آب خوردن اجتناب میکردند. اصلا استراحت نداشتند و به یک هیئت و مراسم بسنده نبودند،هیئات مختلف میرفتیم.چراکه ایشان میگفتند باید اینقدر در بزنیم تا ارباب جواب سلاممان رابدهد در این ایام،مکان ایشان فقط هیئت ها،مداحی ها،سینه زنی ها و حرم رفتن هابود. بدون استثنا سعی میکردند هرشب به حرم آقاجان بروند. همیشه میگفت باید رزق طول سال خود را در ماه محرم بگیریم. بلافاصله بعد از برگشت از محل کار برای آماده کردن هیئت،برای مراسم شب ونوکری به مساجد و حسینیه ها میرفتند و بعد از آن دنبال من می آمدند و باهم برای عزاداری میرفتیم و بعد از اینکه چندین هیئت سینه میزدیم،در دل شب به حرم اقا علی بن موسی الرضا ع میرفتیم و تا اذان صبح انجا بودیم.دوسه ساعتی بیشتر استراحت نمیکردند و باز به محل کار میرفتند.برنامه ی زندگی ایشان در ایام محرم این بود. استراحت برایش بی معنا بود.گاهی نگران سلامتی اش میشدم اما باز باخودم میگفتم نوکری برای ارباب، توانش رو هم به انسان میدهد.چه بهتر که در راه نوکری برای اربابمان باشد. به هیچ عنوان نماز اول وقت را به کارهای دیگر ترجیح نمیدادند.در هرلحظه هرمکانی که بودیم به لحظات ملکوتی اذان که نزدیک میشدیم به دنبال مسجدی برای اقامه ی نماز بودند و بعد از انجام فریضه ی نماز به ادامه ی کارمان میپرداختیم. اصلا یادم نمی آید که نمازشان دیروقت شده باشد جه برسد به ترک آن... اهل نماز شب هم بودند،صورت زیبا و درخشنده را فقط میتوان از نماز شب گرفت.
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
بسیار خوش اخلاق و خوش رو بودند. اخلاق خوب ایشان زبانزد خاص و عام بود و همین باعث شده بود دوستان زیاد
شرط شهید شدن شهید بودن است اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید ازکلام رفتار اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد وتمام این مشخصه را داشتند و شهید شما هم قطعا طوری زندگیشون را در راه اهل بیت خرج کردند که خداوند متعال به بهترین شکل خریدارشون شد .
از نحوه ی آشنایی و ازدواجتون با شهید هریری برامون بفرمایید ؟ ملاک شما برای این‌ انتخاب چی بود ؟ ضمن اینکه ایشون داماد حضرت زهرا سلام‌ الله علیها هم هستند
ایشان با پدرم همکاربودند و پدرم رئیس همسرم بودند و دوست صمیمی و هیئتی با برادرم هم بودند... از زبان خودشان شنیدم که دوست داشتند که به خواستگاری من بیاینداما آنقدر حیا داشتند که نمیتوانستند این موضوع رو مستقیم با خانواده اشان در میان بگذارند تااینکه خانواده اشان به طور غیر مستقیم متوجه میشوندو به خواستگاری آمدند.
من همیشه همسری از خداوند طلب میکردم که ایمانش آنقدر قوی باشد که ایمان من را هم تقویت کند،بتوانم از ایشان خیلی چیزها یاد بگیرم،همسری میخواستم که فقط خدارا در نظر داشته باشد دقیقا همین شد،یعنی عشق بسیاار ایشان به سیدالشهدا و اهل بیت ع باعث شده بود که این عشق در من هم داشت تقویت میشد. من این مدت خیلی چیزها از همسرعزیزم یاد گرفتم،شیوه ی زندگی کردن را با اعمالش به من آموزش داد ایشان وقتی به خواستگاری من امد مدافع حرم بود مهم ترین و اصلی ترین شرط هردوی ما برای ازدواج که باعث تعجب بسیاری از اقوام و آشنایان شده بود،اینکه مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها باقی بمانند ایشون در شب خواستگاری به من گفتند من جهاد را هیچ زمان ترک نمیکنم... جهاد امروز اسمش سوریه است و ممکن است سالهای بعد،کشورهای دیگر باشد... همسرم گفت من نمیخواهم ازدواجم مانعی برای رفتن من باشد بلکه میخواهم شما کمک کننده ی من در این راه باشید ودر یک کلام بگویم که من میخواهم که همسرم،همسنگرم باشد. در راه اهل بیت ع پا به پای هم قدم بگذاریم و زندگی امان در همین راه ها خرج شود. من زندگی ساده و طلبه ای را دوست دارم. از شما میخواهم که با شرایطی که در خانه ی پدری اتان دارید،اما ما زندگی ساده ای را داشته باشیم. من هم از قبل از آمدن همسرم به خواستگاری،در ذهنم،آرزویم این بود که همسرم در آینده مدافع حرم عمه جانم باشد. حتی اگر خودشان آن جسارت و تمایل را نداشتند من آن عشق را در ایشان تقویت کنم و برای دفاع از حریم اهل بیت ع همسرم رو به سوریه بفرستم. ولی مطمئن بودم همسری که خداوند به من عطا میکند و من انتخابش میکنم کسی نیست که من بخواهم به ایشان جسارت بدهم.مطمئن بودم خودش برای دفاع،روزشماری میکند.
تنها شرطش برای ازدواج همین بود وبس...👇 اینکه مدافع حرم عمه جان باقی بماند. من هم با کمال میل قبول کردم. شرطی بود که تابحال هیچ دختری و یاخانواده ای حاضر به قبول کردنش نشده بودند.چون عاقبت کاملا مشخص بود. وقتی که باهم صحبت کردیم،عقایدمان بسیااار نزدیک به هم بود.☺️ اما اینها برای من ترسی نداشت. چراکه دختری بودم که روحیه ام اینهارا میطلبید. وقتی باهم صحبت کردیم،نظرهردویمان این شدکه مهریه امان 14سکه باشد. هردو کاملا موافق بودیم...
خداوند متعال همسر شما رو برای جهاد انتخاب کرد و شما رو برای صبر بر این جهاد انتخاب کرد. خوش به سعادتتون که این افتخار نصیبتون شد و خداوند شما رو برای این راه انتخاب کرد و زندگیتون به زندگی خواهر خون خدا گره خورد
چه مدت بعد از ازدواجتان به شهادت رسیدند و جدایی برایتان سخت نبود؟ .