eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️❤️امیرالمومنین حضرت علی (ع) : چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند : ❶ مال برای خرج کردن در احتياجات زندگی نه برای نگهداری ❷ علم برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث ❸ انسان برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصيت ➍ دنيا برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا 📗منبع : نصايح صفحه ۱۷۹ @parvaanehaayevesaal 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : مادر 4 چیز در 4 موضوع است : 🌻 مادر داروها ، "کم خوری "است. 🌻 مادر همه عبادات"کم گناه کردن" است 🌻 مادر همه آرزوها "صبر" است. 🌻 مادر همه آداب وروش معاشرت 🌻"کم سخن بودن" است. 📖 مواعظالعددیه -باب اربعه @parvaanehaayevesaal 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تقدیم با بهترین آرزوها 🍁آخر هفته تون عالی 🌼ان شاءالله 🍁در این پنجشنبه زیبا 🌼خدا در خونه تک تک تون بزنه 🍁سبدی از خیر و برکت 🌼شوق زندگی 🍁حس خوشبختی 🌼عمر با عزت و 🍁عاقبت بخیری هدیه بیاره @parvaanehaayevesaal 🌸🍃
♥️پدرمیگفت: محبتت را به برگ ها سنجاق مزن که باد با خود می بَرد... ♥️محبتت را به آب جویی بریز که با ریشه ها عجین شود... ریشه ها هرگز اسیر باد نیست... ♥️ مادر میگفت: پروانه ی محبتت را به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد... محبتت را به خانه ی دلی بنشان که خیال بیرون شدن ندارد... ♥️ و یاد معلمم بخیر... هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت: نقطه سر خط... مهربان تر از خودت با دیگران باش ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ @parvaanehaayevesaal 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸همه میگن 💕که گل زیباست 🌸ولی من میگم 💕دوستان من از گل زیباترن 🌸این گل های زیبا تقدیم 💕به شما که از گل زیباترین 🌸شادی و لبخندتون به زیبایی گلها 💕ولی عمر شادیهاتون به 🌸یه دشت بی انتهای پر از گل @parvaanehaayevesaal 🌸🍃
آخر هفته تون پر از بهترینها💓💐 💓✨امیدوارم خداوند 🍁✨ به زندگیتوڹ برکت 🌻✨به رابطه هاتون محبت 💓✨به قلبتون مهربانی 🍁✨و به روحتون آرامش بده 🌻✨و از نعمتهای بیکرانش 💓✨بی نیاز تون کنه... 🍁✨پنجشنبه تون عالی و بینظیر 🌻✨ نگـاه خـدا بدرقـه راهتون @parvaanehaayevesaal 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شیخ نعیم قاسم: برنامه عملی من ادامه برنامه‌های خواهد بود/ در مسیر جنگ می‌مانیم 🔹‌دبیر کل : اجرای نقشه جنگی که رهبران مقاومت آن را ترسیم کردند ادامه خواهیم داد @parvaanehaayevesaal
28.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 درگیری در پخش زنده اسرائیل ‏اختلاف شدیدبین مسئولین رژیم اشغال گر قدس بسیارمهم دوستان عزیزم با دقت به این کلیپ توجه کنید وتاجایی که می‌توانید انتشار دهید @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 بانوان خوش قلب شهرکردی گل کاشتند بانوان شهرکردی با اهدای طلا و سکه و همچنین کمک‌های نقدی و غیرنقدی، حمایت و همراهی خود با جبهه مقاومت را نشان دادند. @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴‌شیخ نعیم قاسم: شهید پرچم و نماد مقاومت بود و خواهد ماند 🔹‌دبیر کل حزب الله لبنان: دوست مقاومت و بشارت دهنده پیروزی بود. @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدها فلسطینی در مقابل برخی از مراکز فروش نان تجمع می‌کنند، مراکزی که نان را همچنان با با ابزار ساده درست می‌کنند. آنها همیشه مجبورند ساعت‌ های طولانی در صف بایستند، هرچند که نان به چند برابر قیمت معمول فروخته می‌شود. ‌‌‌ @parvaanehaayevesaal
