eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
21.2هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ریشه های کفر سه چیز است: حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.✨
"ڪینه ها را از دل بیرون ڪنید همدیگر را حلال ڪنید و یڪدیگر را ببخشید تا خداوند هم شما را ببخشد" بیایید هر ڪسی را که بہ ما بدے کرده، ببخشیم. 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می خوای بدونی؛ آخر جاده ای که داری میری کجاست؟ سعـ🌼ـادت .... یا ... شـ🔥ــقاوت ؟ ببین خونه ات، دلِــت، ارتباطاتت و.... بویِ بهشت میده یا نه؟ نماز اول وقت التماس دعا✋ 💕💕💕
🔷 مومن واقعی کسی است که هر چیزی را که برای خودش می پسندد برای دیگری هم بپسندد. 👇 برای مثال: ➖در صف نانوایی من راضی نیستم کسی که دیرتر امده، زودتر از من نان بگیرد و برود ، حق من را پایمال،ضایع نکند پس منم حق دیگری را ضایع نکنم. ➖مراجعه به بانک ➖مراجعه به اداره ➖نگاه چپ به ناموس دیگران ➖دروغ گفتن ➖تهمت زدن ➖ من راضی نیستم حق ام را کسی ضایع بکند ➕پس راضی هم نباشم تا من حق دیگری را ضایع بکنم. 🔸 مومن، مومن نیست واقعا ، تا آنچه را که برای خودش می پسندد، برای دیگری هم بپسندد.🔸 📚 استاد ضیایی اخلاق نظری 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم فڪری بڪن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزت را با قلبے روشن آغاز ڪن بگذار تمام نگرانے هایت گوشه اے از شب بمانند بخند و خدا را شڪر ڪن براے تمام لحظاتے ڪه درتمام مسیرها مراقبت بوده سلام دوستان خوبم✋ صبحتون بخیر و شادی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷به نام خداوباسلام 🌷 شیطان با۵ روش مارا فریب می‌دهد: 🌷۱. بادروغ به آدم ع گفت:اگرازاین درخت بخورید، فرشته یاجاودانه میشوید20اعراف 🌷۲.گناه را زیباجلوه میدهد...‌۴۳ انعام 🌷۳.سعی می‌کند خدا رو ازیادمان ببرد فانساه الشیطان ذکرربه...۴۲ یوسف 🌷۴. میگه همین یکبار گناه کن بعدش خوب شو..... آیه ۹سوره یوسف 🌷۵.قدم قدم میبره ته جهنم لاتتبعو خطوات الشیطان..۱۶۸ بقره یک قدم هم دنبال شیطان نروید 💕💕💕
•••🕊 طرف تو حرمِ آقا‌علی‌بن‌موسی‌الرضا قدم میزد، دید لبه‌ۍ قالی برگشته. با خودش گفت با پا برش گردونم، بعد گفت: نھ حرم اربابه، بزار دولا بشم با دست برگردونم. شب تو عالم رویا خواب آقا‌علی‌بن‌موسی‌الرضا رو دید، امام رضا گفت ما ادب تو رو دیدیم لبه‌ۍ قالی ما رو با پا برنگردوندے... 《این‌دستگاه‌ِشھدا و دستگاه‌اهل‌بیـت، دستگاهِ‌دقیقیه! :)》 💕💕💕
ڪـاری ڪنیـد ڪـه وقتے ڪسے شمـــا را مـلاقـات میڪند احساس ڪند ڪه یڪ را ملاقات ڪرده است...! شهیـد احمـد کاظمے🍃 اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفَرج 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥کلیپ تجربه‌ زندگی پس ازمرگ‌ 🔥زنی که جهنم را‌به چشم‌خود دید 🌸🍃امام علی علیه السلام : 🔥بدانيد كه اين پوست نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد، شما در مصيبت‏هاى دنيا آزمايش كرده ‏ايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما می‏رود و يا به زمين میخورد و خونى می‏شود و يا شنهاى داغ پايش را میسوزاند چگونه بيتابى میكند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟! (نهج البلاغه، خطبه‏183
گاهی وقتها تشکر کردن از خدا فقط گفتن کلمه‌ ی خدایا شکرت نیست گاهی وقتها برای تشکر از خداباید کاری کرد گلی را هدیه داد 🌷 دلی را شاد کرد💖 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• 💕💕💕
خدا از انسان چه می خواهد؟ شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد. استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟ شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم . استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟ شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم! استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟! شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود! استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری . خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!!! 💕💕💕
جَاهِد هَوَاکَ کَمَا تُجَاهِدُ عَدُوَّک با هوای نفس خویش مبارزه کن ، همانگونه که با دشمنت مبارزه می کنی .410 هر روز با هم دعوا داشتند ولی زورش به او نمی رسید. نمی دانست چه کند، با خودش گفت می روم شکایت می کنم... کتاب مفاتیح الجنان را برداشت و مناجات الشاکین را باز کرد ـ إلهِي إليْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ😔 💞 خدایا به تو شکایت می کنم از نفسم🌹🌹 آن نیست شجاعت که گلو چاک کنی مردانگی آنجاست که دل پاک کنی وقتی که به باشگاه تقوا رفتی ای کاش حریفِ نفس را خاک کنی به امید ظهور آقامون صلوات❤️❤️
سه داستان زیبای سه ثانیه ای👌 روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند. در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت. این یعنی ایمان كودک یک ساله اى را تصور كنيد، زمانيكه شما او را به هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند او را خواهيد گرفت. اين يعنى اعتماد. هر شب ما به رختخواب ميرويم، هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوک ميكنيم. اين يعنى اميد... برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم... 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(قسمت1) 🙏🌹 اینم قسمت اول 👇🏻👇🏻👇🏻 با عجله از پله ها پایین رفتم،پله ها رو دوتا یکی کردم تو همون حین چادرمو سر کردم به حیاط که رسیدم پام پیچ خورد،لنگون لنگون به سمت در رفتم در رو که باز کردم عاطفه با عصبانیت بهم خیره شد آب دهنمو قورت دادم. _خیلی زود اومدی بیا کنار بریم تو دوتا چایی بزنیم بعد بریم حالا وقت هست! _عه عاطفه حالا یه بار دیر کردما عزیزم بیا بریم دیره. _چه عجب خانم فهمیدن دیره! شروع کرد به دویدن منم دنبال خودش میکشید،با دیدن پسری که سر کوچه ایستاده،ایستادم! عاطفه با حرص گفت:بدو دیگه! با چشم و ابرو به سرکوچه اشاره کردم،سرش رو برگردوند و ریز خندید! با شیطنت گفت:میخوای بگم برسونتمون؟ قبل از اینکه جلوشو بگیرم با صدای بلند گفت:امین! پسر به سمت ما برگشت،با دیدن من مثل همیشه سرشو پایین انداخت آروم سلام کرد من هم زمزمه وار جوابشو دادم! رو به عاطفه گفت:جانم! قلبم تند تند میزد،دست هام بی حس شده بود! _داداش ما رو میرسونی؟ امین به سمت ماشین پدرش رفت و گفت:بیاید! به عاطفه چشم غره رفتم سوار ماشین شدیم،امین جدی به رو به رو خیره شده بود با استرس لبمو میجویدم،انگار صدای قلبم تو کل ماشین پیچیده بود! به آینه زل زدم هم زمان به آینه نگاه کرد،قلبم ایستاد! سریع نگاهش رو از آینه گرفت،بی اختیار لبم رو گاز گرفتم،انگار به بدنم برق وصل کردن. ماشین ایستاد با عجله پیاده شدم بدون تشکر کردن! عاطفه میاد سمتم. _ببینم لبتو! و خندید با حرص دنبالش دویدم اما زود وارد مدرسه شد! نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز پنج شنبه هست به یاد اموات و شهدا.....التماس دعا از همه دوستان عزیز 🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا