فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 تخریب سنگ مزار شهدا در آرامگاه منطقه سیده زینب
🏷 #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #سوریه #شهدا
@parvaanehaayevesaal
14030927_46486_128k.mp3
52.36M
🎤 صوت کامل بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف بانوان
🗓 سه شنبه ۲۷ آذرماه ۱۴۰۳
💯 با انتشار حداکثری این سخنرانی، جهاد تبیین کنید. ♨️
🏷 #مقام_معظم_رهبری #بانوان
@parvaanehaayevesaal
🌷۴چیز باعث میشود خدابه مارحم کند:
🌷۱.تقوا واصلاح بین مردم.۱۰ حجرات
🌷۲.استغفار وتوبه.................۴۶ نمل
🌷۳.نماز وزکات واطاعت رسول۵۶نور
🌷۴.احترام وتوجه به قرآن۲۰۴اعراف
@parvaanehaayevesaal
🌷🌷🌷
🌷۱۱صفت شخص اول جهان، رسول اکرم ص
🌷۱.ازجنس خود مردم بود
رسول من انفسکم...۱۲۸ توبه
🌷۲.اذیت شدن مردم آزارش میداد
عزیزعلیه ماعنتم...۱۲۸ توبه
🌷۳.حریص برهدایت مردم
حریص علیکم.۱۲۸توبه
🌷۴.دلسوز و مهربان به مومنین
بالمومنین رئوف رحیم...۱۲۸ توبه
🌷۵.اخلاقش عالی
انک لعلی خلق عظیم...۴قلم
🌷۶ .منتهادرجه عبادت
ماانزلناالیک القرآن لتشقی...۲طه
🌷۷.منتهادرجه دلسوزی ومهربانی:
لعلک باخع نفسک الایکونو مومنین..۳شعراء
🌷۸.رحمت است برای همه جهانیان
وماارسلناک الا رحمة للعالمین،۱۰۸ انبیاء
🌷۹.وظیفه اش تشویق به خوبی ومنع ازبدی
وماارسلناک الا مبشراونذیرا...۱۰۵ اسراء
🌷۱۰.برای همه مردم است
وماارسلناک الاکافة للناس
🌷۱۱.بهترین الگو است:۲۱احزاب
لقدکان لکم فی رسول الله اسوه حسنه.
@parvaanehaayevesaal
🌷🌷🌷
🌷چگونه صحبت کنیم؟
۱.قولوللناس حسنا....83 بقره.خوب صحبت کن
۲.الطیب من القول...24 حج.کلامت خوب باشد
۳.یقول التی هی احسن...53 اسراء.کلام بهتر
۴.قولا سدیدا........9 نساء.سخن درست وراست
۵.قولا بلیغا.............63 نساء.مفهوم باشد
۶.قولا کریما.....23 اسراء.بااحترام سخن بگو
۷.قولامیسورا.......28 اسراء.آسان.درحدتوان
۸.اذاقلتم فاعدلو......152 انعام.بارعایت عدل
۹.قولا معروفا.....235بقره.کلام خوب
۱۰.لم تقولون مالاتفعلون....2 صف
حرفی بزنیم که عمل میکنیم
۱۱.ولاتقف مالیس لک به علم...
چیزی که نمیدونید نگید
🌷نتیجه درست سخن گفتن"
۱.اصلاح اعمال
۲.آمرزش گناهان.۷۱ احزاب
@parvaanehaayevesaal
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ آن کسی که ریشهکن خواهد شد #اسرائیل است.
❤ مرور تصویری بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان. ۱۴۰۳/۹/۲۷ #سوریه #وعده_صادق
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپی از افکار انحرافی علی یعقوبی
⛔️طبق گزارشهای دریافتی، شاگردان علی یعقوبی به صورت پنهانی در حال انتشار آموزههای استادشان در شهرهای بزرگ و بین افراد تأثیرگذار جامعه هستند. این فعالیتها در برخی هیئات، مدارس، حوزههای علمیه و مراکز دیگر صورت میگیرد.
به همین دلیل، لازم است نسبت به هر نوع مطلب انحرافی هوشیار باشیم و از انتشار اطلاعات نادرست جلوگیری کنیم.
این گزارش برای آگاهیبخشی و افزایش هوشیاری جامعه در برابر مطالب انحرافی تهیه شده است.
🔴 پایگاه تخصصی نقد و بررسی معنویت های نوظهور #برای_ایران #برای_مدرسه #کنفرانس_بصیرتی
@parvaanehaayevesaal
⭕️یکی از اعضای برجسته #داعش در دام حشد شعبی عراق گرفتار شد
🔹منابع امنیتی در استان الانبار عراق اعلام کردند که نیروهای حشد شعبی در جدیدترین عملیات خود موفق شدند سه انبار متعلق به عناصر داعش را در مناطق غربی این استان منهدم کنند.
🔹در جریان عملیات ضدتروریستی نیروهای حشد شعبی در غرب شهر الرمادی انبارهای مذکور کشف و منهدم شدند. این نیروها همچنین موفق شدند یکی از عناصر برجسته تشکیلات تروریستی داعش را در غرب الانبار شناسایی و دستگیر کنند.👏👏👏 #خبر_فوری #وعده_صادق
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 ویدیویی که در حضور #رهبر انقلاب به نمایش گذاشته شد
🔸ایفای نقش زنان در عرصههای گوناگون اجتماعی به خصوص پویش #ایران_همدل با اهدای زیورآلات خود #وعده_صادق
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️«آخرین گروهی بودیم که از حمص خارج شد... دو ساعت بعد از فرار اسد همچنان مقاومت میکردیم!»
🎥روایت دست اول هادی معصومی زارع از روزهای سقوط دولت #سوریه #وعده_صادق #انقلابیون
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ مهمترین و سختترین آزمون در طول عمر یک انسان چیست؟!
استاد راجی🌷#وعده_صادق #کنفرانس_بصیرتی #برای_ایران🇮🇷
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یخ در بهشت که میگن یعنی این🧊❤️...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضای_عزیز #یلدا
@parvaanehaayevesaal
🔴 فرماندهان نیروهای مسلح کوتاه نخواهند آمد؛ دولت هم نمیتواند در مقابل آن بایستد
♦️احمد وحیدی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه:مطمئن باشید فرماندههای نیروهای مسلح پیش از من و شما در میدان هستند و آمادهاند و خود را برای مسائل بزرگ آماده کردند و هیچ هم کوتاه نخواهند آمد و این مسئله مسئلهای نیست که دولت بتواند در مقابل آن بایستد.
♦️البته این حرف به این معنا نیست که دولت در مقابل تصمیم فرماندهان نظامی اقدام میکند. اراده فرماندهان ارشد ما با برخی حواشی تغییر نخواهد کرد. /مهر #پزشکیان #وعده_صادق #انقلابیون
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاستیل خونگی🥺
یک بسته پودر ژله رنگ دلخوا
یک قاشق مایه گلوگز
یک قاشق ژلاتین
1/4لیوان آب
🍕@parvaanehaayevesaal
31.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مواد لازم:👇🏻
سبزی(تره,جعفری,گشنیز,اسفناج به مقدار مساوی)
حبوبات(لوبیاقرمز،لوبیاچیتی،عدس،ماش،لوبیا چشم بلبلی،لوبیاسفید،نخود)
برنج نیم دانه یک و نیم پیمانه
آب حبوبات و آب قلم
گندم
پیاز سرخ شده
روغن
گوشت
کره
نمک،فلفل و زردچوبه(مقدار لازم
@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر یلدایی بدون فر و همزن
🥮 دسر مغزدار شکلاتی اناری
پودر ژلاتین ۳ ق غ
خامه قنادی ۵۰۰ گرم
پنیر خامهای ۳۰۰ گرم
انار دون شده ۱ عدد
شکلات صبحانه باراکا ۳ ق غ
بیسکوییت شکلاتی ۲ بسته
کره ۲۰۰ گرم
#یلدا
🍕@parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تارت پودینگ نارنگی
مواد لازم :
آرد ۱۸۰ گرم
پودر قند ۵۰ گرم
پودر بادام ۲۰ گرم
کره ۷۰ گرم و تخم مرغ ۱ عدد
زرده تخم مرغ ۱ عدد
وانیل ۲ قاشق چایخوری
خامه ۲۰۰ گرم و پودر قند ۵۰ گرم
آبلیمو ۱ قاشق چایخوری
آب نارنگی ۳ قاشق غذاخوری
نشاسته ذرت ۲ قاشق غذاخوری
#آشپزی #تارت_پودینگ_نارنگی
🍕@parvaanehaayevesaal
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده 125 🌹 بعدش باید "احساسِ بندگی" رو توی وجودِ خودت بیدار کنی ✔️ "آروم آروم بای
.
#نکات_تربیتی_خانواده 126
💎 " علّتِ صحیحِ بچه داری"
🌺 #نگاه_دینی در زمینۀ رفتار با همسر خیلی عمیق و زیباست.
🔸مثلاً خانمی که "طبقِ امرِ خدا" زندگی میکنه، به بچه های خودش محبّت میکنه،
👈به این دلیل که این بچه ها، فرزندِ شوهرِش هستن....
میگه من عاشقِ آقام هستم. برای همین به عشقِ شوهرم، بچه هامو بزرگ میکنم....
😌😍✅👆💖
🔴 امّا طبقِ #تربیت_غیر_دینی، خانمی که با شوهرش دعوا میکنه بچه خودشو توی بغل میگیره و نوازش میکنه 👇
هی به بچه ش محبّت میکنه و میگه من که از این مرد نا امیدم. دیگه امیدم به بچه هام هست!
😪
🔺 میگه فقط به خاطرِ بچه هام هست که دارم تحمل میکنم!
😒🚫💢⛔️
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_سی_پنجم🎬: برادران یوسف باز هم دروغ خود را تکرار کردند و یع
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_سی_ششم🎬:
حضرت یوسف در عمق چاه به پنج کلمه مقدس توسل جست و از طرفی، کاروانی در بیابان راه گم کرده بود و بعد از تلاش فراوان دوباره راه درست را پیدا کرده بودند اما در این بین، جیره آبشان تمام شده بود.
افراد کاروان از تشنگی بیداد می کردند، پیرمردها امیدی به زندگی نداشتند و جوان تر ها در پی راهی بودند تا به آب برسند.
سردسته کاروان مردی بود به نام مالک بن نضر، ایشان پیشقراول کاروان را راهی کرد تا در اطراف بگردد شاید چاه آبی بیابد.
پیش قراول یا همان کسی که در پیدا کردن راه وارد بود، چاه را از دور دید، خود را به چاه رساند با خوشحالی پارچه ای را که در دست داشت بالا آورد و شروع به تکان دادن ان پارچه کرد و این حرکت مبنی بر این بود که چاه آب را یافته است.
مالک بن نضر نگاهی به سمت پیش قراوال انداخت و همانطور که آهی می کشید گفت: در طول عمرم که مدام در تجارت بوده ام بارها و بارها از این مسیر رفته ام، آن چاه آبی که وارد پیدا کرده جز شورابی بیش نیست.
صدای اهالی کاروان که از تشنگی در حال هلاکت بودند بلند شد و هر کسی چیزی می گفت: یکی گفت باید این بار هم امتحان کنیم شاید مالک اشتباه می کند و دیگری با نفس های شمرده گفت: گیرم که آبش شور باشد، کمی از آن می نوشیم، بهتر از آن است که از بی آبی بمیریم، لااقل بر سر و رویمان می ریزیم تا خنکای آب به پوستمان جانی دیگر بدهد.
مالک با شنیدن این حرفها، اسب را هی کرد و قبل از اینکه کاروان به نزدیکی چاه آب برسد خود را به چاه رساند، از اسب پیاده شد و دلو آب را در دست گرفت و همانطور که آن را در چاه می انداخت رو به مرد کنار چاه گفت: من که می دانم آب این چاه شور است، چرا امید واهی به کاروانیان دهم.
مرد شانه ای بالا انداخت و گفت: از بی آبی بهتر است، دلو پر از آب بالا آمد ، مالک کمی آب در مشت گرفت و مشتش را به دهان نزدیک کرد، کمی آب را چشید و بعد با تعجبی در نگاهش ، دوباره آب چشید، انگار باور نمی کرد و اینبار دلو را بر سرکشید، آب از سر و روی مالک چکیدن گرفت، مالک در حالیکه خنده بلندی می کرد گفت: شیرین است....شیرین است!!!! امکان ندارد، آب این چاه شور بود، مگر معجزه ای رخ داده باشد و خداوند خواسته باشد اهالی کاروان را از تشنگی نجات دهد، بی شک شخص مؤمنی در بین کاروانیان است که به برکت وجودش این آب شیرین شده و سپس دلو را دوباره داخل چاه انداخت.
یوسف که بار اول دلو را دید، خود را به کنار دیواره چاه کشید، چرا که فکر می کرد برادرانش این دلو را داخل چاه انداخته اند تا او را بیرون بکشند و دوباره آزارش رسانند.
برای بار دوم که دلو وارد چاه شد، باز هم یوسف از آن دوری کرد، دلو لبریز از آبی شیرین و گوارا بالا میرفت و یوسف به آن چشم دوخته بود، در این هنگام جبرئیل بار دیگر بر یوسف ظاهر شد.
دلو برای سومین بار در چاه انداخته شد، جبرئیل اشاره ای به دلو کرد و فرمود: داخل دلو آب شو، نترس یوسف! اینان برادرانت نیستند، خداوند اراده کرده به واسطه توسل بر کلمات مقدس ، تو را از زندان چاه برهاند و اینان کاروانیانی هستند که مأمورند تو را نجات دهند، پس داخل دلو آب شو.
یوسف چشمی گفت و طناب را گرفت و داخل دلو شد.
پیش قراول مشغول کشیدن دلو بود، دلو سنگین تر از همیشه بود پس به مالک اشاره کرد و گفت: دلو سنگین است، به گمانم به جای آب شیرین، گنجی درون ان باشد.
مالک به کمک آن مرد آمد و همانطور که با کمک هم دلو را بالا می کشیدند خنده ای کرد و گفت: من امروز هر چه ببینم معجزه می پندارم و امکان هر چیزی هست، وقتی شوراب، آبی گوارا و شیرین میشود ، پس آب شیرین هم می تواند تبدیل به گنجینه ای گرانبها شود، در این هنگام دلو بالا آمد و چهره زیبا و معصوم یوسف عیان شد.
مالک نگاهی به یوسف کرد و گفت: جل الخالق! تو انسانی یا فرشته ای؟!
مردی که کنار مالک بود، آب دهانش را به سختی فرو داد و گفت: بی شک این گنجینه ای گرانبهاست، مالک این آدم نیست، این فرشته ای زیباست که از آسمان در چاه فرود آمده، بیایید پنهانش کنیم تا کسی او را نبیند.
در این همگام جرقه ای در ذهن مالک بن نضر که مردی بصیر و مومن بالله بود، زد و با خود گفت: نکند شیرین شدن آب از وجود این فرشته در چاه بوده است؟!
در این همگام کاروان هم به چاه رسیده بودند، آنها همانطور که به آب شیرینی که از چاه کشیده بودند حمله می کردند، نگاهشان روی چهره زیبای کودکی که از چاه بیرون کشیده شده بود، خشک شد.
ادامه دارد
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_سی_ششم🎬: حضرت یوسف در عمق چاه به پنج کلمه مقدس توسل جست و
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_سی_هفتم🎬:
وقتی که یوسف را از چاه بیرون کشیدند، دهان کاروانیان از دیدن این کودک زیبا باز مانده بود، هرکسی از ظن خود چیزی می گفت، یکی او را فرشته می خواند و یکی پری درون چاه تا اینکه یوسف به سخن درآمد و سلام کرد.
در این هنگام کاروانیان او را به همدیگر نشان میدادند و می گفتند: او مانند ما سخن می گوید، او انسان است..
از طرفی برادران یوسف که مانند چند روز گذشته در اطراف چاه بودند و نگهبانی می دادند و اتفاقات را رصد می کردند تا از احوال یوسف با خبر باشند و بدانند او بالاخره نجات پیدا می کند یا در قعر چاه می میرد.
هنگامی که
دیدند کاروانیان یوسف را از چاه بیرون آوردند از اینکه او هنوز زنده است متعجب شدند، پس مصلحت دیدند تا یوسف لب به سخن نگشوده و خود را معرفی نکرده و کاروانیان از واقعیت مطلب مطلع نشدند، فورا به سراغ آن ها آمدند، یهودا که در تمام خرابکاری ها پیش قدم بود، خود را به مالک رساند و گفت: آهای مرد! این کودک غلام و برده ی ماست که از دستمان فرار کرده و حالا متوجه شدیم درون این چاه مخفی شده است.
مالک مشکوکانه به آنها نگاهی انداخت و گفت: براستی شما حقیقت را می گویید؟! به این کودک نمی خورد که غلام و برده باشد و بیشتر شبیه بزرگ زادگان است
یهودا چشمانش را ریز کرد وگفت: ما برای چه باید به شما دروغ بگوییم؟! تمام مردم این نواحی می دانند که این کودک غلام ماست و بسیار گریز پاست و لحظه ای از آن غفلت کنیم، ناپدید می شود و سپس آب دهانش را قورت داد و در ادامه گفت: حالا، اگر...اگر شما از این کودک خوشتان آمده، ما حاضریم آن را به شما بفروشیم تا از دستش راحت شویم، چرا که از طرفی برده ای گریزپا ست و از طرف دیگر دزدی می کند و همیشه چشمش به مال دیگران است.
برادران هر چه دروغ در آستین داشتند تحویل مالک دادند، اما این کودک از نظر کاروانیان کالایی گران بها به حساب می آمد، از این رو نسبت به
خریدن آن رغبت داشتند و مالک در دل خدا را شکر می کرد که کالایی به این گران قیمتی نصیبش شده است
شنیدن سخنان تحقیر آمیز برادران برای یوسف بسیار سخت و غیر قابل تحمل بود و از شدت سختی و فشاری که به یوسف می آمد نمی توانست سخنی بگوید و از خود دفاع کند، یوسف بغض گلویش را فرو میداد و به برادرانش چشم دوخته بود، برادرانی که او را به امانت از پدر گرفتند و دشمن جانش شدند و اینکه در قالب حرفهایشان توهین های بی شماری به یوسف پاک و معصوم روا می داشتند.
آن ها یوسف را که در نظر کاروانیان کالایی بسیار گران سنگ بود، به هزینه ای بسیار ناچیز فروختند و از این عمل هدفی داشتند و با این کار می خواستند به یوسف ثابت کنند که تو نزد ما هیچ ارزشی نداری. این نحوه رفتار برادران درباره یوسف، تجلی دیگری از حسادت شدید آن ها نسبت به یوسف بود، حسادتی که ویروسی از سمت ابلیس بود و اینک در جان برادران یوسف رخنه کرده بود.
حالا برادران به هیجده دینار یوسف را فروختند و خیالشان از بابت اینکه دیگر پای او به کنعان نمی رسد راحت شد، چرا که شرط کردند کاروانیان یوسف را به جایی دور ببرند و گفتند چون گریز پای هست، او را با دست و پای بسته سوار بر ناقه کنند و مالک هم دستور داد چنین کنند، چرا که احتیاط شرط عقل است.
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره سادات حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