حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی 🖋 حمید پارسانیا 📍یکی از این عرصهها، فرهنگ است. در اینجا بحث این
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
♻️ بستر تکوین علوم انسانی موجود، غالبا جهان مدرن است. جهان غرب، این نظریهها را درون فرهنگ خود و برای حل نیازهای خویش ایجاد کرده است و به همین دلیل هیچگاه در نسبت با آنها احساس چالش نمیکند زیرا فرهنگی که نظریهای را در دامن خود شکل میدهد، کمتر با آن نظریه دچار مشکل میشود. این فرهنگ نظریهها را در خدمت نیازهای اقتصادی و سیاسی خودش به کار گرفتهاست.
♻️ اگر رشتهای به نام شرقشناسی، آنهم در دل وزارت مستعمرات شکل میگیرد، برای این است که استعمار بفهمد وقتی به بخش دیگری از جهان میرود و با حوزه فرهنگی جدیدی روبهرو میشود، با آنها چگونه برخورد کند. در واقع، حوزه علوم انسانی، به دلیل یک نیاز سیاسی به وجود آمدهاست.
♻️ همه رشتههای علمی و بهخصوص رشتههای علوم انسانی، با فرهنگی که در آن شکل گرفتهاند، نسبتدارند. ممکن است این نسبت برای نظریهپردازان غربی مساله نباشد و کمتر درباره آن نظریهپردازی کنند؛ اما برای ما مسئله است. وقتی از آن سوی جهان، نظریههایی با بسترهای فرهنگی خاص خود وارد سرزمین ما میشوند، نخستین مسئله ما، نوع تعامل آنها با فرهنگ خودمان خواهدبود.
♻️ اگر میخواهیم درباره رشته خود بیندیشیم، باید توجه داشته باشیم که یکی از پرسشهای جدی این است که این رشته چه نسبتی با فرهنگما دارد و کدام مبانی فلسفی در فرهنگ اولیه آن جاری شدهاست؟ همانگونه که باید بیندیشیم بازار کار آن کجاست؟ چه مقدار نیروی انسانی و امکانات اقتصادی لازم دارد؟ چه پاسخ و محصولی به ما میدهد و کدام نیاز اقتصادی و اجتماعی مارا تامین میکند؟
♻️ مبانی فلسفی نظریههای این رشتهها به طوری در آنها ساری و جاری است که گاه دیده نمیشود و حتی گاه انکار میشود. زمانی که ما نظریه را به اینجا میآوریم، باید توجه کنیم که آیا این نظریهها، تعاملی را که با بستر فرهنگی خود داشتهاند، با فرهنگی که به حریم آن وارد شدهاند نیز دارند یا مثل نهالی هستند که وقتی آنرا از جای در میآوریم، دیر یا زود ریشههای خودش را توسعه میدهد و با محیطی که به آن وارد شده است، درگیر میشود.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌 عقل عملی و نظری
📍عقل درون انسان که قوهای از قوای اوست، اصطلاحات و تقسیمبندیهایی دارد. این تقسیمبندیها گاه در طول یکدیگر و گاه در عرض هم هستند. بر اساس نخستین تقسیمبندی، عقل انسان یا از نوع اندیشه است یا از نوع انگیزه؛ یعنی یا فهم و ادراک عقلانی است یا از نوع عشق، محبت و گرایش عقلانی (میل به سوی حقایق یا اعمال عقلی). اولی را عقل نظری، یعنی قوه دراکه و علامه انسانی و دومی را عقل عملی و قوه عماله انسان مینامند. در واقع به حوزه عملی عقل انسان، «عقل عملی» و به حوزه ادرکی عقل انسان «عقل نظری» میگویند.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی 🖋 حمید پارسانیا 📌 عقل عملی و نظری 📍عقل درون انسان که قوهای از
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌 عقل عملی و نظری
♻️ گرایش عقلی نیز یعنی عقل عملی در انسان از آغاز بالفعل وجود دارد؛ حقایق غیر عقلی زمانی و زمینی، محدود و گذرا هستند، اما انسان به امور ثابت و پایدار محبت دارد. همین که انسان از مرگ میهراسد و میخواهد که باقی باشد و زمان بر او نگذرد، عشق به حقیقتی عقلی است و نشان میدهد که انسان میخواهد از محدودیتها برهد. لذتبردن از امور دنیوی نیز لذت است، امور دنیوی مقدار مشخصی دارند و معمولا لذت از آنها با هراس نیز همراه است، زیرا شما هرچه بیشتر آنها را داشته باشید، بیشتر در معرض از دستدادن آن قرار میگیرید و تا وقتی آن را داشتهباشید، بقیه رقیب شما هستند. بسیاری از رذایل به سبب همین محبتهای مربوط به امور غیر عقلی یا بحثهای غیرعقلی است؛ اما محبت به حقایق عقلی چنین نیست، بلکه محبت به خزائن امور است. در آیات و روایات، از عوالم و حقائقی سخن گفته میشود که خزائن امور مادی هستند و این خزائن با حقائق عقلی تطبیق مییابند:
«وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»
و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم.
