پروانه های وصال
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت ۲۳) #قسمت_بیست_سوم پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت۲۴)
#قسمت_بیست_چهار
بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
.
هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
.
نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
.
از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
.
گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
.
با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد.
.
اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
.
با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد.ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
.
سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم. .
در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
.
بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت:خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
.
کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
.
نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند..
ادامه دارد...
#حواسمان_باشدکه:
حرف هايي كه ميزنيم،،،، دست دارند!!!
دست های بلندی كه گاهی،
گلويی را می فشارند
و نفس فرد را می گيرند !!!
حرف هايي كه ميزنيم،،،پا دارند !!!
پاهای بزرگی كه گاهی،
جايشان را روی دلی مي گذارند
و برای هميشه مي مانند !!!
حرف هايي كه ميزنيم ،،، چشم دارند !!!
چشم های سياهی كه،
گاهی به چشم های دیگران نگاه میكنند،
و آنها را در شرمی بیکران فرو ميبرند !!!
پس
مراقب حرفهايي كه ميزنيم باشيم
زيرا
سنجیده سخن گفتن
از سکوت هم دشوار تر است !!!?
💕💕💕
پیتزا با نون تست
پیتزا با نون تست بسیار آسون وخوشمزه
پیاز رو نگینی خرد کرده با کمی روغن تفت داده تا سبک وشیشه ای بشه،گوشت چرخ کرده اضافه میکنیم وباهاش تفت میدیم با نوک قاشق چوبی بزنید تا گوشت ریز ویکدست تفت بخوره نمک وفلفل سیاه وفلفل قرمز وزردچوبه وکمی آویشن بهش اضافه وباهاش تفت میدیم قارچ سرخ شده وفلفل دلمه ای نگینی هم اضافه وبا حرارت بالا تفت میدیم تا آب قارچ کاملا جمع بشه چند دقیقه اخر کمی سس گوجه میزنیم وباهاش تفت میدهیم.
کف ماهی تابه رو با کمی کره چرب کرده
کناره های برشته نون تست رو جدا کرده ومیچینم کف ماهی تابه.وکمی کره روش میمالیم
طبق فیلم سس وسپس پنیر،کمی اب روش میپاشیم سپس مواد گوشتی ،دوباره پنیر و چند عدد گوجه گیلاس و ذرت پخته شده وچند برگ ریحان اینا اختیاریه
در ماهی تابه رو میبنیدم و میزاریم رو گاز با شعله خیییلی کم تا زیر نون طلای وپنیر آب بشه
هر وقت کناره های پیتزا برشته شد.زمان پخت کافیه گاز رو خاموش کنید وبا سس نوش جان بفرمایید😉
پاشیدن آب،باعث میشه نون از حالت خشکی در بیاد
بجای گوشت چرخ کرده میتونید مرغ ریش ریش شده بهش اضافه کنید
به جای کوچه گیلاسی میتونید زیتون سیاه استفاده کنید
کره اختیاریه ولی تو طعم پیتزا خیلی تاثیر داره امتحان کنید
این پیتزا میتونید تو فر درست کنید با دمای صدوهشتاد به مدت بیست الی بیست وپنج دقیقه
ماهی تابه دو طرفه ندارید با فر دست ساز میتونید درست کنید
میتونید تو ماهی تابه در دارکه کفش کمی ضخیم هست درست کنید.(ماهی تابه چدن).
پیتزا ویا لازانیا که بدون فر پخته میشه هیچ وقت روی پنیر طلای نمیشه من همیشه از پنیر فله(کیلوی) استفاده میکنم ارزونتره😉
واشر ماهی تابه رو در بیارید تا عرق نکنه
🌶🍆🥔🍅🍠
animation.gif
808.4K
ساعت رسمی کشور
ساعت 24 (امشب)
سی ام شهریور
يک ساعت
به عقب کشيده می شود
#نکته
خدای خوشحساب ما
اگر برای خدا کار کنی در همین دنیا اجرت را نقد پرداخت میکند و آنچه نسیه است جوائز فوقالعادهای است که در آخرت از فضلت عنایت خواهد کرد و بالاتر از آن اگر بخواهی برای خدا عمل انجام دهی، خدا قبل از عمل تو پیشپرداخت هم خواهد داشت و خوبیهایت را پیشخرید میکند؛ کافی است عزمت جدی باشد.
💕💕💕
پروانه های وصال
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت۲۴) #قسمت_بیست_چهار بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالی
💠﷽💠
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۵)
#قسمت_بیست_پنج
با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند. .
همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
.
کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
.
با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
.
آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است... در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند. .
اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
.
بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
.
وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
.
همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
.
نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
.
با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
.
نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
.
نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
.
سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته..
.
مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده 27 #تلنگر 🔻میبینه فلانی متاهله ها.... 🔻میبینه زندگیش خوبه ها... 👈ولی سعی می
#نکات_تربیتی_خانواده 28
🔹 متاسفانه در جامعۀ ما مصرف قرص اعصاب توسط خانم ها فوق العاده زیاد شده.
💢 این موضوع علت های زیادی میتونه داشته باشه.
یکی از مهم ترین علت هاش اینه که «مردها نمیتونن به همسرشون آرامش بدن».
😒💢
⭕️ با ورود شبکه های اجتماعی، امکان ارتباط با نامحرم خیلی راحت تر شده.
🔻 توی این وضعیت خانم ها خیلی نگران این هستن که یه موقع شوهرشون دچار ارتباطات خارج از چارچوب خانواده نشه.
🔶خب اینجا، آقایون خیلی باید مراقب هوای نفسشون باشن و علاوه بر اون مدام به همسرشون اطمینان خاطر بدن که اصلا فکر همچین گناهانی رو هم توی ذهن خودشون نمیکنن!☺️