animation.gif
1.3M
سحرگاهان هوا
عطرتازه ای دارد
و عشق ازهمیشه پررنگتراست.
چشم هایت راببند.
بیا برای هم
و گشایش گره
از کار همه خلق دعا کرده
و روز و روزگاری خوش
برای همه آرزو کنیم
التماس دعا 🌹
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
837.3K
@parvaanehaayevesaal💕
بایدکه ز انفاس سحر مست شویم
بایدهمگی عاشق یکدست شویم
صبحی دگر است وعاشقی بایدکرد
از عطر خدا واله وسرمست شویم
خدایا با توكل به اسم اعظمت
روزمان را آغاز میکنیم
الهی به امید تو 🌸
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
5.94M
سر آغاز هر نامه نام خداست
که بینام او نامه یکسرخطاست
وصبح؛
سرآغاز دفتر زندگی است
پس شروع میکنیم صبح وروزمان
را باتوکل به اسم اعظمت﷽
به امید یکروز خوب و با نشاط
وسرشار از برکت و رحمت…
هدایت شده از پروانه های وصال
animation.gif
299.7K
سلام
سر آغاز صبح
قلبی که امواجش
روی فرستنده های آسمانی،
تنظیم شده باشد،
همیشه
موسیقی زیبای پرستش،
از آن شنیده می شود!!
دوستان قلبتان آسمانی
و صبحتون بخیر و شاد باد ..
هدایت شده از پروانه های وصال
#یا_ایها_العزیز ♥️
اى ڪاش ڪه انتظار معنى می شد
بی تابى جویبار معنى می شد
وقتى ڪه سحر شڪوفہ صبح دمید
با آمدنت بهار معنى می شد
🔸اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ
#دلنوشته_شهدا
#امام_زمان_عج
در وقت نماز، برای فرج امام زمان (عج)... دعا کنید.
#شهید_عیسی_نیکنظر
🌹🌹🌹🌹🌹
کاری را انجام دهید که موجب خشنودی قلب امام زمان (عج) گردد.
#شهید_غلامرضا_عقیقی
💕💕💕
#دعای_روز_سوم_ماه_مبارک_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.
خدایا...🌸🌹
⛅️در این ماه به من تیزهوشی و بیداری روزی کن⛅️
🍃و از بی خردی و اشتباه دورم سازچ🍃
✨و از هر خیری که در این ماه نازل می کنی، برایم بهره ای قرار ده✨
🌹 و به حق جودت، ا ی بخشنده ترین بخشندگان.🌹
💕💕💕
🎯 #ماه_رمضان سرآغاز سال جدید
👈مرحوم سید بن طاووس در کتاب «اقبال الاعمال» با ادله نقلی و عقلی مختلف ثابت میکنند که گرچه ماه محرم اول سال قمری به لحاظ تقویمی است، ولی این برای عموم مردم و امور جاری زندگی است و برای اولیای الهی، اولین ماه سال ماه رمضان است؛
✅زیرا علاوه بر روایات مربوطه که صراحت دارد ماه مبارک رمضان اول سال است ، شب قدر نیز که شب تعیین سرنوشت انسان است در این ماه واقع شده. لذا با حلول ماه مبارک، سال اولیای الهی نو میشود؛ لذا ایشان با محاسبه و مراقبه و عبادت و تهجد و دعا، خود را برای ورود به سال جدید آماده میکنند و چنین آمادگی تنها در ظرف ماه رمضان تحصیل میشود.🌹
#خودسازی
#کلام_بزرگان
دلگیرم ⁉️
〽️ میــدانم
بہ گردپایتـان هم نمیرسم .
➰مسئلہ یک سـربـنـد و لـبـاس خاکے نیست .
☁️ دلـم از حد هشــدار گذشته #شہـــــدا یارے ام کنید .
💕💕💕
🌹 انقدر از اين دعای زیبا خوشم اومد که نتونستم براي بزرگواران نفرستم..
" خداوندا "
برگ در هنگام ز وال مي افتد و ميوه به هنگام کمال
اگر قرار بر رفتن است ميوه ام گردان و بعد ببر
" بارالها "
زمين تنگ است و آسمان دلتنگ
بر من خرده نگير اگر نالانم...
من هنوز رسم عاشقي نمي دانم
" خداوندا "
کمکم کن پيماني را که در طوفان با تو بستم, در آرامش فراموش نکنم و در طوفان هاي زندگي با " خدا" باشم نه ناخدا
" بارالها "
به دل نگير اگر گاهي "زبانم " ازشکرت باز مي ايستد
تقصيري ندارد
قاصر است کم ميآورد دربرابر بزرگي ات....
لکنت مي گيرد واژه هايم در برابرت!
در دلم اما هميشه
ذکر خيرت جاريست
من براي بندگي تو هزار و يک دليل مي خواهم
ممنونم که بي چون و چرا برايم " خدايي " ميکني....
امکان ندارد که کسی
چراغی برای دیگران
روشن کند و خودش
در تاریکی بماند...
خدايا : پنجره اي براي
تماشا و حنجره اي براي
صدا زدن ندارم ،
اميدم به توست ،
پس بي آنکه
نامم را بپرسي و
دفترهاي ديروزم را
ورق بزنى، رحمتت را
*بر همه بزرگواران ومن جاری فرما*..... 🙏
#حکایت 🌸🍃
در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت:
بله، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و...
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!!
ماه رمضان بر همه آنان که چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان در خدمت خلق خداست و زمین را، آب را، و گل و سبزه و دیگر موجودات را آسیب نمی رسانندمبارک.
💕💕💕
❤️به نام خدایی که ماراآفریدوبه خاطر رشد وتکامل ما،نماز وروزه رابرماواجب کرد🌷
🌷نماز4 مرتبه دارد
🌷۱.نمازشکر
فلیعبدوا رب هذالبیت الذی اطعمهم من جوع وآمنهم من خوف....۳و۴ قریش
عبادت کنیدخداراکه به شماغذا وامنیت داد
🌷۲.نمازرشد
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر
نماز ازگناه بازمیدارد
🌷۳.نمازأُنس
اقم الصلوه لذکری
نمازبخوان به خاطریادمن
🌷۴.نمازقُرب
واسجدولله واقترب
سجده کن برای خدا ونزدیک شو
ازحاج آقاقرائتی
💕💕💕
هدایت شده از پروانه های وصال
پیامبر مهربانی صلی الله علیه و آله:
محبوب ترين شما در نزد خدا، خوش اخلاق ترين شماست.
📚مستدرک الوسایل ج 9 ، ص 150 ، ح 10521
هدایت شده از پروانه های وصال
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
مــولایــم
❣اگـر سلام ڪردن بـہ تو نبـود
آفتاب هـرروز صبـح بہ چہ امیـدی
سَــر در آسمان میڪشید❗️
صبحت بخیر آقــای جهـان!😍
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
ramazanolmobarak_part 2.mp3
20.88M
📢 #فایل_صوتی
⚜ بیانات حضرت آیت الله العظمی محمد شجاعی (ره) :
قسمت دوم
⚜ موضوع:
معنای صحیح #عبودیت و حقیقت #روزه
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
هدایت شده از پروانه های وصال
1_8169873.mp3
4.24M
هدایت شده از پروانه های وصال
1526691748349.mp3
1.91M
❤شرح دعای روز سوم ماه مبارک
و احکام، ویک نکته اخلاقی شیرین
توسط استاد اخلاق ...آیت الله مجتهدی
بسیاااار عالیه ... دانلود بفرمایید🌹
@parvaanehaayevesaal💕
•| #عارفانه |•
هرجاغصهدارشدی استغفارڪن.
به اینڪارۍنداشتہباشڪهچرا محزون شده اۍ،
اذیتت ڪرده اند؟ گناهےڪردی؟
محزونڪهشدۍ استغفارڪن. 🌱
چہ غمخودراداشتہباشے
وچہغممومنین را.
__________💗🌊____________
#حاج_اسماعیل_دولابی 🌙
پروانه های وصال
3 #اصلاح_خانواده 🔷 ملاک انتخاب همسر 🔹🔸🔹در ادامه بحث خانواده عرض کردیم که برای انتخاب همسر باید ی
.
4
#اصلاح_خانواده
نگاه صحیح
🔷ببینید در مورد انتخاب همسر خیلی ها ملاک های نادرستی دارن.
⛔⛔⛔ متاسفانه خیلی از خانم های مذهبی فریب ریش و تسبیح بعضی از مذهبی ها رو میخورن!📿
🔺خانمه اومده بود مشاوره و میگفت من آرزوم بود با یه جوان مذهبی ازدواج کنم اما حالا روزی صد بار آرزوی مرگ میکنم.
😭شوهرم اخلاق خیلی بدی داره.
🔴برای مردم بیرون خوبه اما توی خونه نه!(بحث روابط در دنیا)
⚠این مشکل خیلی هاست.
⚠بنده هم زیاد دیدم. تعداد زیادی از خانم ها که با طلبه یا بسیجی یا هیاتی و... ازدواج کرده به این امید که حتما دیگه چون ریش داره پس آدم خوبیه!⛔️
❌خیر این ملاک صحیح نیست.
Ⓜ️نگاه کنید به خانواده ی طرف.
✅خانواده نقش بسیار مهمی در تربیت فرد داره
❓و نگاه کنید به اون پسر که اهل کار و زندگی هست یا نه؟
❓چقدر میتونه جلوی خودش رو بگیره که هر حرفی رو نزنه.✔️
💠بله ممکنه در موارد معدودی👇
👈 خانواده طرف خوب نباشن اما پسره یا دختره خوب باشن. این هم هست.
⬅یه نکته ی مهم دیگه هم اینه که بالاخره هر کسی یه عیبی داره.
👌🏼آدم بی عیب پیدا نمیشه
❌خیلی مواقع بعضی دخترا براشون خاستگارای خوبی میاد اما به دلایل نادرست ردشون میکنن‼️⛔️
❌بعد که سنش بالا رفت و دیگه خاستگار نیومد میشینه غصه میخوره!😔
✅خب چرا همون اول انقدر راحت رد میکردی؟
❓خب مثلا حالا پسره یه مقدار کم مو بود. طوری بود؟
🔵یا زیاد زیبا نبود! عوضش فلان خصوصیتش که خوب بود!
🔴این فریب هوای نفس انسان هست.
🔺➖🎁➖🎨
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب قسمت_صد_و_چهل_و_ششم این سفر نورانی هم با همه ی زیباییهاش به پایان رسید.من در
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_چهل_و_هفتم
روضه و سینه زنی تموم شد و چراغها رو روشن کردند.من هنوز بیم آن را داشتم که نسیم نزدیکم بشه.ولی نسیم گوشه ای ایستاده بود وتکیه به دیوار با صورتی اشکبار نگاهم میکرد.
سرم رو به طرفی دیگه چرخوندم تا او رو نبینم.برام حالتهای او عجیب بود چرا او اینجا بود؟ چرا نزدیکم نمیشد؟!
خودم رو مشغول پذیرایی از عزاداران کردم .دستهام میلرزید.
فاطمه متوجه حالم شد.سینی چای رو ازم گرفت و با نگاهی نگران پرسید:چرا با این حالت پذیرایی میکنی؟برو بشین.مچش رو گرفتم و با اشاره ی چشم و ابرو بهش اشاره کردم گوشه ای از مسجد منتظرشم.
فاطمه سینی رو به کسی دیگه داد و دنبالم راه افتاد.
پرسید:چیشده؟؟
هنوز رعشه بر جانم بود.
گفتم:فاطمه ..نسیم…نسیم اینجاست
فاطمه چشمهاش گرد شد.
دستش رو مقابل دهانش گذاشت.
_اینجا؟؟؟؟؟ اینجا چیکار میکنه؟
از استرس توان حرف زدن نداشتم.
سرم رو تکون دادم و نفسم رو بیرون دادم.
او دستم رو با دل گرمی فشار داد و گفت:نگران نباش.زود مسجد رو ترک کن تا نزدیکت نشده.اینطوری بهتره.
من سریع چادر نمازم رو داخل کیفم گذاشتم و چادر مشکی سرم کردم و با عجله از مسجد بیرون رفتم.اونقدر وحشت زده بودم که به حاج کمیل اطلاعی ندادم.تمام راه رو با قدمهای بلند تا خانه طی کردم.
وقتی رسیدم به خونه پشت در نفس زنان زار زدم.
پس آرامش واقعی کی نصیبم میشد؟؟
وقتی حاج کمیل برگشت من هنوز مضطرب و گریون بودم.
او با دیدن حال و روزم کنارم نشست و دستهامو گرفت:
_کی برگشتید خونه؟چیشده رقیه سادات خانوم؟
نمیدونستم باید به او درباره ی امشب حرفی بزنم یا نه.
ولی اون نگاه نگران و مهربان اجازه نمیداد چیزی رو ازش پنهون کنم. براش تعریف کردم که چه اتفاقی افتاده.
او ابروهاش به هم گره خورد و گفت:خیره..
همان موقع فاطمه زنگ زد.
پرسیدم نسیم بعد از رفتن من در مسجد بود یا نه.
او با صدایی که در اون سوال و تعجب موج میزد گفت: راستش ..چی بگم.؟ من برام یک کمی رفتاراتش عجیب بود.اون همونجا نشسته بود و گریه میکرد.وقتی هم منو دید سریع به احترامم بلند شد وسلام کرد.اصلا شبیه اون چیزی نبود که قبلا ازش تعریف میکردی
با تعجب پرسیدم:اونوقت تو چیکار کردی؟
گفت:هیچی منم جواب سلامشو دادم.بعد اون خودش اومد جلو با گریه گفت برام دعا کن خدا منو ببخشه.
فاطمه مکثی کرد و گفت: رقیه سادات نمیدونم…بنظرم خیلی داغووون بود.
من باورم نمیشد هیچ وقت به نسیم اعتماد نداشتم.
پوزخندی زدم: اصلن باورم نمیشه. اون حتما نقشه ای داره..
فاطمه گفت:آخه چه نقشه ای؟
گفتم: لابد میخواسته آدرسمو ازت بگیره.یک وقت بهش نداده باشی؟!
فاطمه خندید:
_نه بابااا معلومه که نمیدم.بنظرم اصلن فکرتو مشغول اون نکن.سعی کن آرامش خودتو حفظ کنی.این استرس برات سمه.
بعد از تموم شدن مکالمه م با فاطمه، نگاهم افتاد به صورت درهم رفته ی حاج کمیل .نزدیکش رفتم وبا شرمندگی نگاهش کردم.
او سرش رو بالا آورد و پرسید:
شام کی آماده میشه؟!
این یعنی اینکه در این باره حرفی نزن.
من هم حرفی نزدم و به آشپزخونه رفتم.
ادامه دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی