#بازی_در_منزل
#تربیت
#کودک
بازی ؛ تیله بازی
بلدین یا اینم توضیح بدم 😉
اینو دیگه بدین باباها از عهده ش
خوب بر میان وهمچین یاد قدیما
و افتخاراتشون میفتن که ...😅
فایده بازی👇👇👇
بازی که بهت گفتم دو
یا سه انگشتی که کودک قلم رو
به دست میگیره درگیر میشه 👌
و به مرور عضلات انگشتان دست
رو تقویت میکنه
🌐آدرس سایت:
www.manzelgaheoshagh.ir
📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇
🔹 سروش و روبیکا و ایتا:
@manzelgaheoshagh
🔸 آپارات :
www.aparat.com/manzelgaheoshagh_ir
#کودک
#کاردستی
#نشانگر
🌐آدرس سایت:
www.manzelgaheoshagh.ir
📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇
🔹 سروش و روبیکا و ایتا:
@manzelgaheoshagh
🔸 آپارات :
www.aparat.com/manzelgaheoshagh_ir
#قصه_شب
#قصه
#کودک
#دوچرخه
🚲 دوچرخه پیر
پسرک وقتی مرا در کنار پدر بزرگش دید خیلی خوشحال شد و سوار من شد . من از اینکه از دیدن من خوشحال شده بود شاد بودم. من و پسرک با هم روزهای خوبی داشتیم . من او را به مدرسه می بردم و با هم بر می گشتیم . با هم به پارک می رفتیم . ولی زمانه خیلی زود گذشت ، پسرک بزرگ شد و من کهنه و فرسوده شدم.
دیگر مثل قبل سرحال نبودم . چرخهایم فرسوده شده بود . دسته فرمان هم کنده شده بود و پسرک هم اینقدر بزرگ شده بود که دیگر نمی توانست سوار من شود . یک روز پدر پسرک با یک دوپرخه نو به خانه آمد ، آن شب مرا در کنار درب کنار بقیه زباله ها گذاشتند. از اینکه کنار زباله های بدبو بودم خیلی ناراحت بودم.
شب مأموران مرا همراه بقیه زباله ها بردند. در یک محل مرا و بقیه مواد پلاستیکی و فلزی و چوبی را از بقیه زباله ها جدا کردند. قسمتهای پلاستیکی و فلزی مرا از هم جدا کردند. ماها را به یک کارخانه بزرگ بردند و ما را شستند و بعد وارد یک جای خیلی داغ شدیم از گرما بیهوش شدم.
وقتی چشمانم را باز کردم قیافه ام تغییر کرده بود و در دست پسرکی بودم. داخلم را پر از آب کرده بود و گلها را آب می داد. بله من یک آبپاش زیبا شده بودم و تازه معنای #بازیافت_زباله را فهمیدم.😊
🌐آدرس سایت:
www.manzelgaheoshagh.ir
📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇
🔹 سروش و روبیکا و ایتا:
@manzelgaheoshagh
🔸 آپارات :
www.aparat.com/manzelgaheoshagh_ir