♻️ وقتی قرار است تنزیل و انزال صورت گیرد، بحث قدر و اندازه پیسش میآید؛ اما در آن خزائن و در عالم عقول، هنوز محدودیتهای مقداری نیست. عقل عملی به حسب شدت و ضعف به امور مختلف دارای مراتب است.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌 منطق عقل مفهومی و عقل شهودی
📍عقل مفهومی روش و منطقی دارد و آن منطق، همان استدلال و تقوای علمی و پیشداوریهای غیر علمی نداشتن و خلوتکردن و تحصیل و هجرت و وقتگذاشتن است.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی 🖋 حمید پارسانیا 📌 منطق عقل مفهومی و عقل شهودی 📍عقل مفهومی روش و م
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌 منطق عقل مفهومی و عقل شهودی
♻️ عقل شهودی نیز منطقی دارد و منطقش این است که وجود شخص تغییر یابد و شیوه زندگیاش عوض شود. منطق عقل شهودی فراتر از منطق عقل مفهومی است. منطق عقل شهودی داشتن نوعی از زندگی است. عقل شهودی و وحی الهی رهآورد خود ر ابه صورت نقل در معرض نظر عقل مفهومی قرار میدهند، نقل دامندامن معرفتهای نوینی را در معرض عقل مفهومی قرار میدهد و عقل مفهومی با کمک نقل بر اطلاعاتش افزوده میشود و از این طریق مسیر حرکت خود را در جغرافیای هستی به سوی هستی مقدس و متعالی، شناسایی کرده و میتواند راه برود.
♻️ چه کسی نور حقیقت را دیده است و از شهود الهی برخوردار است؟ ما نسبت به انبیا و کسانی که آنان معرفی کرده باشند، براهین و دلایل واضخ داریم؛ اما برای غیر از ایشان، دلیلی وجود ندارد و اگر هم کسی مشاهدهای داشته، مشاهدهاش شخصی است. برای انبیا نیز بدین سبب از حالت شخصیبودن در آمده است که معجزاتی داشتهاند؛ وگرنه علم و آگاهی آنها نیز شخصی بود. همه کسانی که حقیقت را یافتهاند، مأموریت تبلیغ ندارند؛ اما در هر قومی عدهای باید مأموریت داشته باشند تا حجت خدا تمام شود: « وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ». هر قومی را یک هادی است و افضل عقول هر قوم در نبی اوست. نبی هر قوم، دارای کامل ترین عقلها است؛ یعنی خداوند برای هر قوم به تناسب ظرفیتی که دارد پیامبری را میفرستد. اگر قومی بیش از آنچه دارد، ظرفیت داشته باشد، خداوند سبحان بیشتر را به آنها میدهد «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ». پیامبران بر یکدیگر برتری دارند واقوام نیز به همین سنت بر یکدیگر تفاضل دارند.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌 عقل روشنگری
📍هویت فلسفی جهان مدرن با «دکارت» آغاز میشود. میگویند عقلی که دکارت استفاده کرد، عقل روشنگری است. جهان مدرن با این عقل بزرگ میشود. عقل روشنگری دکارت چه خصوصیاتی دارد و کدام عقل است؟ آیا آن فرشته و آن امر متعالی است؟ دکارت درباره سه جوهر سخن میگوید: «نفس، جهان، خدا». جواهری به نام عقول و امور مشابه در تفکر دکارت جایی ندارند. عقل در نزد دکارت دیگر امری متعالی و کلی سعی نیست که بر جهان محیط باشد و امور ر ا به تجلی اعطا کند. عقل دکارت قوه ادراکی است و این قوه ادراکی، عقل شهودی هم نیست؛ یعنی قوه ادراکیای نیست که در ارتباط وجودی با امر مجرد متعالیای قرار گرفته باشد و بر اثر گرفتن حجاب از آن حقیقت مجرد در انسان ظاهر شده باشد. شهودی که در دکارت مطرح میشود، بداهت مفهومی است؛ شهود دکارتی نخستین چیزی است که مفهموما برای ما روشن است و بقیه مفاهیم را بر اساس آن میفهمیم وجه مشترک عقل روشنگری دکارت با عقل در جهان اسلام این است که این عقل نیز قوه دراکه است؛ نور است و منور است؛ امور را روشن میکند و روشنگری به همین معناست. عقل در جهان اسلام نیز نور بود. «اَلعقلُ نُورٌ في القَلبِ يفرقُ بِهِ بَينَ الحَقِّ وَ الباطِلِ» و «إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا، الَّتِی لَاینْتَفِعُ شَیءٌ إِلَّا بِهِ، الْعَقْلُ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ زِینَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ»؛ اما این عقل روشنگری، اولا، عقل مفهومی است و ثانیا، تا افق عقل بالفعل و استدلال راه دارد. عقل روشنگری دیگر به عقل شهودی، عقل قدسی و عقل مستفاد نمیرسد.
♻️ در فلسفه دکارت عقل، وجودی سعی و مستقل از انسان وجود ندارد تا بتوان در اثر اتصال با آن به جایگاهی متعالی یا به وحی الهی و به نقل مستند به وحی رسید؛ اتفاقا عقل روشنگری دکارت آمده تا نشان دهد نقل مستند به امر دیگر از حجیت و مرجعیت برای علم برخوردار نیست. دکارت آمده تا نشان دهد کتاب مقدس در جایگاه یک منبع معرفت علمی، بیاعتبار است.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌وجه اشتراک عقل دکارتی با عقل در جهان اسلام
📍عقل شهودی در دکارت وجود ندارد و به دنبالش نقل نیز وجود ندارد؛ هرچند هنوز عقل در نزد دکارت اشتراکاتی با عقل جهان اسلام دارد. در جهان اسلام عقل استدلالی مفهومی و عقل بالفعل، مرجعیت و اعتبار معرفتی خود را دارند و فیلسوفان مسلمان با همین عقل مفهومی، عقل شهودی را اثبات میکردند. آنان با همین عقل اثبات میکردند که انسان، نفس خود ر ا با اندیشه و علم مفهومی نمیشناسد. شیخ اشراق دو برهان اقامه میکند که شناخت انسان نسبت به نفس خود نمیتواند حصولی و مفهومی باشد. ابن سینا برهان اقامه میکند که انسان، نفس خود را بدون واسطه مفهوم و مانند آن، شهود میکند و این در حالی است که دکارت به دنبال آن است تا خود را از طریق اندیشه خویش اثبات کند یا دستکم خود ر ا در افق اندیشه خود مییابد.
♻️ متفکران مسلمان با دکارت در هویت روشنگرانه عقل مفهومی موافق هستند، اما در این که عقل مفهومی، سقف و نهایت عقلانیت بشری باشد، با او موافق نیستند. از نظر آنان دکارت گرفتار خطایی مهم و راهبردی در قلمرو عقل مفهومی و استدلالی شده است. عقل مفهومی دکارتی با همه مشکلاتش، هنوز از بعد تجریدی برخوردار بود؛ بنابراین بحثهایی که او یا فیلسوفان پس از او مانند اسپینوزا و لایبنیتس با این عقل مفهومی مطرح میکنند، همچنان علم دانسته میشود؛ یعنی وقتی عقل مفهومی وجود داشته باشد، علم تجریدی نیز علم است؛ یعنی در نزد دکارت علم اولا، به تبع عقل، هویت روشنگرانه خود را در نسبت با عالم واقع و خارج دارد؛ ثانیا، علم به دانش تجربی محدود نمیشود و ابعاد تجریدی نیز دارد.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌 عقل سوبژکتیو و استعلایی (بخش اول)
📍 وقتی پیش تر می آییم حادثه دیگری روی می دهد و آن در فلسفه کانت است این جا با مفهوم دیگری از عقل روبه رو می شویم و آن «عقل سوبژکتیو» است. عقل تجریدی دکارت که نور بود و دکارت می خواست عالم و حقایق را بشناسد، مورد پرسش کانت قرار گرفت. وی پرسید این مفاهیم عقلی را از کجا آورده ای؟ کانت گفت مواجهه ما با عالــم خــارج و محل برخورد ما با واقع، «حس» است. ما شهود حسی داریم، اما شهود عقلی نداریم. او این پرسش را مطرح کرد که مفاهیم عقلی را که مورد قبول دکارت است، از کجا آورده ایم؟ کانت پاسخ میداد این مفاهیم را از جایی نیاورده ایم(1)، بلکه مربوط به خود ما و پیشینی(۲) است. اساساً این مفاهیــم بــه چیزی بیرون از ما ربط ندارند؛ این ها از آن خود سوژه و فاعل شناسا هستند؛ یعنی عقل انسانی سوبژکتیو و خودبنیاد است(۳). «خود» در کلمه «خودبنیاد» به فاعل شناسا باز می گردد؛ یعنی مفاهیم عقلی مربوط به نفس انسان است. ایــن مفاهیم از متن واقع اخذ و انتزاع نشده اند. پس عقل، روشنگر و چراغ نیست، بلکه حجاب است. اگر عقل چراغ باشد هنگامی که به مقولات و مفاهیم می رسد، نوری بر مفاهیم می تاباند و آنها را می یابد؛ اما کانت می گوید این مفاهیم عقلی از خود ماست و وقتی جهان را با این مفاهیم می شناسیم، مفاهیم را از جهان نگرفته ایم، بلکه آنها را بر جهان افکنده ایم.
♻️ برای مثال عینک را در نظر بگیرید؛ اگر عینکی صاف، بی رنگ و تمیز بر چشم داشته باشیم، سبب میشود اطراف خود را بهتر ببینیم؛ اما گاه این عینک رنگ و زاویه دارد و دید ما را کج و معوج میکند. ما خارج را رنگین می بینیم، اما این رنگ برای عینک است که ما آن را بر خارج میاندازیم. کانت نیز می گوید همه مقولات عقلی ای که از آنها سخن میگوییم برای ماست؛ مقولاتی همچون زمان و مکان، وجود، عدم، علت، معلول، وحدت و کثرت!
♻️ ما با حس خود با این عالم مواجه می شویم، اما تا می خواهیم این عالم را قوام دهیم از زمان و مکان که مقولات در ذهن خودمان هستند، استفاده می کنیم. این مقولات مثل رنگی هستند که از عینک ذهن ما جدا نمی شوند. این عقل، سوبژکتیو و ذهنی است. بنابراین ،عقل پدیده ای ذهنی است و مطالعات عقلی، مطالعات ذهنی اند و به جهان خارج ربطی ندارند. وقتی می خواهید جهان خارج را بشناسید، سراغ حس می روید؛ اما حس را نیز هرگز بدون ذهن نمی توانید بشناسید؛ لذا همواره رنگ خود را بر عالم می افکنید. بدین ترتیب علم در فلسفه کانت به نوعی دچار شکاکیت مستقر و ساختاری می شود. این شک مستقر و ساختاری غیر از شک دستوری و ابتدایی دکارت است. در اندیشه کانت تصویر ما و سخن ما از جهان، «تفسیر» ماست و از آن ماست؛ نه این که بتوانیم به متن آن گونه که هست، راه ببریم، مگر اینکه متن جهان به قدر توان ما خود را به ما نشان داده باشد.
پ.ن:
۱. به کانت رجوع کنید:
Kant, Immanuel (1788) Critique of Practical Reason. Hackett Publishing Company.
۲. a priori
۳. بنابراین عقل خود بنیاد بدین معناست و اگر در فارسی، برخی از عقل خودبنیاد دینی سخن می گویند، ناگزیر خودبنیاد را به معنای دیگری به کار می برند.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌عقل سوبژکتیو و استعلایی (بخش دوم)
📍با این همه نزد کانت این عقل، ثباتی داشت؛ عقل عینکی بود که مثلاً، از آن ژن ماست و عوض شدنی نیست؛ ثابت است. ما جهان را نمی توانیم بشناسیم، اما خود را می توانیم بشناسیم، زیرا عینک همه ما مشترک است. مفاهمه میان انسان ها درباره یک مطلب مشکلی ندارد اما شناخت عالم و آن شیء فی نفسه، ناممکن است. همیشه اشیاء بیرون از ما اشیائی برای ما هستند و ما فقط فنومنها (پدیدارها) را میشناسیم. پدیدارها محصول کار ما هستند. در واقع ما شناخت را میسازیم و به عالم صورت می دهیم، نه این که صورتی را از عالم بیابیم.
♻️ در دکارت، عقل شهودی و به دنبال آن عقل استنباطی مورد غفلت یا انکار قرار گرفته و به دنبال آن وحی و شریعت بی اعتبار شد. دکارت بی خدا نبود اما بی شریعت بود. بی شریعت بودن در مسیحیت مشکلی ایجاد نمی کند، چراکه آنها از قبل شریعت را کنار گذاشته بودند. شریعت مسیحیت، شریعت موسی علیهالسلام بود که آن هم پس از مدتی کنار گذاشته شد. بنابراین کنارگذاشتن شریعت در مسیحیت مشکل چندانی ایجاد نمی کرد و کسی داعیه ای به آن نداشت؛ اما در فلسفه کانت، مفاهیم خدا، خلود و حتى مفهوم تجریدی نفس و تصویر نفس از خود، همگی تصاویر ذهنی و پیشینی دانسته شدند که صرفاً عینک های ما هستند. بر این اساس مواجهـه مـا بـا عـالـم فقـط بـا حس است و با وساطت عینک ذهنی واقع می شود و این عینک نامش عقل است. عقل پدیده ای ذهنی است پس ،عقل نه امری متعالی،(۱) بلکه یک امر شبه متعالی، یعنی «استعلایی»(۲) است. استعلایی بودن عقل بدین دلیل است که زمین و زمان برنمی دارد و میان همه مشترک و البته ثابت است. شبیه امور متعالی است، اما واقعاً چیزی به نام امر متعالی وجود ندارد، بلکه مفهومی است که ما با خود داریم؛ صرفاً یک عینک است.
♻️ بنابراین «عقل» در فلسفه كانت نه تنها جنبه متعالی ندارد بلکه جنبه روشنگری خود را به حقایق عینی مطلقاً از دست میدهد. دکارت با غفلت از عقل شهودی ریشه روشنگری عقل را به نوعی خشکانده بود اما کانت به این مسئله تصریح می کند و این مسئله در معنا و محدوده علم اثر گذاشت و نتیجه اش ایــن شــد کــه مباحث متافیزیکی ای که عقل به روش تجریدی میخواست درباره آن ها فعالیت کند، به طور کامل بی اعتبار شدند. دیگر چیزی به نام متافیزیک نداریم و متافیزیک، علم نیست. شناخت مافوق طبیعت، صرفاً شناخت زوایای ذهن خود انسان است. در شناخت مافوق طبیعت ما تنها تصور و توهم می کنیم که در حال شناخت جهان هستیم. بنابراین متافیزیک، چیزی جز معرفت شناسی و شناخت معرفت خود نیست. بدین سبب است که گفته می شود در فلسفه کانت، متافیزیک به معرفت شناسی تبدیل شد. کانت گفت اساسا از اول متافیزیک، چیزی جز معرفت شناسی نبوده است؛ متافیزیک توهـم بـوده است. ما فکر میکردیم خدا خلود و نفس را میشناسیم؛ این ها مفاهیم ذهنی خود ما هستند و ما در حقیقت مفاهیم ذهنی خود را می شناختیم. پس حقیقت متافیزیک چیزی جز معرفت شناسی نیست. شناخت جهان در فیزیک رخ می دهد. در آنجا نیز ما حقیقت جهان یا نومــن را نمیشناسیم، بلکه جهان را آن گونه که در قالب ذهنیت ما صورت می پذیرد میشناسیم، ما در شناخت فیزیک به جهان صورت میدهیم نه آن که صورتی را از جهان دریافت کنیم.
پ.ن:
۱. transcendent
۲. transcendental
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌عقل تاریخی
📍 ذهن و عقل مورد نظر كانت، امری استعلایی و ثابت است اما نزد نوکانتی ها و با واسطه هگل این عقل استعلایی و شبه متعالی به امر سیال تاریخی تبدیل شد؛ یعنی این مفاهیم ذهنی که برای ما هستند، چیزهای ثابتی نیستند بلکه در هر مقطع تاریخی شکل خاصی مییابند. هر مقطع تاریخی ذهن انسان، به گونهای عالم را تصویر میکند و این به معنای تاریخی بودن عقل است؛ یعنی سوژه نه مجرد و متعالی و نه شبه مجرد و استعلایی است؛ بلکه سوژه تاریخی است، انسان خود امری تاریخی است با این همه هنوز سوژهای وجود دارد معانی عقلی مربوط به سوژه هستند؛ یعنی اموری نیستند که انسان آنها را از حقایق و اموری که مستقل از او هستند دریابد.
♻️ بنابراین معنای روشنگری نیز تغییر مییابد. روشنگری قبل از دکارت در جهان اسلام و روشنگری در قرآن نوری است که عالم را نشان میدهد و میخواهد حقایق را روشن کند؛ اما روشنگری در کانت به ذهنشناسی تبدیل میشود. روشنگری در کانت این است که انسان باید خودش را بشناسد. البته این خود را بشناس، خودت را بشناس سقراط نیست و بسیار با آن فرق دارد. این خودت را بشناس، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه» نیست. این خودت را بشناس، یعنی رب تو چیزی جز تو بلکه چیزی جز حکم تو نیست. کانت به دنبال آن بود که اعتبار مفاهیم نظری عقل را از حاشیة قوة عماله، اراده و حکم عملی انسان تأمین کند؛ یعنی حکم عملیای که انسان میکند مستلزم قواعد و احکام ذهنی انسان است. در این دیدگاه اصلاً چنین نیست که مفاهیم نظری عقل، نور باشند و انسان را به فراسو برسانند یا چنین نیست که انسان خود آیه و نشانه امری برتر باشد و با تعقل و تفکر از این نماد و نمــود به آن بود برسد.
♻️ در فلسفه هگل سوژه کانتی به امری تاریخی تبدیل میشود. سوژه عقلانی، امری است که در تاریخ حرکت میکند اراده و حکم انسانی که منشا و مبدأ اعتبار مفاهیم عقلی اوست دیگر امری ثابت نیست و انسان جنبه استعلایی و باثباتی ندارد. عقل آدمی در لحظه و زمان شکل می گیرد. بعدها نیچه این عقل تاریخی را با صراحت یک عقل اکنون زده و در حاشیه اراده درحال خواند؛ یعنی بر خلاف آنچه کانت میگفت، نزد نیچه خیر و شر دیگر بعد ثابت و استعلایی ندارند و باید به فراسوی خیر و شر رفت. بر اساس اندیشه نیچه، خیر و شر یا نیک و بد همه چیزهایی هستند که انسان در اکنون با ارادهاش میسازد. آنچه در اینجا روی میدهد، تقدم اراده بر عقل است. سعدی شیرازی میگفت: «گفتم آهن دلی کنم چندی، ندهم دل به هیچ دلبندی»؛ یعنی جلوی اراده ام را با عقال عقل بگیرم تا به عالم حقایق برسم؛ اما نیچه میگوید: «اصلا عقل را اراده سیال میسازد». وقتی بخواهید آنچه را با اراده ساخته شده است، عقال خود کنید، یعنی محصول خود را یک شیء دانستهاید و سپس خود را در بند آن قرار دادهاید و این از خودبیگانگی، غفلت و توهم است. بدین ترتیب علم نیز محصول اراده می شود.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌عقل ابزاری و علم تجربی
