eitaa logo
پرتو اشراق
812 دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
14.6هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹روایت شنیدنی از عنایت امام حسین (ع) بر جوان لات تهرانی 🎙حجت السلام 🌐 @partoweshraq
4_318504763102593531.mp3
2.17M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹روایت شنیدنی از عنایت امام حسین (ع) بر جوان لات تهرانی 🎙حجت السلام 🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 بـہـجٺ خـــوبـان 👌اینگونه بود… 🖋 کوتاه ‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت الله بهجت (قدس‌سره) 👥 گفتند: «آقا حالش خوب نیست.» 👨⚕ به منزلشان رفتم. معاینه‌اش کردم. کاملاً هوشیار بود. مرا راحت شناخت، به نام صدایم زد و احوالم را پرسید. 👌حتی حرفی را که پنج سال پیش به من گفته بود، دوباره یادآور شد. 👨⚕ با این‌ وجود، محض احتیاط گفتم: «ایشان را به بیمارستان منتقل کنید.» 📞 یک ساعت بعد از بیمارستان تماس گرفتند... بی‌درنگ به بخش مراقبت‌های ویژه برده بودندش. طولی نکشید، گفتند: «آقا از دنیا رفته‌اند.» 👨⚕ جا خوردم! اتفاقی که افتاده بود، با همه اندوخته‌های علمی‌ام، با همه تجربۀ پزشکی‌ام جور در نمی‌آمد، اگر حالش اینقدر بد بود، چطور حواسش به همه کس و همه جا بود؟! ⁉ چطور در چهره‌اش اثری از رنجِ درد و وخامتِ بیماری نبود؟! چقدر راحت و چقدر آسوده! 📗این بهشت، آن بهشت، ص٨٩ - ٩٠؛ بر اساس خاطرۀ پزشک معالج معظم‌ له. 🖼 goo.gl/fPpSWy 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده ⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜ 🌹 زنان مؤمن سه ویژگی دارند: 💚 متکبر، بـخیل و ترسو هستند! ⚜ امیرالمؤمنین امام ﻋلی (علیه السلام) می‌فرﻣﺎﯾﻨﺪ: 🔅ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣؤﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ، را ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ: 1⃣ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ: 🔅یعنی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷ‌‌‌‌ﺮﻭیی ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ که ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿ‌‌ﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ! 2⃣ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ: 🔅ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ شخصی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ. 3⃣ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ: 🔅یعنی ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ، ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ. 📗 ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼ‌ﻏﻪ، ﺣﮑﻤﺖ ۲۶۶. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🔺 رکوردشکنی کمک‌های مردمی به کمیته امداد 📡 در حالیکه ضدانقلاب با دروغ افطاری کمیته به مردم غزه از پول مردم ایران کمپین نه به کمیته امداد را به راه انداختند طی سه روز گذشته رکورد کمک های مردمی به کمیته شکسته شد و فقط بیش از ۵٠ هزار نفر در سایت محسنین کمیته ثبت‌نام کردند! 🌐 @partoweshraq
🛫 بوئینگ؛ پَر 🚨 هواپیمایی بوئینگ اعلام کرد با ایران همکاری نمی کند. در حالی که شرکت های اروپایی به نوبت در حال خروج از ایران هستند، اصلاح طلبان همچنان در حال بزک کردن اروپا می باشند.
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت صد و بیست و دوم نماز مغرب را خواندم و با یک بسته ماکارونی که خریده بودم، شام ساده‌ای تدارک دیدم و در فرصتی که تا آمدن مجید مانده بود، پای تلویزیون نشستم که باز هم خط اول اخبار، حکایت هولناک جنایت‌های تروریست‌های تکفیری در سوریه بود. 🏴 همان‌هایی که خود را مسلمان می‌دانستند و گوش به فرمان آمریکا و اسرائیل، در ریختن خون مسلمانان و ویران کردن شهرهای اسلامی، از هیچ جنایتی دریغ نمی‌کردند. 📺 از اینهمه ظلمی که پهنه عالم را پوشانده بود، دلم گرفت و حوصله دیدن فیلم و سریال هم نداشتم که کلافه تلویزیون را خاموش کردم و باز در سکوت افسرده‌ام فرو رفتم. مدت‌ها بود که روزهایم به دل مردگی می‌گذشت و شب‌هایم با وجود حضور مجید، سرد و سنگین سپری می‌شد که دیگر پیوند قلب‌هایمان همچون گذشته، گرم و عاشقانه نبود. هر چه دل مهربان او تلاش می‌کرد تا بار دیگر در قلبم جایی باز کند، من بیشتر در خود فرو رفته و بیشتر از گرمای عشقش کنار می‌کشیدم که هنوز نتوانسته بودم محبتش را در دلم باز یابم و هنوز بی‌آنکه بخواهم با سردی نگاه و بی‌مِهری رفتارم، عذابش می‌دادم و برای خودم سخت‌تر بود که با آن همه عشقی که روزی فضای سینه‌ام گنجایش تحملش را نداشت، حالا همچون تکه‌ای یخ، اینهمه سرد و بی‌احساس شده بودم. 🔥 هر چه می‌کردم نمی‌توانستم آتش داغ مادر را دلم خاموش کنم و هر بار که شعله مصیبتش در قلبم گُر می‌گرفت، خاطره روزهایی برایم زنده می‌شد که خودم را با توسل‌های شیعه گونه سرگرم کرده و به شفای مادرِ رو به مرگم دل خوش کرده بودم و درست همینجا بود که زخم‌های دلم تازه می‌شد و باز قلبم از دست مجید می‌شکست. دختری همچون من که از روز نخست، رؤیای هدایت همسرش به مذهب اهل تسنن را در سر پرورانده بود، چه آسان به بهانه سلامتی مادری که دیگر امیدی به سلامتی‌اش نبود، به همه اعتقاداتش پشت پا زده و به شیوه شیعیان دست به دعا و توسل برداشته بود و این همان جراحت عمیقی بود که هنوز التیام نیافته و دردش را فراموش نکرده بودم. شعله زیر غذا را خاموش کردم و در یک دیس بزرگ برای پدر و عبدالله، ماکارونی کشیدم و برایشان بردم. 🍝 عبدالله غذا را که از دستم گرفت، شرمندگی در چشمانش نشست و با مهربانی گفت: 👨 الهه جان! تو رو خدا زحمت نکش! من خودم غذا درست می‌کنم. لبخندی زدم و با خوشرویی جواب دادم: - تو هر دفعه میگی، ولی من دلم نمیاد. واسه من که زحمتی نداره! 👨 و خواست باز تشکر کند که با گفتن «از دهن میفته!» وادارش کردم که به اتاق برود و خودم راهِ پله‌ها را در پیش گرفتم که باز نفسم به تنگ آمد و دردی مبهم، تمام سرم را گرفت. چند پله مانده را به سختی طی کردم و قدم به اتاق گذاشتم. 🚪کمر دردم هم باز شدت گرفته و احساس می‌کردم ماهیچه‌های پشت کمرم سفت شده است. 🛏 ناگزیر بودم باز روی تخت دراز بکشم تا حالم جا بیاید که صدای باز شدن در خانه و خبر آمدن مجید، از جا بلندم کرد. 🍊🌹 کیفش را به دوش انداخته و همانطور که با هر دو دست جعبه بزرگ پرتقالی را حمل می‌کرد، شاخه گل رزی هم به دهان گرفته بود. با دیدن من، با چشمانش به رویم خندید و جعبه را کنار اتاق روی زمین گذاشت. 