animation.gif
6.78M
@parvaanehaayevesaal💕
ﺩﻭﺳــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﺳﺖ
ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﻠـﻮﺹ ﺍﺳﺖ
ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﺷﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺻﻔــﺎﯼ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﻼﻫﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ
ﺑﯽ ﺭﯾﺎ، ﭘـﺎﮎ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭجــود
animation.gif
4.43M
@parvaanehaayevesaal💕
صبح یعنی
فرصتی دوباره برای نفس کشیدن، برای عاشق شدن...
صبح یعنی
زنده بودن و زندگی کردن
و این یعنی:
هر صبح اتفاق تازه ای در راه است...
صبحتون بخیر🌻
چهارشنبه تون بینظیر🌷
پروانه های وصال
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم32 حاج آقا چکار کنیم که گناه رو ترک کنیم ‼️⁉️‼️ بهش میگم به خاطر خدا
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم33
چگونه آقا بشیم؟؟
🔶🔷🔷
آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی نیمه شبها میآمدند صداش میکردند
آقا مرتضی....آقا مرتضی
🔶
میگفت می شنیدم که از چهار گوشه اتاق صدا میآمد و بیدارم میکردند برا نماز شب
✅❎✅
🌺ببخشیدا ،خدا دل داره ....خدا چشم داره...خدا دست داره...
متوجه ای چی میگم؟؟
خب خدا هم دل داره ،دلش تنگ شده برای مرتضی نازنینش
میگه آقا مرتضی بلند شو
🌺🍀
جا لبه ایشون میفرماید دیدم
بعضی شبها میگویند
آقا مرتضی
🌺
بعضی شب ها میگویند
مرتضی
☘☘
دقت کردم دیدم اون روزهایی که بیشتر مراقبت میکنم
شبش می گو یند آقا مرتضی
✅
اون روزهای که مراقبتم کمتره
میگویند مرتضی
💢♨️
🔴حساب و کتاب داره....
🍀🌺☘
خدایا ابهت این دو آیه کریمه رو تو دل ما بیفکن
فمن يعمل مثقالة ذرة خيرأ يره
🌺
فمن يعمل مثقالة ذرة شرأ يره
✅الهی امین..
🔰✅🔰✅
یه مدت که سر نماز ایستادیم دقت کنیم و نماز رو درست اجرا کنیم
این یعنی نماز مودبانه
✅✅
برای اینکه عظمت خدا در دل ما بیفتد
〰🌸〰〰🌸〰
#تنهامسیری
این متن زیبا تقدیم به شما اعضای محترم👌👇
💠✨ مادرها ، به وقتش بچه ها را
از شیر می گیرند
ولی بچه ها مثل ابر بهار
اشک می ریزند،مادر اما هیچ اعتنایی نمی کند...
🔸بیچاره بچه ها خبر ندارند
که مادر مهربان
می خواهد برابر شان سفره هایی
از غذا پهن کند...
💠✨ ای خوشا به حال آنها که
گرفتن های خدا را از این دست بدانند.
🔸 خوش به حال آنها که بدانند
اگر خدا چیزی را از آدمی می گیرد،
نمی گیرد جز انکه می خواهد بهتر و
بیشترش را بدهد...
خدایا در توصیف مهربانی تو این زبان قاصر است
ببخش ما را...🙏
پروانه های وصال
تنهامسیر: #کنترل_ذهن برای تقرب 68 🔷گذشت که بخش عمده ای از عبادت در #ذهن انسان شکل میگیره. ✅ بیشتر
تنهامسیر:
#کنترل_ذهن برای تقرب
یه شخصی هست به نام عمر بن یزید از اصحاب امام صادق علیه السلام.
🔵 ایشون میگه من میخواستم برم پیش امام صادق علیه السلام لباس نویی پوشیدم و سوار بر اسب شدم و راه افتادم.
خلاصه یه اتفاقاتی افتاد و اسب چموشی کرد و یه مقدار لباسم پاره شد. نزدیک منزل آقا خواستم برگردم و لباسم رو عوض کنم
بعدش گفتم حالا طوری نیست همینجوری میرم!
🔶 بعدش که وارد شدم و نشستم آقا فرمود: این چه لباسیه؟!
🔷 گفتم آقا من تازه پوشیدم این لباس رو ولی خب اینجوری شد!
🎗 این قسمت روایت خییییلی عجیبه... خییلی... با دقت بخونید:
🌹 حضرت فرمود: خب وقتی که یه لباس جدیدی پوشیدی «ذکر لا اله الا الله» بگو. ذکر محمد رسول الله بگو که از آسیب ها در امان بمونی...
(رفقا دقت کردید؟ یعنی توی ذهنت حرفای خوب خوب بیار)
🔵 گفتم: آقا جان یعنی اگه من توی ذهنم حرفا خوب بیارم دیگه لباسم پاره نمیشه؟
حضرت فرمود. نه دیگه. لباست پاره نمیشه...
🔷 نمیدونم گرفتید چی شد یا نه!؟
چقدر از اتفاقات بد زندگی ما به خاطر اینه که افکار خوب و ذکر خدا رو توی ذهنمون نمیاریم؟
💢خییییلی... تقریبا همش....😒
👌 خب حالا بقیه روایت رو بگم که حالش رو ببرید!
تنهامسیر:
💥 بعدش حضرت یه جمله طلایی رو میفرمایند.... قربون آقام برم...
میفرماید: تَبْرَأُ مِنَ اَلْآفَةِ وَ إِذَا أَحْبَبْتَ شَيْئاً فَلاَ تُكْثِرْ ذِكْرَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يَهُدُّهُ
✅ یه چیزی رو که دوست داری هی زیاد توی ذهن خودت نیار. میزنه داغون میکنه...
حالا ما معمولا اینطور تعبیر میکنیم که میگیم خودت رو چشم نزن!
🔷 البته روایت ننوشته چشم نزن ولی به همون معناست.
یه خونه یا وسیله ای چیزی اگه داری نگو چقدر خوب شده؟!😍
- خب حاج آقا چیکار کنیم؟ ذهنه یه دفعه ای بهش خطور میکنه!
- عزیزم کنترل ذهن برای همین جاها خوبه دیگه!!!
💢 حتما گاهی برای همه ما پیش اومده که یه خونه خوب یا یه ماشین خوب یا لباس خوب یا بچه خوب و.... داریم
بعدش میگیم به به! عجب چیزی دارم من!😍
فرداش میبینی داغون شده!
⭕️ نگو! حتی به ذهنت هم نیار اون چیز خوب رو!
هر چی هم خوب باشه بازم نباید تو رو به خودش مشغول کنه
ذهن تو مقدسه...
- حاج آقا پس به چی فکر کنم؟
- فقط به خدا.....☺️
✅ یه نکته ریز هم بگم آخر درس امشب!
🔵 ببین یا کلا حرفای دین رو گوش نده
یا اگه گوش دادی باید تا آخرش بری👌
اولش بهت میگن نماز بخون و دروغ نگو و....
اما بعدش به این هم میرسه که حتی باید ذهنت رو هم کنترل کنی. خلاصه حرف روحانیت اصیل رو اگه گوش کردی تا تو رو به خدا نچسبونه ولت نمیکنه!😊
#تنهامسیرآرامش
"برو کشک تو بساب"
می گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت:
اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نا اهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و می گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مردک رفته پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می کند و چون کار و بارش رواج می گیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او می سپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کارش کساد میگردد.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود با ناله و زاری طلب اسم اعظم می کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار میشود به او میگوید:
تو راز یک فرنی پزی را نتوانستی حفظ کنی، حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی برو همون کشک تو بساب....
@parvaanehaayevesaal💕