هدایت شده از تبادل موقت برای دیده شدن کانال.
_آیا بنده وکیلم؟؟؟
انگشتام نشست تو دستای #گرم سام و قلبم بیقراری میکرد لبام رو باز کردم تا پایان بدم به #بیقراری_های_قلب هردومون"با اجازه بزگترا...."
جمله م تموم نشده بود که صدای #جیییغ یه زن بلند شد..
از زیر تور شنل لباس عروسم نگاهش کردم.
به شکمش #چنگ مینداخت و حمله ور شد سمت سام
_مردیکه آشغال تو #بچه داری؛ من باردارم تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟
با شنیدن این کلمات سرم گیج رفت و دیگه چیزی نفهمیدم....😢
http://eitaa.com/joinchat/3929800726C401a9b002b