🌺ویژگیهای انقلاب و دفاع مقدس🌺
🔹انقلاب و دفاع مقدس ما یک ویژگی دارد که در دنیای بشری نمونه ندارد. مقام معظم رهبری در مدیریت و راهنمایی و ارشادی که دارد شما اگر تامل و دقت بکنید در طول این سال ها مقام معظم رهبری در رابطه با این فرصتهای مختلف، بحث دفاع مقدس و مباحث انقلاب را در دستور کار میگیرند و ارشادات و راهنمایی بسیار قابل توجهی میکنند:
♦امروز عزیزان عراقیهایی که میآیند در راهیان نور شرکت میکنند فرزندان همانهایی که به دست فرزندان شما کشته شدند اصلاً خجالت میکشد بگوید بابایم در جنگ کشته شد اما به عشق انقلاب و دفاع مقدس برای ویژگیهای این دفاع که یک قداست خاصی دارد آنجا میآید راهیان نور!
در دوران دفاع مقدس حتی اروپایی شهید داریم جزو گردان علی بن جعفر طلبهٔ اروپایی تنها اروپایی شهید دوران دفاع مقدس یک طلبه است.
🔹توصیه امام به آیت الله خزعلی: آقای خزعلی من برای مسجد و مدرسه انقلاب را دنبال نکردم و نیامدم بلکه من سه هدف دارم:
1⃣ حاکمیت اسلام را راه بیندازم حکومت اسلام
2⃣ بیداری دنیای اسلام
3⃣ زمینه سازی برای ظهور وجود مقدس آقا امام زمان عج.
در ادامه رئیس سازمان نشر آثار مشارکت ارزشهای روحانیت در دفاع مقدس در خصوص نقش روحانیت در دفاع مقدس و تشکیل گردان فاتحین بیان فرمودند: نمونه روحانی شهید ((ردانی پور)) است که فرمانده لشکر بود و همچنین برخی دیگر از فرماندهان ما وقتی بعداً زندگیهای آنها مورد بررسی قرار گرفت معلوم شد که آنها طلبه بودهاند و از حوزه به جبهه آمدهاند ضمن این که در عملیات ها نیز روحانیون نقش قابل توجهی را ایفا کرده و تأثیرگذاری قابل توجهی داشتهاند.
شهید میثمی، آقایان ذوالنور و مرشدی با هم مشورت کردیم که ما به عنوان روحانیت چه نقشی میتوانیم در حل این مسئله ایفا کنیم همان جا آقای «ذوالنور» مسئول این موضوع شد تا به قم برود و تعدادی از طلاب و روحانیون را به عنوان رزمنده به جبهه بیاورد و این افراد وقتی به منطقه آمدند، گردان «فاتحین» در لشکر ۲۵ کربلا را تشکیل دادند و این گردان متناسب با عملیاتی که قرار بود انجام شود دورههای آموزش نظامی را طی کردند؛ اما این گردان در شب عملیات منحل شد؛ به دلیل اینکه هر کدام از این روحانیون بعد از گذراندن دوره، آموزشی به گردانهای عملیاتی لشکرهای دیگر رفتند مسئولیت هر یک از این روحانیون این بود که با رزمندگان هر گردان در عملیاتها شرکت میکردند و با آنها جلو میرفتند؛ مسئولیتی که برایشان در نظر گرفته شده بود این بود که وقتی گردان زمین گیر میشد با ایجاد روحیه مضاعف گردان را به حرکت در میآوردند و جالب اینجاست که فرماندهان گردانها بعد از این بر سر بردن این روحانیون به گردان خود در شب، عملیات دعوا میکردند و همین طور که پیش رفت این اقدامات منجر به تشکیل تیپ امام صادق (ع)» شد که امروز هم هنوز وجود دارد؛ در واقع تشکیل این تیپ از گردان «فاتحین» آغاز شد؛ البته برای تشکیل لشکری به نام امام باقر (ع)» نیز پیش بینیهایی شده بود که دیگر به همان تیپ امام صادق (ع) ختم شد یادم میآید که فردای عملیات «والفجر ۸ برای بازدید رفته بودم به منطقهای که لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در آن حضور داشت. در آنجا یک فرمانده گردان آمد و به من: گفت شما نمیدانید با این طلبههایی که برنامه ریزی کردید تا شب عملیات به گردانها بیایند و در میان رزمندگان تحرک و هیجان ایجاد کنند چه کار بزرگی کردید؛ نمیدانید که برخی از این روحانیون چه کارهایی میکنند دیشب که از مسیر عملیات بر میگشتیم به یک گودالی برخوردیم که در پیش بینیهای، خود از آن اطلاع نداشتیم این گودال عرض زیادی داشت و رزمندگان نمیتوانستند از آن عبور کنند؛ بر این اساس تصمیم گرفتیم که یکی از رزمندگان به داخل گودال برود و حالت رکوع بگیرد تا دیگر رزمندگان پای خود را روی کمر او قرار دهند و از روی گودال بپرند؛ بنابراین یکی از این روحانیون همین کار را کرد و یک گردان از روی کمر او رد شدند بعد از این داستانی که تعریف کرد به من گفت که این طلبه دیشب شهید شد؛ حالا بیا برویم تا جنازه او را نشانت بدهم وقتی رفتیم و جنازه این روحانی را دیدم تمام گوشت و پوست کمر او رفته و استخوانش نمایان بود؛ اما با این حال او یک «آخ» هم نگفته بود زمانی که پیکرهای مطهر شهدای غواص را برگرداندند یکی از این شهدا از همین روحانیون و از رزمندگان لشکر چهل و یکم ثارالله بود که پیکر مطهر وی را به کرمان منتقل کردند؛ بنابراین این شهید والامقام نقش روحانیت در دفاع مقدس را حتی در موضوع غواصی نشان داد.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌺سیره اخلاقی علما در دفاع مقدس (از فکر جبههها خوابم نبرد، برای ملاقات با شما غسل کردهام)🌺
🔹آیت الله العظمی بهاء الدینی (رحمت الله علیه)
1⃣ پیرد مرد جوانان
" آیت الله العظمی بهاء الدینی " پیر مراد جوانان پاک باز جبهه و جنگ در دوران دفاع مقدس و شمع محفل بسیجیان عاشق بود و بارها صفوف میدان جبههها را با حضور خود نورانیت مضاعف بخشید.
2⃣ همزیستی با جوانان
پاک سرشتی و اوج تقدس عزیزان رزمنده، ایشان را بر آن داشته بود که در ملاقات خود با دلاور مردان جبهه بفرماید: من برای ملاقات با شما غسل کردهام. آن زمان که در جبههها فشار زیادی بر نیروهای ما بود و خبر آن را کمتر کسی میدانست، میفرمود: امشب از فکر جبههها خوابم نبرد، چرا که میدیدم چه بر سر رزمندگان میآید. چندی بعد بر اثر آن اندوه به بیماری سختی مبتلا شد. علاقه قلبی این عارف الهی به مسائل جبهه و جنگ، ایشان را بر این میداشت تا در هر فرصتی و به مناسبت هر عملیاتی، برای سلامتی مدافعان دین و کشور مجلس توسل به اهل بیت (علیهم السلام) بر پا کند و خود نیز بسیار مقید بود تا در آن مجلس حضور یابد.
3⃣ جنگ مقدمه جهاد اکبر
استقلال و آزادی کشور چه در زمینه نظامی و چه در زمینه فرهنگی و چه در زمینه اقتصادی وابسته به پیروزی در این جنگ است. خداوند متعال کمک کند هر چه زودتر و با توان رزمندگان اسلام این پیروزی به دست بیاید و استقلال و آزادی کشور بیمه گردد. بعد از پیروزی در این جهاد اصغر، ما میمانیم تا جهاد اکبر. پیروزی در این جنگ، مقدمهای بر این است که ما به فکر استقلال و آزادی نفوس خود بیفتیم و فکری به حال خودمان بکنیم.
🔹آیت الله شهید سید اسد الله مدنی (رحمت الله علیه)
1⃣ بوسه بر بازوی رزمندگان اسلام
گاهی ایشان برای ارج نهادن به زحمت مجاهدان در انظار عمومی بر دستان برادر ارتشی که با مسلسل سنگین، هواپیمای متجاوز دشمن را در فضای شهر تبریز سرنگون ساخته بود به عنوان نماینده امام بوسه میزد و کمال تواضع را که از عرفان الهی و اخلاق پسندیدهاش بر میخواست به نمایش میگذارد.
2⃣ گاه برای حل مشکلات جبهه، عزم را جزم میکرد
در محاصره سوسنگرد، عشق شهید مدنی به رزمندگان اسلام باعث شد که مشتاقانه با آنها ارتباط برقرار کند. در حالی که بنی صدر خیانت پیشه کرد و نیروهایش هیچ اعتنایی به تنگتر شدن حلقه محاصره سوسنگرد نداشتند. ایشان بی درنگ نزد امام شتافت و چارهای اندیشید که حضرت امام بلافاصله و با قاطعیت فرمان شکسته شدن محاصره سوسنگرد را صادر کرد.
🔹شهید آیت الله دکتر بهشتی (رحمت الله علیه)
من همواره آرزو کردم که از مسئولیتهایی که این دارم ولو به صورت موقت آزاد شوم و به میدان جنگ بروم و به پاسدارانی هم که خواستار اعزام به نبرد بودند گفتم: شما به این آرزوی خودتان خواهید رسید، دعا کنید که ما بتوانیم در این میدانهای ایمان و عمل با جهاد به ویژگیهای خاصش حاضر شویم. با این همه آرزوی قلبی ما این است که به هر شکلی که میسر باشد در میدان رزم باشیم.
🔹سردار شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور (رحمت الله علیه)
چند روز به عملیات مانده بود، هر شب ساعت 12 که میشد من را میبرد پشت خاکریز، زیر فانوس توی گودال مینشاند و میگفت: بنشین اینجا زیارت عاشورا و روضه امام حسین (علیه السلام) بخوان. من میخواندم و مصطفی گریه میکرد. انگار در یک مجلس بزرگی یک واعظ حسابی، مصطفی هم گریه کنها، زار زار گریه میکرد.
کتاب: سیره اخلاقی مرجعیت و حوزههای علمیه در دفاع مقدس، محمد اسماعیل زاده
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌺نقش علما و فرماندهان شهید روحانی در دفاع مقدس🌺
🔷 مقدم بودن در عملیاتها
از جمله کارهایی که مراجع معظم و علما در طول دوران دفاع مقدس نسبت به انجام آن اهتمام جدی داشتند و البته این کار موجب تقویت و همدلی و یکپارچگی بین رزمندگان اسلام شده بود، حضور مراجع معظم و علماء در خطوط دفاع مقدس و بعضاً در صورت وجود شرایط جسمی همراهی رزمندگان در خطوط مقدم جبهه بود و البته این حرکت جلوی صحبتهای برخی افراد تفرقه انگیز و دشمن قسم خورده را که قصد داشتند به هر صورتی این انقلاب نوپا را از بین ببرند را گرفت و موجب شرمندگی کسانی شد که میگفتند اگر دفاع مقدس است، پس چرا خود روحانیت در این جبههها حضور پیدا نمیکنند و چرا مردم را به سمت این جبههها دعوت میکنند؟
♦ به دلیل نیاز کشور به مسائل مهم علمی و البته دینی فرماندهان جنگ از حضور مراجع تقلید در خطوط مقدم جبهه جلوگیری میکردند و اجازه ورود این بزرگواران را نمیدادند، اما با این حال معمول علماء دین، تلاش برای حضور در خطوط مقدم را داشتند.
🔷 تأثیر بر فرماندهان جنگ (مشاوره)
از جمله کارهای ماندگار و البته اثرگذار علماء در طول دوران دفاع مقدس همراهی و همفکری و مشاوره دادن به فرماندهان جنگ بود و این مشاوره در همه ابعاد به شکل اثرگذار نمود پیدا میکرد و به همین خاطر فرماندهان جنگ همواره از وجود این عالمان ساده زیست و خدایی بهره میگرفتند، چه در ابعاد تقویت روحیه رزمندگان، چه در نامگذاری عملیاتها، چه دربارهی نحوه و شکل عملیاتها و سایر موارد همواره این عالمان وارسته نقش پر رنگ داشتند و آنها را تاریخ در دل خود ثبت کرده،
🔷 اطاعت از فرماندهی
علمای عظیم الشانی که در میدان نبرد حاضر میشدند، با آنکه در انجام مسائل دینی و رعایت احکام شرعی از برتری خاصی برخوردار بودند، در آموزشهای نظامی، رزمایشها و تمرینها در شرایط دفاع مقدس نیز در کنار دیگر رزمندگان از خود صبر و استقامت نشان میدادند و بدین ترتیب الگوی اطاعت پذیری برای دیگر رزمندگان بودند، برای رزمندگان بسیار جالب بود که به هنگام نماز جماعت و یا سخنرانی، پیشوای و ارشاد کننده گروه کثیر رزمندگان است. به هنگام مراسم صبحگاه و یا صدور فرمان نظامی چون رزمندهای عادی در کنار دیگران گوش به فرمان فرماندهان است. از سوی دیگر علماء سنگ صبوری بودند برای فرماندهان و همواره در کنار و معیت آنان بودند ولی به هر حال در هنگام امورات نظامی تابع و مطیع فرماندهان و مافوق خود بودند و این روحیه اطاعت پذیری در علماء باعث ایجاد روحیه اطاعت پذیری نیز در رزمندگان اسلام گردیده بود و هیچ کس به خود اجازه مجادله و یا مشاجره با مافوق خود را به خود نمیداد و البته این یکی از ثمرات حضور پربرکت عالمان دین در جنبههای نبرد اسلامی علیه دشمنان دین مبین اسلام بود.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌺نمونه ای از شهدای روحانی مقدم در عملیات ها🌺
🔷 شهید آیتالله اشرفی اصفهانی (رحمت الله علیه)
در شب جمعه هشتم مهر ماه ۱۳۶۱ در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید اشرفی (رحمت الله علیه) و چند تن از مقامات لشکری و کشوری آغاز شد، نزدیکیهای صبح بود که یک گلوله توپ در نزدیکی چادر ایشان منفجر شد. فرماندهان جهت ترک آن محل خیلی اصرار کردند، اما ایشان نپذیرفت و گفت: من از این محل نمیروم و آمادهی هرگونه مسئلهای هستم، زیرا خون من رنگینتر از خون عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم.
🔷 عالم مرحوم آیتالله میزرا جواد آقا تهرانی (رحمت الله علیه)
در راستای پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی، در سالهای آخر زندگی و با همان قد خمیده و کمانی، چهار بار در جبهه نبرد حاضر شد و لباس بسیجی به تن کرد و در خطوط مقدم ایشان روزی ۱۴ گلوله خمپاره به نام چهارده معصوم (علیه السلام) شلیک میکردند که معمولاً هم به هدف اصابت میکرد.
♦ همچنین عالمان دین در اجرا و مقدم شدن در عملیات نقش به سزایی داشتند: همچون شهید میثمی که با علاقه و عشق این سنگر را انتخاب کرده بود در آن شرایط حساس در کنار فرماندهان و رزمندگان و در خطوط مقدم جبهه حق علیه باطل به جهاد میپرداخت تا اینکه همانطور که در شب دوم عملیات بزرگ کربلای پنج به دوستان گفته بود: من در این عملیات اجر خود را از خدا خواهم گرفت هنگامیکه در تاریخ 9/11/65 سحرگاهان، آن زمانکه دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خویش مهیا میشوند، وعده الهی تحقق یافت و در منطقه عملیات کربلای پنج از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز مطابق با ۱۲بهمن (شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)) به دیدار معبود و مهمانی اولیای خدا شتافت و به آرزوی دیرینهی خود نایل گردید.
🔷 شهید حجت الاسلام ردانی پور
شهید ردانی پور که همیشه در طول دوران دفاع مقدس در جبههها و خطوط مقدم حضور به سزایی داشت، حتی با مجروحیت چند باره، بلافاصله بعد از کمی بهبودی به سمت خطوط مقدم جبهه روانه میگشت. تا اینکه رزمندگان اسلام را یاری نماید و تنها سه روز بعد از ازدواج به سمت خطوط مقدم جبهه رفته و دوشادوش سایر رزمندگان به مبارزه علیه رژیم بعثی پرداخت تا اینکه در تاریخ 15/5/62 در عملیات والفجر دو به نقطه اوج رسیده و ردای شهادت را پوشیده و به وصال محبوب نایل شد.
♦ یکی از عوامل مهمی که باعث تقویت روحیه رزمندگان و ترغیب آنان به حضور در عرصههای خطیر پیکار میشد، پیشرو بودن علما در پذیرش خطر و مقدم داشتن خود بر دیگران در شرایط دشوار مقدس بود. علماء رزمنده هنگام نبرد چنان بودند که گویی آنچه خود درباره بهشت وعدههای شیرین الهی بیان کردهاند، به چشم دل میبینند و هراسی از روبه رو شدن با خطر ندارند، از نمونههای بارز خطر پذیری: اقامه نماز جمعه آبادان طی سالهای متمادی دفاع مقدس در سختترین شرایط و زیر شلیکهای توپ و تانک بود. همچنین یکی از فرماندهان درباره شهید میثمی نقل کرده است: ایشان به رغم مسئولیتی که در قرارگاه خاتم داشت و هیچ کس توقع حضورش را هم نداشت همیشه در خطرناکترین خطوط حاضر بود. در عملیات بدر همراه فرمانده لشکر ۳۳ المهدی سوار بر موتور بود، عبایش را به دور گردن میبست و چفیه و لباسهایش را به زیر بغل میگرفت و بدون هیچ واهمهای به همه نقاط سرکشی میکرد.
همچنین یکی دیگر از ترفندهای دشمن بمباران و موشک باران شهرهای مرزی به منظور ایجاد رعب و وحشت در مردم غیور و مرزنشین جمهوری اسلامی، تخلیه شهرهای مذکور و در نتیجه کاهش امکانات پشتیبانی رزمندگان اسلام بود اما در این مورد ائمه محترم جمعه از جمله:
🔷 مرحوم حجتالاسلام جمی امام جمعه محترم آبادان، حجتالاسلام نوری امام جمعه محترم خرمشهر، حجتالاسلام جزایری امام جمعه محترم اهواز، آیتالله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه محترم کرمانشاه و مرحوم حجتالاسلام عسگری امام جمعه محترم و رزمنده گیلان غرب با حضور دلیرانه خود در این شهرها و با برگزاری نماز جمعه و جماعت موجب حفظ جمعیت شهری و بالا بردن استقامت و روحیه ایثار و از خودگذشتگی در مردم شدند و نقشه شوم دشمن را نقش بر آب کردند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌺شهید مدافع حرم (حجت الاسلام محمد پور هنگ ، شهیدی که ترور بیولوژیکی شد )🌺🌻
🔹 روایتی از شهید مدافع حرمی که «ترور بیولوژیکی» شد
♦ تاثیر فعالیتهای شهید حجت الاسلام «محمد پورهنگ» در بین مردم سوریه تا به آنجا پیش رفت که دشمن برای شهادتش راه دیگری را پیش گرفت؛ ترور بیولوژیکی از طریق مسمومیت با آب، که در عرض 40 روز باعث شهادت این مدافع حرم روحانی شد.
🔹 ازدواجی به توصیه ائمه و سفارش برادر
21 بهمن ماه سال 90 عقد کرده و 17 ربیع الاول سال بعد ازدواج کردیم. شهید با دو تن از برادرانم دوست بود. قبل از ازدواج خودم او را ندیده بودم ولی اسمش را در خانه میشنیدم. یکی از خواهرانش را هم دیده بودم. موضوع ازدواج مطرح شده بود اما جدی نبود. خود شهید اعتقاد داشت هر کاری زمان خاص خودش را میطلبد، حتی برای شهادت هم معتقد بود باید زمان مناسبش فرا برسد. ما 10 سال فاصله سنی داشتیم و به همین دلیل تمایلی به این ازدواج نداشتم. فکرم این بود که برای ازدواج نباید فاصله سنی زیاد باشد. شهید اولین سفرش در کربلا، به حضرت عباس(علیه السلام) متوسل میشود، تا با کسی که مورد تائید ائمه است ازدواج کند. خودش تعریف کرد در حرم حضرت عباس(علیه السلام) هیچ دعای دنیایی به ذهنش نرسید، فقط به دلش افتاده بود که برای ازدواجش دعا کند. همان لحظهای که ایشان در حال دعا کردن بود برادرم به من زنگ زد، من هیئت بودم که گفت برای آخرین بار فکر کرده و تصمیمت را بگیر. زیرا ایشان دوست من است و شناخت کاملی دارم می دانم که روحیات شما مشابه یکدیگر است و ملاکهایی که تو دوست داری را دارد، همین شد که قبول کردم برای صحبت کردن، بیایند.
🔹 نشانه گذاری با 14 سکه مهریه
برای دعایش چند نشانه گذاشته بود. دعاهای وی خیلی کامل و سریع مستجاب میشد. نشانه میگذاشت که بداند این دعا برآورده شده است یا خیر. از حضرت عباس خواسته بود همسری قسمتش کند که خودش از صورتش خوشش بیاید و حضرت عباس(علیه السلام) از سیرتش. یک نماز به حضرت زهرا(سلام الله علیها) هدیه کرده و خوانده بود. همیشه برای انجام کارهای بزرگ، دو رکعت نماز به حضرت زهرا(سلام الله علیها) هدیه میکرد. برای ازدواجمان هم نشانه گذاشته بود که اگر من همان مورد مد نظر ائمه هستم مهریهای که عنوان میکنم بیشتر از 14 سکه نباشد. تا قبل از اینکه بحث مهریه پیش آید، با کسی درباره مقدار مهریه صحبت نکرده بودم. عرف خانواده و خواهرهای دیگر که ازدواج کرده بودند، مهریهی 114 سکه بود اما خود به 14 سکه تمایل داشتم تا برای خواندن خطبه عقد به محضر آقا برویم. با اینکه احتمال میدادم این اتفاق نیافتد ولی از این حربه برای داشتن مهریه 14 سکهای استفاده کردم. وقتی موضوع مهریه را مطرح کردم دیدم حالش دگرگون شد. بعدها به من گفت برای مهریه نشانه گذاشته بود که بداند من فرد مورد تائید ائمه هستم یا نه. گمان می کردم 10 سال فاصله سنی یعنی دو دنیای متفاوت تا ایشان را ندیده بودم تصور میکردم 10 سال فاصله سنی یعنی دو طرز فکر و دنیای مختلف، و شاید تفاهم لازمه زندگی مشترک با این اختلاف سنی به وجود نیاید، ولی زمانی که با هم صحبت کردیم فهمیدم اینطور نیست. بعدها به شوخی میگفتم کلاً خانمها از نظر فکری شش سال از آقایان جلوتر هستند، ولی تا 20 سال اختلاف سنی هم مشکلی ایجاد نمیکند. به واسطه دانشگاهی که در آن درس میخواندم و دوستانم موارد زیادی برای ازدواج معرفی میشد. رفت و آمد خواستگارها به خانه ما زیاد بود، ولی کسی که کامل باشد را ندیدم. شاید از نظر مادی و ظاهری افراد ایدهآلی برای خواستگاری آمده بودند ولی این مسائل برایم مهم نبود. آنچه برایم اهمیت داشت یکی ایمان و دیگر قدرت تحلیل فرد بود، چون دیده بودم کسانی را که در خصوص مسائل روز و موضوعات سیاسی منفعل عمل میکردند. میگفت: در راه امام حسین(علیه السلام) حتی فرش زیر پایم را می فروشم. از آنجایی که طلبه بودند، انتظار میرفت زندگی متفاوتی داشته باشد. در صحبتهای خواستگاری گفته بود برای ادامه راه امام حسین(علیه السلام) فرش زیر پایم را هم میفروشم. درسش تمام نشده بود و جایی هم مشغول به کار نبود. در آن شرایط شاید از نظر مالی امکانات لازم برای شروع یک زندگی جدید را نداشتند اما من این شرایط را پذیرفتم. حتی در مدت آشنایی درباره مسائل مالی هیچ صحبتی نکردیم و فرصتش هم پیش نیامد چون برای هردویمان مسئله دیگری مهم بود. علاوه بر خودم ایشان هم میل زیادی برای همراهی من در سوریه داشت. قرار شد کار تدریس را در سوریه دنبال کنم و به بچههای سوری قرآن و زبان انگلیسی یاد بدهم. من هم در این مدت تا جایی که توانستم با ایشان همراه شدم. قبل از اینکه به سوریه برود شغل خوبی پیدا کرده بود و درآمد خوبی داشت. من هم به صورت پاره وقت در دانشگاه تدریس میکردم. بحث سوریه که پیش آمد، تمایل داشتم که همراه ایشان بروم ولی بچهها کوچک بودند و شرایطش پیش نیامد و مجبور شدیم بمانیم ولی دو ماه آخر حضورش در سوریه من و بچه ها در کنارش بودیم.
🔹 یکی از زنان سوریه با مشاهده منش شهید شیعه شد
جنگ سوریه جنگ متفاوتی است. شناخت خودی و غیر خودی کار آسانی نیست. افرادی چون شهید پورهنگ که حجم کاری آن ها بالا بود برای چند روز مرخصی باید از مدت ها قبل برنامهریزی میکردند تا مسئولیت را به فرد دیگری محول کنند. ایشان هم مستشار نظامی بود و در کنار این کار فرهنگی میکرد. اثرگذاری فعالیت های همسرم باعث علاقه مندی مردم سوری به تشیع بود که این عامل محبوبت وی و یکی از دلایل مسمومیت ایشان باشد. یکی از خانم های سوری با دیدن فعالیت ها و منش همسرم، شیعه شد و این زنگ خطری برای دشمنان شد که اگر نمی توانند ایشان را در میدان جنگ به شهادت برسانند با نقشه از بین ببرند. از این رو نوع شهادت شهید پورهنگ با دیگر شهدای سوریه فرق داشت.
🔹 مسمومیت؛ مهر سکوت شهید نام آشنا برای مردم سوریه
روز حادثه وقتی به خانه آمد حالت بیحسی و کسلی داشت. گفت یک لیوان آب خوردم که مزه عجیبی داشت، وقتی خوردم حالم عوض شد. من فکر کردم چون آب شرب منطقه از آب شست و شو جداست، ممکن است آب کثیف بوده است. گمان میکردم که یک مسمومیت ساده است. پزشک معالج نیز یک داروی مختصری داد. هرچه می گذشت به علائم بیماری افزایش مییافت. یک روز تهوع، بیاشتهایی و تب و لرز شدید شروع شد. خودشان به شهر دیگری رفتند و بستری شدند. در مدتی که سوریه بودیم مدام در حال رفت و آمد به بیمارستان بود. وقتی مطلع شدند فردی که آب را پخش کرده ناپدید شده این شک به یقین تبدیل شد که قصد مسموم کردن داشتند، زیرا چند نفر دیگر هم حالت مسمومیت داشتند ولی سرعت پیشروی سم در بدن همسرم بیشتر بود و فرصت درمان پیش نیامد. اثر سم 40 روزه در بدن شهید خودش را نشان داد. علت اینکه با وجود مسئولیت هایی که داشت تا نرسیدن پایان دوره اجازه دادند به ایران برگردیم چون مسمومیتش تائید شد. دستنوشتهای از خودشان به جای مانده که شرح حادثه را نوشتهاند.
🔹 رویای صادقه ای که به وقوع پیوست
در همان زمانی که درباره ازدواج صحبت میکردیم یک بار به من گفت خواب شهادت را دیدهام. خواب های شهید شبیه رویای صادقه بود. حتی قبل از به دنیا آمدن بچهها خواب دیده بود دختر دوقلو دارد. در رابطه با شهادتش هم گفت «میدانم در چهل سالگی در تهران شهید می شوم.» انتظار شهادتش را داشتم ولی با توجه به صحبتهایی که کرده بود فکر می کردم الان این اتفاق نمیافتد، مخصوصا که خیلی دوست داشت در سوریه جانباز شود و بعد به شهادت برسد. خیلی نگران بود که این جنگ تمام شود و بی نصیب بماند. تعریف میکرد در یکی از درگیریها نارنجک کنار پایش عمل نکرده و بارها در معرض شهادت قرار گرفته ولی این اتفاق نیافتاده و از این بابت که بابی باز شده و ممکن است تا چند سال دیگر بسته شود دلشوره داشت. وقتی حالش بد شد به من گفت حسی دارم که میگوید به چهل سالگی نمیرسم، خیلی دعا کرد که از بستر بیماری بلند شود و برود سوریه تا اگر قرار بر شهادت است بر اثر تیر مستقیم به شهادت برسد و میگفت دعا کردم تا پایان خوابی که دیدهام عوض شود ولی وقتی به تهران برگشت روز به روز اوضاع جسمی وی وخیمتر شد، اطرافیان هم خوابهایی میدیدند که احساس کردم رویای صادقهای که قبلا شهید درباره شهادت از آن صحبت میکرد، در حال وقوع است.
🔹 نتوانستم برای شفایش دعا کنم
زمان برگشت از سوریه در ساعات آخر حضورمان در این کشور چون وی در بیمارستان بودند به من گفت که همراه با فرزندانمان به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بروم. در حرم هر کار کردم تا برای شفایش دعا کنم نتوانستم. تنها از خانم خواستم خانواده ما را قبول کند و هرچه خیر و صلاح است پیش بیایید. از چند روز قبل شهادت خیلی حالش بد شد. حالت چهرهاش عوض شده بود. یک عارضه چشمی داشت که وقتی سرما میخورد، چشم هایش التهاب پیدا میکرد و قرمز می شد. سم که وارد بدنش شد تمام بیماری های نهفته بدنش را فعال کرد. در سوریه وضع چشمش بدتر شد ولی در ایران بهتر شده بود. یک روز قبل شهادت به ایشان گفتم خدا را شکر حالتان بهتر است، خودش چیزی نمیگفت و تنها به گفتن الحمدالله بسنده میکرد.
🔹 برای شهادت منتظر رضایت من بود
آخرین بار که با یکدیگر ملاقات داشتیم، گویی میخواست چیزی بگوید، اتاق که خالی شد با گریه خواست دعا کنم تا در بستر بیماری از دنیا نرود و شهید شود. احساس کردم در آن لحظه منتظر است که من رضایت دهم، چند ثانیه نشد که من از ته دل دعا کردم آنچه لیاقتش است به او بدهند. یکی از دوستان سوال کرد که چطور توانستی چنین دعایی کنی. واقعیت آن است در این مرحله به آنچه طرف مقابلت میخواهد راضی میشوی. احساس کردم اگر شهادت نصیبش نشود یک عمر حسرت میخورد. حتی برای سوریه رفتنش با اینکه گفته بود ممکن است مشکلات بسیاری پیش روی ما آید ولی من قبول کردم، برود. خودش میگفت بعد از اینکه به سوریه میروم ممکن است نتوانم تا مدتی شاغل باشم، ولی وقتی دیدم بیتاب است و احساس تکلیف میکند، گفتم برو و تمام تلاشت را انجام بده . اگر دیدی کاری از دستت برنمی آید برگرد. زمانی که قرار شد به سوریه برود مدتی بود در محلی شاغل شده بود، جای آرام و خوبی بود اما وقتی سخنرانی مقام معظم رهبری را که فرمودند اگر مدافعان حرم نمی رفتند باید در همدان و کرمانشاه میجنگیدیم شنیدند، دیگر نتوانستند ماندن را تحمل کنند. گفت الان برای رفتن احساس تکلیف میکنم. یکی از آشنایان گفت هنوز که مرجع تقلیدتان حضور در سوریه را تکلیف ندانستند، برای چه میروید. ایشان هم در جواب گفته بود «هنر آن است آدم حرف دل رهبرش را بفهمد، وگرنه عمل به حرفی که از زبان خارج شود لطفی ندارد و دیگر واجب است.»