♦️رسانه های عبری امروز صبح فاش کردند که نتانیاهو می‌خواهد عروسی پسرش آونر را که قرار بود در ٢۶ نوامبر برگزارشود به دلیل تنش های امنیتی و تهدید پهپادها، به تعویق بیاندازد. 🔹روز دوشنبه خبری منتشر شد مبنی بر اینکه نتانیاهو در یک گفتگوی خصوصی در دفتر خود در کنست گفته است: اگر یک پهپاد الان به اینجا بیاید به کجا می رویم؟ من عمدتا از پهپادها می‌ترسم، ما سیستم های خوبی برای شناسایی و رهگیری موشک ها داریم. ‌‌‌ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و مجلسی🍗 حتما این مدلشو امتحان کن میدونم عاشقش میشی 🥹🤌🏻 @parvaanehaayevesaal 🍕🍗 ♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوجه کباب تابه ای با طعم خامه ای 💛☁️ مرغ : ۵۰۰ گرم ماست خامه ای : ۳‌ قاشق خامه : ۳ قاشق روغن زیتون : ۱ قاشق نمک و فلفل زعفران غلیظ پاپریکا پودر سیر پودر پیاز @parvaanehaayevesaal 🍕🍗 ♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رولت خوشمزه😍 مواد لازم : ران مرغ ۱ عدد پیاز متوسط ۱ عدد گوشت چ.ک ۴۰۰ گرم پودر سوخاری ۲ ق سینه مرغ ۱ عدد کمی جعفری ادویه‌ها : نمک، فلفل زردچوبه پاپریکا زعفران @parvaanehaayevesaal 🍕🍗 ♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️اینجوری سبزی تازه رو به مدت طولانی تری نگهداری کن!🥗 🍕@parvaanehaayevesaal🍗 ♡♡ ჻❥⸙😋⸙❥჻♡♡‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_نود_ششم🎬: کاهنه از جا بلند شد، طفل را روی تخت گذاشت و دستی به م
🎬: چندین سال از سلطنت ساراگون می گذشت، ساراگون با تکیه بر قدرت معبد بر دشمنانش پیروز شده بود و با نیروی سحر و جادو اکثریت مردم را به سمت خود جذب کرده بود. از همان سال اول حکمرانی ساراگون، او دستور بازسازی شهر را طبق نقشه ای که معبد در اختیارش گذاشته بود در دستور کار قرار داده بود، حالا شکل ظاهری شهر آکاد کلا با قبل تفاوت پیدا کرده بود. شهری بزرگ و بسیار زیبا و مجلل، در ورودی شهر دروازه ای بزرگ و سنگی تعبیه شده بود که بالای این دروازه تمثال خدایان شهر از لات و بعل و بغ گرفته تا ایشتار همگی طراحی شده بود، یعنی هر کس وارد این شهر می شد می بایست از زیر تمثال خدایان بگذرد و به آنها ادای احترام کند. به دستور ساراگون، در مرکز شهر زیگورات بزرگی ساخته شده بود که تمام خیابان ها و محله های شهر به آنجا منتهی میشد و از هر محله در ورودی این زیگورات عظیم، دروازه هایی وجود داشت و هر دروازه نگهبانی داشت. به دلیل اینکه مردم قوم عاد و شهر آکاد بسیار عظیم الجثه بودند، ساختمان هایی هم که بنا کرده بودند بسیار عظیم و بزرگ بودند و سنگهای غول پیکری از کوه ها جدا میشد و با آن ساختمان های مجلل بنا می کردند. مرکز و نقطه عطف شهر آکاد همان زیگورات بود و در پشت این دیوار هایی که از زیگورات محافظت می کردند دو ساختمان بزرگ قرار داشت که یکی از آن ها کاخی بسیار بزرگ و با شکوه و مستحکم است و در کنار آن معبدی با شکوه که محل پرستش بود قرار داشت. آن کاخ مجلل و با شکوه محل استقرار پادشاه و امور سیاسی بود و معبدی که در کنار آن قرار داشت نقش مرکز حکمرانی مذهبی شهر را به عهده داشت. مردان سیاسی در کاخ مشغول مسائل سیاسی بودند و رجال مذهبی که کسی جز کاهنان نبودند در معبد مشغول امور معنوی و دینی بودند. اگر با دقت نگاه می کردیم، این شهر مجلل و زیبا با نمادهای زیادی از ابلیس تزیین شده بود و اگر از بالا به این شهر نگاه می کردیم متوجه می شدیم که شهر به دو قسمت متمولین و فقرا تقسیم شده بود. هر چه از مرکز شهر فاصله میگرفتیم ساختمان ها ساده تر و فقیرانه تر می شدند و ساختمان های اطراف زیگورات و معبد، هر کدام کاخکی کوچک برای صاحبانشان بود. فاصله طبقاتی در شهر آکاد بیداد می کرد، به طوریکه برایشان جا افتاده بود که فقط اغنیاء حق زندگی کردن دارند و مثلا اگر یکی از فقرا در زیر سم اسب یک متمول له می شد و از نفس می افتاد، امری عادی بود و برایشان هیچ اهمیتی نداشت در این شهر و این تمدن، اغنیاء روز به روز پولدارتر و فقیران روز به روز فقیرتر میشدند و علاوه بر این، فرهنگ های این دو طبقه هم در همه چیز خوردن و پوشیدن، مدرسه رفتن و حتی بازی کردن بچه ها فرق داشت و اکثریت مردم این تفاوت ها را پذیرفته بودند. در این شهر باشکوه که ساراگون افتخار بازسازی آن را داشت قسمت اعظم مردم شهر بت پرست بودند و کاهنان با سحر و جادو، مردم را مفتون خود و در بند ابلیس می کردند. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_نود_نهم🎬: چندین سال از سلطنت ساراگون می گذشت، ساراگون با تکیه بر
🎬: مردم شهر آکاد در شهری زیبا و پر از برج و بارو زندگی می کردند، مردمی که دچار تبرّج شده بودند و این تبرّج نه اینکه مختص ساختمان سازی و نمای ظاهری زندگی شان باشد، بلکه در اخلاق و رفتار و اعتقادات هم به این ویروس ابلیسی مبتلا شده بودند و هر کسی می خواست با داشته هایش به دیگری فخر بفروشد و خود را برتر از دیگران بداند. جامعه به دو طبقه ثروتمندان و غلامان تقسیم شده بود، در این جامعه غلام ها و طبقه ضعیف جامعه به جای زندگی در برج و حتی خانه معمولی، در بیغوله و ویرانه زندگی می کردند، از نظر متمولین، ارزش وجودی انسان های فقیر از ارزش حیوانات هم پایین تر بود و کشتن یک غلام یا یک کودک از طبقه پایین به اندازه کشتن یکی از حیوانات خانگی شان هم ارزش نداشت، جامعه به مرزی از انحطاط رسیده بود که می بایست پیامبری از سوی خدا مبعوث شود تا بنی بشر بیش از این به انحطاط نروند. پس اراده خدا بر آن تعلق گرفت که منجی وعده داده شده را که نوح بشارت او را داده بود، برانگیزد. در این زمان «هود»جوانی چهل ساله بود، یکی از مردم شهر آکاد که همه او را به راستگویی و امانت داری میشناختند چه آنان که خدا پرست بودند و چه آنانکه بت ها را می پرستیدند، همه به امین بودن هود گواهی می دادند. پس جبرئیل از طرف خدا بر هود نازل شد و به او بشارت داد که او برگزیده شده تا پیغامبری کند در زمین... حضرت هود شکر خدا را به جای آورد و برای اینکه نبوت خود و پیام خدا را به مردم برساند به سمت مرکز شهر حرکت کرد او می خواست بر بالای زیگورات رود و با صدایی رسا، مأموریت خودش را به گوش همگان برساند. در طول مسیر افراد زیادی به هود به عنوان امین مردم، احترام می گذاشتند و هود آنها را دعوت می کرد که با او همراه شوند و به مرکز شهر بیایند تا سخنان مهمی را که قرار است بزند، همه بشنوند و مردم همراه او شدند. کم کم این جمعیت زیاد و زیادتر شد و تا به مرکز شهر رسیدند، جمعیتی عظیم دور هود را گرفته بودند. کاهن اعظم که از بالای برج معبد شهر را می نگریست، با دیدن این جمعیت ترسی در جانش افتاد و با خود گفت: چه اتفاقی افتاده؟! نکند منجی که نوح وعده کرده ظهور نموده و با هراسی که در دلش افتاده بود زنگ معبد را به صدا درآورد تا دیگر کاهنان برای هر امری که اقتضا کند، آماده باشند ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕🌕✨🌕✨🌕
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد🎬: مردم شهر آکاد در شهری زیبا و پر از برج و بارو زندگی می کردن
🎬: حضرت هود نزدیک یکی از ورودی های زیگورات شد، نگهبان ورودی مانند دیگر مردم شهر آکاد، حضرت هود را خوب میشناخت، پس با احترام سلامی کرد و بدون انکه بداند هود برای چه به این سمت می آید به کناری رفت و حضرت هود خود را به بالای برج وسط زیگورات رساند، جمعیت زیادی پایین جمع شده بودند، هود دستانش را به علامت سلام و سکوت بالا برد و فرمود: به نام خداوند یکتا، خداوندی که زمین و آسمان، خورشید درخشان و ماه و ستارگان، درختان پربار و آب های خروشان، گیاهان و جانوران را آفرید و همه را در خدمت بنی آدم قرار داد تا در این دنیا به راحتی زندگی کنند و او را عبادت نمایند، سلام بر همه شما....بی شک تمام شما مرا می شناسید، من یکی از همشهریان شما هستم که به گواهی خودتان به درستکاری و امانتداری شهره هستم. ای مردم شهر آکاد؛ بدانید و آگاه باشید که خداوند اراده کرده و مرا برگزیده تا راهنمای شما در این دنیای فانی باشم، به من امر فرموده تا شما را به راه راست و راه پاکی ها و صداقت که همان مسیر الی الله است دعوت کنم و به شما بشارت نعمت های بیشماری را دهم که خداوند در اختیارتان قرار داده تا در آسودگی و آرامش طی مسیر کنید و به مقام قرب الهی نائل شوید... مردم که سراپا گوش شده بودند، حتی پلک هم نمی زدند تا بفهمند انتهای حرف هود به کجا ختم میشود. حضرت هود نفسی تازه کرد و ادامه داد: ای مردم! شما راه ناصواب رفتید و به تبرّج و فخر فروشی رسیدید، اخلاق های ابلیسی در شما نمودار شده و شراب که ساخته دست ابلیس است می نوشید و به هم نوعان خود ظلم و ستم روا می دارید و من برگزیده شدم تا با این مناسک ابلیسی مبارزه کنم، اما فقط یک خواسته دارم و آن این است که بت پرستی را ترک کنید و به درگاه خدا بازگردید، همانا ریشه تمام فساد و ظلم ها اینک همین بت پرستی ست، چگونه تمسک میجویید به سنگ های بی جانی که با دست خود تراشیده اید و روح ابلیس و اجنه شیطانی در آنها حلول کرده و شما را گمراه نموده است، همانا من هود، همشهری شما هستم همان کس که حضرت نوح وعده آمدنش را داده بود و به مردم توصیه کرد که مرا یاری نمایند. پس شهادت دهید که خدایی جز خدای یگانه نیست و دست بیعت به من دهید تا خداوند شما را یاری نماید. در این هنگام یکی از مردم فریاد برآورد: ای هود! ما تو را به درستکاری می شناسیم، حالا که ادعای نبوت می کنی، بگو چه خدمتی برای ما انجام میدهی و چه نفعی برای ما داری؟! هود سری تکان داد و فرمود: شما که بت ها را می پرستید، بت ها چه خدمتی به شما می کنند؟! کاهنان معبد که در حکم وزرای بت ها هستند چه خدمتی به شما کرده اند غیر ازاینکه از شما هدیه و پول و طلا طلب می کنند؟! اما اگر روی به عبادت پروردگار آورید، همانا نعمت هایی که در اطراف دارید و همه از آن خداوند یکتاست است که به شما ارزانی داشته، بیشتر می شود و شما با توسل و توکل به خدا و رهنمودهای من که پیامبر او هستم، به تمام امور دنیوی که مد نظرتان هست می رسید ولی با این تفاوت که من، مانند کاهنان هیچ مزد و پول و هدیه ای از شما نمی خواهم. در این هنگام، یکی از کاهنان ارشد معبد که این حرفها برایش سنگین بود، نیشخندی زد و گفت: ای هود! ای پیامبر دروغین، اگر راست میگویی معجزه ای بیاور تا همه با هم به تو ایمان آوریم.... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