📍پس از اینکه کانت عقل را سوبژکتیو کرد، عدهای گفتند حس است که روشنگری میکند. پوزیتیویست ها که آمپریست و حس گرا نیز بودند چنین اعتقادی داشتند. آنان میخواستند روشنگریای را که در مقاطع پیشین باشهود عقلی و عقل مفهومی صورت میگرفت فقط با حس و شناخت تجربی به پیش ببرند. بر این اساس علم فقط مبتنی بر عقل تجربی تعریف میشود؛ در نتیجه موضوعات غیرتجربی و آزمون ناپذیر از حوزه مطالعات علمی خارج میشوند. آگوست کنت بر همین اساس لفظ science را به دانشهایی اختصاص داد که به روش تجربی تحصیل میشوند و فلسفه را نیز که تا آن زمان به معنای علم، بلکه به مرتبهای برتر از علم به کار میرفت مربوط به معرفتهای ذهنی و غیر علمی دانست. ما نیز اینک در نظام علمی خود، نوعاً علم را به معنای کنتی آن به کار میبریم.
♻️وقتی عقل به عقل تجربی محدود میشود نمیتواند درباره متافیزیک و مسائل ارزشی داوری کند ارزشها به اراده انسانها باز میگردند و عقلانیت تجربی به عنوان یک ابزار کارآمد، در خدمت اراده و خواسته انسانها قرار میگیرد. عقل تجربی به همین دلیل عقل ابزاری خوانده میشود. در ایــن مقطع عقلانیت ابزاری سقف عقلانیتی میشود که میخواهد روشنگری کند؛ اما اقتضای نگاه نوکانتیها این بود که این حوزه نیز فضای مستقلی ندارد؛ یعنی علم حسی و تجربی هرگز به صورت مستقل و روشن و به بیان دیگر به صورت خام جهان واقع را نشان نمیدهد بلکه همواره در پوشش مفاهیم ذهنی و بین الاذهانی (سوبژکتیو و اینترسوبژکتیو) به عالم واقع صورت میدهد. بعدها در نیمه قرن بیستم پوزیتیویستها متوجه شدند که «این چنین شیری، خدا هم نافرید»؛ یعنی علم تجربی چنین روشنگری خامی نسبت به جهان واقع ندارد و عقل تجربی نمیتواند از طریق حس، حقیقتی را اثبات کند. حس و تجربه هرگز نمیتوانند، به اثبات یا حتی ابطال مفاهیم ذهنی استعلایی یا تاریخی انسان بپردازند.
♻️ ابنسینا معتقد بود که حس با کمک عقل علم میآورد؛ پوزیتیویستها به دنبال این بودند که عقل با کمک حس علم بیاورد. این واژگونگی جواب نداد و جواب نمیدهد. لذا این واپسین سنگر روشنگری که میخواست عالم را به آن معنای ماقبل کانتی در محدوده شناخت تجربی نشان دهد نیز فروریخت و عقل تجربی با از دست دادن هویت محدود روشنگرانه خود، ناگزیر به نقش ابزاری خود بسنده میکند. عقل ابزاری وسیلهای برای تغییر جهان میشود نه ابزاری برای شناخت حقیقت جهان. تقدم اراده بر عقل موجب میشود تا نه تنها عقل تجربی، بلکه جميع مراتب عقلانیت به صورت وسیلهای برای تغییر جهان شناخته میشود. ماکس وبر عقل تجربی را که علوم تجربی را به دنبال میآورد عقلانیت ابزاری میخواند ومارکس معتقد است مطلق عقلانیت، ابزاری برای تغییر جهان است. هورکهایمر و مارکوزه نیز در مقالات خود در سال ۱۹۳۰ معتقدند که مسئله، درک جهان نیست بلکه تغییر جهان است.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net
حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی
🖋 حمید پارسانیا
📌عقل برساخته
📍نگاه تاریخی به عقل و در نتیجه به علم با دو رویکرد متفاوت شکل میگیرد. در یک رویکرد، عقل و علم دارای هویت و ذات مربوط به خــود هستند. تاریخ یا جامعه، افق، موقعیت و به تعبیر مانهایم منظر و نسبت عقل را با حقیقت یا حقایق تعیین میکند. و اما در رویکرد دوم، عقل و در نتیجه علم، فاقد ذات و هویت است و به قلمروی اراده و غیر آن تقلیل پیدا میکند و عقل به عنوان تولیدی انسانی یا اجتماعی دیده میشود. در این رویکرد عوامل تأثیرگذار در تعیین هویت عقل و علم، متعدد و متکثر هستند و نظریات متعددی در ایــن بــاب شکل میگیرد. برخی عوامل را فردی دنبال میکنند و در عامل و کنشگران جست و جو میکنند و برخی دیگر عوامل را اجتماعی و کلان میبیند، اعم از این که آن عوامل، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مانند آن باشند.
♻️ رویکردهای نوکانتی و قارهای اغلب نگاه تقلیل گرایانه و غیر ذات گرایانه به عقل و علم دارند. هگل ،هوسرل هیدگر ، گادامر و مانند آنها، رویکردهای غیر تقلیل گرایانه به حقیقت، عقل و علم دارند. تفسیر ابزارگرایانه، تفسیری تقلیل گرایانه از عقلانیت و علم است. تفسیری که نیچه یا فوکو از علم یا عقلانیت دارند نیز در همین رویکرد قرار میگیرد. نیچه اراده معطوف به قدرت و فوکو اقتدار را هویت بخش عقلانیت و علم میداند. در این رویکرد، عقلانیت علم و آگاهی بر ساخته ای است که به اعتبار کارکرد، تأثیر و پیامد خود در حوزههای مختلف حیات و زیست انسان پدید میآیند و تصویری که عقلانیت و علم از جهان ارائه میدهند، فاقد اعتبار و ارزش جهان شناختی است و به صورت مستقل نباید لحاظ شوند.
📌عقلانیت بین الاذهانی و فرهنگی
📍نگاه تاریخی به عقل در رویکرد نوکانتی سبب شد تا مفاهیم و صورتهای عقلی، نه در ذهن سوژه و فاعل شناسا بلکه در بستر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود و در زیست جهان و ذهنیت مشترک کنش گران به مثابه امری بیناذهنیتی ملاحظه شوند و بدین ترتیب عقل از این پس نه هویتی مجرد، ثابت و متعالی دارد و نه امری استعلایی، شبه متعالی و ثابت است. بلکه به عنوان امری فرهنگی و تاریخی، به افق ادراک مشترک قومی و اجتماعی، به عنوان عقلانیت بین الاذهانی معرفی میشود. یعنی عقل به عقلانیت مشترک بین انسانها فرو کاهیده میشود و این عقلانیت مشترک که هویت بین الاذهانی دارد همان است که فهم، ذائقه و کنش کنش گران را در چارچوب هویت قومی و ملی آنان تعیین می کند؛ یعنی آنچه ادراک و کنش انسانها را تعین میبخشد و صور ذهنی و به دنبال آن کنشهای فردی و اجتماعی افراد را پدید میآورد، دیگر ملک و فرشته ای مقرّب یا امری مربوط به فاعل شناسا و ذهن عالم نیست.
♻️ در رویکرد نوکانتی سوژه با محور قرارگرفتن فرهنگ، هویت جمعی و بینالاذهانی پیدا میکند. در دیدگاه کانت سوژه از ذات و هویتی استعلایی و شبه متعالی برخوردار است، ولی در دیدگاههای نوکانتی سوژه، ثبات خود را از دست داده و در متن تغییرات و مجرد باشد، در فرایند شناخت و کنش انسانها از چگونگی ارتباط انسان با آن امر مجرد و متعالی پرسش میشود و اینک با محور قرارگرفتن فرهنگ از چگونگی ارتباط و تعامل انسان با فرهنگ و امر بینالاذهانی پرسش میشود.
#بریده_کتاب #فلسفه #علوم_انسانی #علم_دینی #فلسفه_و_روش
🆔 @parsania_net