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌺🌻جهاد تبیین در اندیشه حضرت آیت الله العظمی خامنهای مدظلّه العالی🌺🌻
🔷 جهاد قطعی، فوری و وظیفهٔ همگانی
امروزه یکی از مهمترین ابزار دشمن، ابزار تغییر واقعیتها است. به این صورت که اقدامات بزرگ جمهوری اسلامی را کوچک و ضعفها را بزرگ نشان دهد لذا رهبر معظم انقلاب حفظه الله نیز فرمودند: «به نظر من که کمترین چالش کشور ما یک چالش ذهنی است» برای مقابله با این اقدام دشمن امروز جهاد تبیین لازم است.
♦ جهاد به معنی این است که ببینیم دشمن از کجا پیشروی میکند و ما نیز در همان جهت به مقابله با او برخیزیم. در این جنگ شناختی باید دید که دشمن برای تغییر و انحراف ذهن ما چه چیزی را هدف قرار داده است. امروز دشمن آرمانها و اصول بنیادین و همچنین اقدامات آشکار نظام را تحریف میکند؛ دوران سراسر ضعف پهلوی را بزرگ میکند؛ دستاوردها رو کوچک نشان میدهد و در صدد القای این مطلب است که ریشه مشکلات کشور بهخاطر گفتمان انقلاب اسلامی و ایستادگی در مقابل آمریکا و استکبارستیزی و بهخاطر ارتباط با آمریکا است. رفع این گرههای ذهنی و پاسخ به این تحریفها، نیاز ضروری به تبیین دارد.
قرآن کریم نیزدربرخی ازآیات هدف خودش را چنین چیزی معرفی میکند: نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ (سوره نحل آیه 89)
قرآن، تبیینکننده است. تبیین یعنی روشنکردن؛ قرآن مثل خورشید، میماند، روی چیزی بیفتد آن را روشن میکند. مقام معظم رهبری، جهاد تبیین را، یک جهاد قطعی، فوری و وظیفه همگانی دانستند.
♦ در جهاد تبیین دو گام اساسی داریم یکی اینکه ما چگونه تبیین کنیم و دیگری اینکه ما باید چه چیزی را تبیین کنیم؟
ما برای جهاد تبیین، نیاز به قرآن داریم. جامعۀ که با قرآن آشنا باشد، روشن میشود و دیگر نمیتوان این جامعه را فریب داد. اسیر غرب و شرق کرد. ما باید برای جهاد تبیین، آستین بالا بزنیم اول خودمان روشن شویم، هم ذهن وهم دلمان؛ بعد شروع کنیم به روشنگری در جامعه. جهاد تبیین، مجاهده دائمی اولیای الهی در طول تاریخ بوده است.
به عنوان نمونه حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به تبیین وضعیت و شرایط و دفاع از امام زمان خود پرداختند، ایشان حتی اسلام و جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را با رفتن به منزل صحابه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله تبیین مینمودند و با گفتگو و خطبه خوانی در بین زنان مدینه این امر مهم را دنبال میکردند.
یا زینب کبری سلام اللهعلیها مأموریت تبیین جریان حق، در ایام بعد از شهادت اباعبدالله علیهالسلام را بر عهده داشتند؛ بنابراین، جریان تبیین یک جریان خیلی مهم و مقدس و منتسب به اهلبیت علیهمالسلام و انبیا الهی است و اگر کسی امروز نتواند این مهم را بهخوبی انجام دهد در مدینه هم اگر میبود نمیتوانست از جریانِ حق بهخوبی دفاع کند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸آثار جهاد تبیین حضرت زینب در کوفه🌻🌸
🔷 حضرت زینب کوفیان را بر کاری که کرده بودند آگاه ساخت به حدی که کوفیان از این فعل خود به شدت پشیمان شدند و فراوان اشک ریختند حتی میتوان گفت زمینه قیامهای خونخواهی امام حسین علیه السلام را همین خطبههای آتشین حضرت فراهم ساخت.
تبیین ملاک عزت مندی انسانها
حضرت در فرازی از خطبه خود در شام اشاره میکنند که دو مدل نگاه در ملاک عزت مندی انسانها وجود دارد
الف: عزتمندی ظاهری
ب: عزتمندی الهی
1⃣ عزتمندی ظاهری: در اینجا حضرت به درستی مدل نگاه یزید را بیان میکنند که همین عزتمندی ظاهری است
حضرت فرمودند: أظننت يا يزيد انك حين اخذت علينا اقطار الارض، وضيقت علينا آفاق السماء فاصبحنا لك في اسار [الذل] نساق اليك سوقاً في قطار، و انت علينا ذو اقتدار ان بنا من الله هواناً و عليك منه كرامة و امتثاناً...........
اینکه ما را اسیر کردی و به این شهر و آن شهر کشاندی و بر ما مسلط شدی آیا ما خوار شدیم وتو عزتمند شدی؟
حضرت به صورت کلی اشاره کردند که یزید دارای این نگاه است نگاهی که فقط ظاهر را میبیند و همان زمان را سیر میکند یزید که از این پیروزی ظاهری و عزتمندی ظاهری مستانه خوشحال بود با منطق علی وار حضرت زینب مواجهه شد حضرت فرمود کمی آهستهتر قدم بردارید این مهلتی که به شما داده شده است نه به خاطر برحق بودن شما است بلکه این مهلت برای زیاد شدن بار گناهان شما است خداوند در قرآن کریم میفرماید ((وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ)) ((سوره آل عمران آیه 178))
2⃣ عزتمندی الهی و غیر ظاهری
در نگاه یزیدی عزت فقط ظاهری هست ولی در نگاه زینبی که برگرفته از قرآن و اهل بیت است برخلاف نگاه قبلی عزت را فقط در این می ببیند که نزد خداوند عزت داشته باشد هرچند در ظاهر انسان خوار شده باشد و اگر در ظاهرانسان به عزتی میرسد و نزد خداوند عزتی نداشته باشد آن عزت نیست لذا حضرت زینب سلام الله علیها بعداز واقعه عاشورا فرمودند و ما رأیت إلا جمیلا .... آری حضرت زینب سلام الله علیها عزت را دیدند که امام جسین علیه السلام و جهاد ایشان نه تنها فراموش نشد بلکه پرچمدار دفاع از حق و عدالت شدند.
🌻🌻🌸🌸🌷🌷
@parcham_enghelab
🌻🌸مناظره علمی امام رضا علیهالسلام با اهل سنت🌻🌸
🔷 حضرت علی بن موسی بن جعفر علیه السلام ملقب به امام رضا علیه السلام و ضامن آهو، هشتمین امام شیعیان و فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام در ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ قمری در مدینه به دنیا آمدند.
🔶 مناظره علمی ایشان با یکی از بزرگان اهل سنت آن زمان به نام «علی بن محمّد بن جهم»
اباصلت هروی میگوید: هنگامی كه مأمون پیروان مذاهب و مكاتب مختلف یعنی یهود، نصارا، مجوس، صابئین و سایر فرق و علمای اسلام را در دربار خود گردآورد تا با امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مناظره كنند، هر كس در برابر آن حضرت عرض اندام كرد، با پاسخ دندان شكنی روبه رو شد و خاموش گشت. در این میان، نوبت به «علی بن محمّد بن جهم» كه از علمای معروف اهل سنت بود، رسید؛ او به امام علیه السلام رو كرد و گفت: عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟ آیا شما همه را معصوم میدانید؟
امام علیه السلام: آری.
ابن جهم: پس این آیات را كه ظاهرش صدور گناه از آنان است، چگونه تفسیر میكنی؟ مثلاً قرآن درباره آدم علیه السلام میفرماید: «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»؛ (آدم به پروردگارش عصیان كرد و از پاداش او محروم ماند).
و یا درباره یونس علیه السلام میگوید: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ»؛ (یونس خشمگین از میان قوم خودش رفت و گمان كرد بر او تنگ نخواهیم گرفت).و یا درباره یوسف علیه السلام میگوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا»؛ (زلیخا قصد یوسف كرد و یوسف قصد او را).
و در مورد داوودعلیه السلام میفرماید: «وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ»؛ (داوود گمان كرد ما او را امتحان كردهایم و از كار خود توبه كرد).و بالاخره درباره پیامبرش محمّدصلی الله علیه و آله میفرماید: «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ»؛ (تو در دل چیزی [درباره همسر زید] پنهان داشتی كه خدا آن را آشكار ساخت).
امام علیهالسلام فرمود: وای بر تو! گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و كتاب خدا را به رأی خود تفسیر مكن كه خداوند فرموده: «تأویل (و تفسیر) آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند» اكنون پاسخ سؤالاتت را بشنو:
🔺امّا درباره آدم علیه السلام خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود. آدم برای بهشت آفریده نشده بود (و سكونتش در بهشت موقتی بود و بهشت سرای تكلیف نبود) عصیان آدم (و ترك اولای او) در بهشت رخ داد، نه در زمین، و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تكمیل گردد (و آدم الگو و رهبری برای مردم جهان باشد) لذا هنگامی كه به زمین گام نهاد، خداوند او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد، چنان كه در حق او میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید). این گزینش، خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است؛ زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت، موجب نقض غرض است.
🔺امّا در مورد یونس علیه السلام منظور از «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ» این نیست كه او گمان كرد خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، بلكه به معنای این است كه او گمان كرد خداوند بر او تنگ نمیگیرد (و ترك اولایی نكرده است)، همان گونه كه در آیة دیگر قرآن آمده: «وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ...»؛ (امّا هنگامی كه خداوند انسان را مبتلا سازد و روزی را بر او تنگ بگیرد...) زیرا اگر او گمان كرده بود خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، كافر میشد (و كفر از ساحت مقدس انبیا به دور است).
🔺امّا در مورد یوسف علیه السلام منظور این است كه زلیخا قصد كامگیری از یوسف كرد و یوسف قصد قتل وی نمود، اگر او را زیاد تحت فشار برای عمل خلاف عفت قرار دهد (چرا كه فوق العاده از این پیشنهاد ناراحت شده بود)، امّا خداوند (در حق او لطف كرد و) او را از قتل زلیخا و عمل خلاف عفت دور ساخت، همان گونه كه میفرماید: «كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ»؛ (سوء اشاره به قتل و فحشا اشاره به عمل منافی عفت است.)