🌹 با دو انگشت شاخه گل را از میان دو لبش برداشت و با لبخندی شیرین سلام کرد و من در برابر این همه شور و شوق زندگی که در رفتارش موج می‌زد، چه سرد و بی‌احساس بودم که با لبخندی بی‌رنگ و رو جواب سلامش را دادم و بی‌آنکه منتظر اهدای شاخه گلش بمانم، به بهانه کشیدن شام به آشپزخانه رفتم. به دنبالم قدم به آشپزخانه گذاشت و پیش از آنکه به سراغ قابلمه غذا بروم، شاخه گل را مقابل صورتم گرفت و با احساسی که تمام صورتش را پوشانده بود، زمزمه کرد: 🌹 اینو به یاد تو گرفتم الهه جان!... و نگاهش آنچنان گرم و با محبت بود که دیگر نتوانستم از مقابلش بی‌تفاوت بگذرم که بلاخره صورتم به لبخندی ملیح گشوده شد و گل را از دستش گرفتم که گاهی فرار از حصار دوست داشتنی عشقش مشکل بود و بی‌آنکه بخواهم گرفتارش می‌شدم. 🍝 فرصت صرف شام به سکوت من و شیرین زبانی‌های مجید می‌گذشت. از چشمانش خوب می‌خواندم که چقدر از سرد شدن احساسم زجر می‌کشد و باز می‌خواهد با گرمی آفتاب محبتش، یخ وجودم را آب کرده و بار دیگر قلبم را از آنِ خودش کند که با لبخندی مهربان پیشنهاد داد: 👌الهه جان! میای فردا شب شام بریم کنار دریا؟ و من چقدر برای چنین جشن‌های دو نفره‌ای، کم حوصله بودم که با مکثی نه چندان کوتاه پاسخ دادم: - حوصله ندارم... که بخاطر وضعیت جسمی‌ام، بی‌حوصلگی و کج خلقی هم به حالم اضافه شده و رفتارم را سردتر می‌کرد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 💚 علامه حسن زاده آملی: 🎙سید مجتبی همچون کبوتری که یک بالش را زخمی کردند، با یک بال اینقدر بال بال زد تا مقامش از برخی از علمای هشتاد ساله ما بالاتر رفت. 🌐 @partoweshraq
🌷 شهید گمنام سلام 🔅خواهم که در این میکده آرام بمیرم 🔅گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم 🔅عمری است مرا مونس جان نام حسین است 🔅دل خواست که در سایه این نام بمیرم 🌐 @partoweshraq
🏛 دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. ✝☪ یکی صلیبی جلوی خود گذاشته بود و دیگری الله... 👥👤 مردم زیادی که از آنجا رد میشدند، به هر دو نگاه می کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول می‌انداختند!! 👴 کشیشی از آنجا می گذشت، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول میدهند و هیچکس به گدای پشت الله چیزی نمیدهد!! 👴 رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک است. طبیعی ا‌ست مردم به تو که الله گذاشتی پول نمیدهند، بخصوص که درست نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی لجبازی هم که باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو. 👨 گدای پشت الله بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: 👌هی اصغر! نگاه کن کی اومده به ما ایرانیا بازاریابی یاد بده....؟! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
📖 تلاش مضاعف در ماه رمضان ⚜ از مسمعی نقل شده که می گوید: 💚 از امام صادق علیه السلام شنیدم که به فرزندش سفارش می کرد: 🌙 وقتی ماه رمضان آمد تلاش کنید (برای اطاعت خداوند و انجام اعمال این ماه) زیرا این ماه ماهی است که: 🔅روزیها در این ماه تقسیم می شود و، 🔅اجلها و عمرها در این ماه نوشته می شود و، 🔅اعمال یک شب این ماه برابر هزار ماه از ماههای دیگر است. 📚 بحارالأنوار، ج ٩٦، ص ٣٧٥. 📚 ميزان الحكمة، ج ٤، ص ١٧٧. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌸 یا صاحب الزمان 💚 أنْتَ مَوْضِعُ أمَلی: 🌟 که تو اوج آرزوی منی... 🕯اینجای دعا را بارها تکرار می کنم! بارها، بارها که تو اوج آرزوی منی که تو اوج آرزوی منی که تو اوج آرزوی منی بیا... ‌📖 ابوحمزه 🌐 @partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 👌به فکر دیگران هم باشیم! 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله): 🔅هر كه چشمش به دست مردم باشد، اندوهش دراز و افسوسش پايدار شود. 🔅«مَن نَظرَ إلى ما في أيْدي النّاسِ طالَ حُزنُهُ، و دامَ أسَفُهُ». 📚 ميزان الحكمه، ج ٣، ص ۶٢. 🌐 @partoweshraq
🌙 #دعاى_روز بیست و پنجم #ماه_رمضان ⚜ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ وَ مُعَادِيا لِأَعْدَائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّين؛ ⚜ خدايا مرا در اين ماه دلبسته اوليا، و دشمن دشمنانت قرار ده، و آراسته به راه و روش خاتم پيامبرانت گردان، اى نگهدارنده دلهاى پيامبران. 🌐 @partoweshraq
🎧 #بشنوید 📖 #تلاوت_سی_جزء_قرآن، در سی روز #ماه_رمضان 🎙ترتیل جز بیست و پنجم - #استاد_منشاوی. 🌐 @partoweshraq
🌹 👧 با فرزندان خود وقت بگذرانید! 🛠 کمی دست از کار بکشید و فرصتی را صرف فرزندان خود کنید؛ فرزندان شما این از خود گذشتگی شما را می بینند و آن را هرگز فراموش نمی کنند؛ هر چه بیشتر به فرزندان خود برسید، از ناحیه آنها رضایت خاطر بیشتری پیدا می کنید؛ تنها خرج آنها را به دوش کشیدن کافی نیست. 🏀 📚 والدین باید با فرزند خود و به خاطر او، وقتی را به اتفاق بگذارنند؛ به اتفاق بازی کنند؛ برایش کتاب بخوانند؛ در انجام تکالیف مدرسه به او کمک کنند؛ از او درباره دوستانش بپرسند؛ زیاد حرف نزنند و گوش شنوا باشند تا دریچه های دل فرزند به روی شما گشوده شود. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎬 کلیپ ویژه‌ی سایت دفتر رهبر انقلاب درباره «بی‌اعتنایی مسئولین به دستور رهبری و اثر این بی‌اعتنایی بر وضع امروز اقتصاد کشور!!» 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 😂😁 👗 فَشِن شو ویژه بانوان در عربستان با ابتکاری نو که سبب رنجش خاطر مفتی های وهابی نشود...! 🖥 منبع: Middle East Eye 🌐 @partoweshraq
👲 شخصی هر روز در بازار گدايی می‌كرد و مردم با نيرنگی حماقت او را دست می‌انداختند. 👌دو سكه به او نشان می‌دادند كه يکی‌شان از طلا بود و يکی از نقره؛ اما او هميشه سكه نقره را انتخاب می‌كرد! 👥👥 اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سكه به او نشان می‌دادند و او هميشه سكه نقره را انتخاب می‌كرد. 👴 روزی مرد مهربانی که این داستان را شنیده بود، از راه رسيد و از اينكه او را آن‌طور دست می‌انداختند، ناراحت شد. 👴👲در گوشه ميدان به سراغش رفت یک سکه ی طلا به او داد و گفت: «هر وقت دو سكه به تو نشان دادند، سكه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت می‌آيد و هم ديگر دستت نمی‌اندازند!» 👲گدا با لبخند پاسخ داد: «ظاهراً حق با شماست، اما اگر سكه طلا را بردارم، ديگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق‌تر از آن‌ها هستم. شما نمی‌دانيد تا حالا با اين كلک چقدر پول گير آورده‌ام!» 👲و باز گفت: «اگر كاری كه می‌كنی، هوشمندانه باشد، هيچ اشكالی ندارد كه تو را احمق بدانند». 📗 قصه‌هايي براي پدران فرزندان نوه‌ها | پائولو کوئیلو. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq