eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
21.7هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 فجر است و سپیده حلقه بر در زده است 🌸 روز آمده، تاج لاله بر سر زده است 🌸 با آمدن امام در کشور ما 🌸 خورشید حقیقت زافق سر زده است . . 💐 فرا رسیدن ایام الله دهه فجر مبارک باد۰🦋 🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸۱۲ بهمن 🇮🇷بازگشت امام خمینی (ره) 🌸و آغاز دهه فجر گرامی باد🇮🇷 🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸پیامبر اسلام (ص): 🌷هر كس براى كسب رضايت خدا و آگاهى در دين قرآن بياموزد، ثوابى مانند همه آنچه كه به فرشتگان و پيامبران و رسولان داده شده، براى اوست. وسائل الشيعه، ج6، ص184
🔰 کلام شهید؛ خدایا! اینک قطره‌ای از آن دریای خروشان، بنده عاصی گنه‌کاری پای در راه جهاد در راه اسلام نهاده است. بار الها! کوله بار گناهم سنگین و توشه راهم اندک.. خدایا! این تن خاکی را طاقت تحمل لهیب سوزان جهنم نیست به فریادم برس که تو تنها فریادرسی.. خدایا! عاشقم، عاشق دیدار جمالت، اما روسیاه که گنه‌کارم و عاصی. شهید حسین شادکام، یازدهم مرداد ۱۳۴۲، در روستای کره از توابع شهرستان شهرضا چشم به جهان گشود. وی که دانشجوی کارشناسی رشته دبیری الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران بود، به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و پنجم مرداد ۱۳۶۷، در عملیات مرصاد، در اسلام‌آباد غرب بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای زادگاهش واقع شده است. برادر وی حسن شادکام نیز به شهادت رسیده است...
ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که مدت 20سال بصورت شبانه روز در این خانه و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد . او که فرزندش به دست نوکران حلقه بگوش خاندان منحوس پهلوی (ساواک ) به شهادت رسیده است ، بعد از اینکه با خبر می شود فرزندش به شهادت رسیده و در شهر اهواز دفن گردیده است . راهی شهر اهواز می شود و در کنار مزار فرزندش بیتوته می کند . بعد از پیروزی انقلاب به حضرت امام اطلاع می دهند که مادری از تهران به اهواز آمده و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی می کند البته بدون هیچ سرپناهی که او را در مقابل گرمای طاقت فرسای جنوب محافظت نماید ، به دستور امام (ره) پیکر این شهید از اهواز به بهشت زهرا (س) در تهران منتقل می شود . از سال 1358 تا 1378ننه علی تک و تنها در این اتاقک فلزی زندگی کرد ، به گفته دوستان خانه شهید بهشت زهرا (س) تا مدتها این اتاقک ، برق نداشت وسیله گرمایشی و سرمایشی نداشت . بعد از سال 78 به دلیل کهولت سن و بیماری جسمی ، حدود ۳ سال پیش در پی نامه مقام معظم رهبری به خانه دخترش رفت و در آنجا ساکن شد تنها دخترش او را به خانه خود می برد و از آن به بعد هرچند ماه یک بار به زیارت مزار فرزندش می آید http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بزرگی گفت : وابسته به خدا شوید . پرسیدم : چه جوری ؟ گفت : چه جوری وابسته به یه نفر میشی ؟ گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف می زنم زیاد میرم و میام . گفت : آفرین . زیاد با خدا حرف بزن زیاد با خدا رفت و آمد كن ...! بزرگی میگفت: وقتی دلت با خداست، بگذار هر كس میخواهد دلت را بشكند... وقتی توكلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی كنند... وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت كنند... وقتی یارت خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند... همیشه با خدا بمان. 👈👈 چترِ پروردگار، بزرگترین چترِ دنیاست ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
✅بهترین زنان از منظر مولای متقیان ✍️امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند: بهترین زنان شما پنج دسته‌اند. گفتند: آن پنج دسته کدام‌اند؟ حضرت فرمودند: زنان ساده و بی‌آلایش؛ زنان دل رحم و خوش خو؛ زنان هم دل و همراه؛ زنی که چون شوهرش به خشم آید تا او را خشنود نسازد خواب به چشمش نیاید؛ و زنی که در نبود شوهرش از او دفاع کند. چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداوند است و کارگزار خدا هرگز خیانت نمی‌‏ورزد. 📚اصول کافی، ج5، ص325 ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
راه حلی برای نکردن جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزه‌اي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد... به يكي از طلبه‌هايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همه‌ي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم. هم گفت: حكايت انسان هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب بیم دارد http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
زمین گرد است یا زمان؟ در ٤ سالگی … موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلوار در ٦ سالگی … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه از مدرسه در ١٢ سالگی … موفقیت یعنی: داشتنِ دوست در ١٨ سالگی … موفقیت یعنی: گرفتن گواهی نامه رانندگی در ٣٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتن در ٤٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتن در ٥٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتن در ٦٥ سالگی … موفقیت یعنی: پول داشتن در ۷۵ سالگی … موفقیت یعنی: تمدید گواهینامه در ۸۵ سالگی … موفقیت یعنی: پیدا کردن دوست در ۹۰ سالگی … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه در ۹۵ سالگی ... موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلوار حالا به نظرتان زمین گرد است یا زمان؟! ❄️☃🌨❄️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شیطان هم دنیا را گرفت هم نماز اول وقت را! 💢 یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازه بنده شد. ⏰ گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می‌خواهم بروم. 💢 هر چه اصرار کردم، دیدم نمی‌شود و گول شیطان را خوردم و یک قدری که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفته این معامله بود، گفت من باید قدری تأمل بکنم! و از خرید منصرف شد!! ⏰ شیطان هم دنیا را گرفت هم نماز اول وقت را! 💢 امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اگر مۆمن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می‌دارد. ✏️ آیةاللّه حق شناس (ره) ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی‌‌پور ‌‌ 📝 «نماز بی وِلای او» 🔸وای بر که ماهیت و اصل نماز را درک نکردند. http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
🌷۴ صفت مومن در۴سوره: 🌷۱.انماالمومنون...۶۲نور پیامبرراتنهانمیگذارندوبدون اجازه اش نمیروند 🌷۲.انماالمومنون...۱۰حجرات برادرندوبین یکدیگررااصلاح میکنند 🌷۳.انماالمومنون...۱۵حجرات ایمانشان محکم است وبامال وجان درراه خداجهادمیکنند 🌷۴.انماالمومنون...۲انفال خداترسندوباتلاوت قرآن ایمانشان زیادمیشود.به خدااتکیه میکنند ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهر امام راحل و گلزار شهدای بهشت زهرا(س). ۱۴۰۰/۱۱/۱۱ مبارکباد ملت ایران همیشه برقرارباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مولاوردی معاون زنان روحانی و شجاعی معاون زنان خاتمی فتنه گر در گفتگوی زنده برنامه جهان آرا را ترک کردند! ▪️میهمان تلفنی برنامه فاطمه شجاعی که از کلیت برنامه های مولاوردی مطلع بود زمانی که شروع به افشاگری کرد، این فتنه گران صحبت‌های ایشان را برنتافتن و پخش زنده را درکمال بی ادبی ترک کردند. ✍🏻 چهل سال برای مردم فداکاری کرد آخر هم با نثار خونش این امر را ثابت کرد حالا این خانم های به اصطلاح اصلاحاتی و اعتدالی تاب تحمل شنیدن مخالفان خود را نداشتند و جلسه را ترک کردند، اینها میخوان مدافع حقوق و باشند⁉️🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سنگین‌ تر از آسمان چیست؟ فرمود : تهمت به انسان بی گناه از دریا پهناورتر چیست؟ فرمود : قلب انسان قانع از زهر تلخ‌تر چیست؟ فرمود : صبر در برابر نادان‌ها ‎ ‎ ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙊🤤 دستور تهیه :👇 یک لیوان آرد سفید ، یک‌لیوان آرد ذرت و الک میکنیم یک‌قاشق مربا خوری شکر یک قاشق مربا خوری جوش شیرین ، یک قاشق مربا خوری بکینگ پودر و دو عدد تخم مرغ و اضافه میکنیم با هم مخلوط میکنیم بعد یک لیوان شیر ولرم و کم کم اضافه میکنیم خوب هم میزنیم تا یکدست بشه در ظرف ‌گذاشته کنار میذاریم تا نیم ساعت استراحت کنه حباب بزنه بعد داخل لیوان بلند میریزیم ، هر نوع سوسیس که دوست داشتیم و سیخ چوبی میزنیم میتونید مثل من برش بزنید یا اینکه به صورت درسته باشه بعد داخل مواد بزنید چند لحظه نگه دارید تا مواد اضافی بریزه بعد داخل روغن داغ وبا حرارت کم سرخ کنید بعد روی دستمال بذارید تا روغن اضافیش گرفته بشه👌 http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 آرد ۲ لیوان تخم مرغ ۲ عدد شکر ۱ لیوان ماست ۱ لیوان روغن نصف لیوان زعفران ۲ قاشق غ گلاب ۴ قاشق غ وانیل نصف قاشق م بیکینگ پودر ۱ قاشق غ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ ذکر صالحین ⚜ 💫🌟🌙داستــــــــــان قشنگ🌙🌟💫 "همه چى را از خداوند بخواهيد" روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .🌿 حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند 🏯. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.😰 به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. 👨‍💼 حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید...☺️ حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. 🌱 ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!😟 همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند...😵 حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟🤔 کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.😇 حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ 😠 سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت،🌧 مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!😏 یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد...😳 حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی... فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد...😒 فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد... از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه... خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست، ولی به خواسته ات ایمان داشته باش...🌸 ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
گفت🍃 میدونۍچࢪامیگیم‌ࢪفیق‌ خیلےکمڪت‌میکنہ؟! -بࢪا؎اینڪھ‌ࢪفیق‌ࢪوی‌ࢪفیق‌ اثࢪمیزاࢪھツ♥️ معࢪفت‌بھ‌خࢪج‌میدھ‌و یھ‌ࢪوزبھ‌ࢪسم‌ࢪفاقت‌میبࢪتت پیش‌خودش... 🦋 ❄️🌨☃🌨❄️
‌ 🌱❤️ تنها نگذارم در میدان، ولی را .. http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📒📕 #داستان_روزگار_من (۵۹) برای زیارت و نماز ظهر رفتیم حرم گوشه به گوشه حرم منو یاده عباس می
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۶۰) مامان بعد اینکه محسن و بدرقه کرد اومد مقابلم ایستاد فرزانه این چکاری بود که کردی دل پسر رو شکوندی اخه مگه میشه دروغ بگه ...دخترم یه خورده فکر کن محسنم طرز فکرش درست مثله عباسه مامان جان من بدون وصیت نامه نمیتونم ... تقریبا چند روزه که از چهل عباس گذشته اگه من مدرکی نداشته باشم چجوری از حرف مردم خلاص بشم ... الان همه میگن این بود تمام عشق و وفاداریش به شوهرش ؟!! خواهش میکنم مامان حداقل تو یه نفر درکم کن ... چی بگم دخترم خودت میدونی من نه میتونم بگم قبول کن و نه قبول نکن ... فقط قبلش خوب فکر کن از روی عقلت تصمیم بگیر نه احساست... حالا بیا بریم برا شام یه چیزی اماده کنیم ... راستی فرزانه قضیه این شیرینی چیه ... ااااخ یادم رفت اینو برای تشکر از صاحبخونه خریده بودم اخه تو تولیدی لباس استخدام شدم ... جدی میگی فرزانه ؟؟ اره مامان کارش زیاد سخت نیست حقوقشم خوبه .... چقدر خوب مبارکه عزیزم ممنون مامان جون بعد شام بریم شیرینی رو بدیم و هردو تشکر کنیم باشه دخترم حالا بیا کمک کن ... شام و خوردیم و رفتیم برای تشکر خانم صاحبخونه خیلی مهربون بود اما شوهرش خیلی جدی به نظر میومد زیاد نموندیم فقط تشکر کردیمو بعد ۵دقیقه نشستن بلند شدیم راستش از شوهرش خجالت کشیدیم ... تو تولیدی چون خیاطی بلد نبودم تو بخش بسته بندی لباسا کار میکردم یه بسته از لباسارو بلند کردم تا ببرمشون تو انبار که ناخدا گاه سرم گیج رفت و افتادم زمین کارکنا اومدن سمتم و کمک کردن از جام بلند شدم برام اب قند اوردن با خوردنش و یه خورده استراحت بهتر شدم ... تو خونه حرفی به مامان نزدم ... چون الکی دلشوره میگرفت ... باهم نشسته بودیم... گفتم : الان میرم دوتا چایی خوش رنگ و خوش عطر میریزم تا مادرو دختر باهم بخوریم و گپ بزنیم .. مامان ـ اگه بیاری که عالی میشه پس من برم 😄😄 چایی رو ریختم تا خواستم سینی رو بلند کنم بیام دوباره سرم گیج رفت و چشام تارشد سینی از دستم افتاد به زور از کابینت گرفتم تا نیوفتم مامان با صدای افتادن سینی و شکستن استکان ها ترسیدو دویید سمت اشپزخونه ... خدا مرگم بده چی شدی چرا رنگت پریده .😱😱 چیزی نیست مامان فقط یه خورده سرم گیج رفت همین ... اخه خیلی رنگت پریده بیا بریم دکتر نه نیازی نیست گفتم که فقط یه سرگیجه ی معمولی بود یه خرده بشینم خوب میشم ... مامان برام اب قند اماده کرد و خوردم حالم بهتر شد رنگم برگشت دخترم برو بخواب فردا هم باید زود بیدار بشی حداقل یه خرده استراحت کن .... چشم مامان جان چشمت بی بلا دخترم شب خوش رفتم تو اتاق خوابیدم به روال هر روز صبح از خواب پاشدمو راهیه کارگاه شدم .... خدایا همش احساس خفگی و سرگیجه دارم چم شده اخه به زور خودمو سرپا نگه داشته بودم به دور از چشم صاحب کارم کمی استراحت میکردم ... خسته و کوفته رسیدم خونه ... مامان ناهارو اماده کرده بود رفتم لباسامو عوض کردم یه ابی به سرو صورتم زدم ... اومدم و نشستم سره سفره ... مامان غذا زرشک پلو با مرغ گذاشته بود تا بوی غذا به دماغم خورد یه حالت تهوع شدید گرفتم دوییدم تو دست شویی .... بنده خدا مامانمم بدتر از دیشب دوباره ترسید پشت سرم اومد .... حسابی بالا اوردم ...دیگه نایی برام نمونده بود مامان ـ فرزانه تو یه چیزیت شده پاشو اماده شو بریم دکتر ... نه مامان اوردم بالا خوب شدم لابد مسموم شدم ... نه ربطی به مسمومیت نداره تو دیشبم سر گیجه داشتی ... پاشو پاشو الکیم بهونه نیار اخه مامان !!‌ اخه نداره هر جوره باید بریم ... مامان به زورم که شده منو برد دکتر... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📗📘📙📔📕📓📒📘
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📒📕 #داستان_روزگار_من (۶۰) مامان بعد اینکه محسن و بدرقه کرد اومد مقابلم ایستاد فرزانه این چکا
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۶۱) تو ماشینم همش حالت تهوع داشتم اما بزور خودمو نگه داشته بودم ... داشتم خفه میشدم شیشه ماشین و کشیدم پایین صورتمو گرفتم بیرون یه باد خیلی ملایمی صورتمو نوازش میکرد خوشم میومد اینجوری هم حالت تهوعم بهتر میشد و هم یه ارامشی بهم میداد چشمامو بستم تا اینکه مامان صدام کرد فرزانه رسیدیم پیاده شو چشامو باز کردم و پیاده شدم ... از شانسمون خلوت بود مستقیم وارد اتاق پزشک شدیم ... سلام دادیمو نشستیم ... دکترـ سلام ... بفرمایید ... چه مشکلی دارین؟؟؟ تا اومدم چیزی بگم مامان زودتر گفت : خانم دکتر دخترم دیروز یه سرگیجه شدید داشت امروزم که حالت تهوع شدید ...تورو خدا نگاه کنید دیگه رنگ و رخی براش نمونده .... نه خانم دکتر چیزیم نشده فقط مامان یه خرده ترسیده داره بزرگش میکنه ... عه فرزانه ... این چه حرفیه مادر ... خانم دکتر شما به حرفاش توجه نکنین همین الانشم به زور اوردمش دکتر مگه می یومد... خانم دکتر ـ خب اول باید معاینه اش کنم ... خب خانمم نفس عمیق بکش ... بیشتر بکش ... خب دستتم بده تا نبضت و بگیرم ... خوبه ... مامان ـ خانم دکتر چشه ؟؟ حاج خانم اجازه بدین معاینه ام تموم بشه چشم بهتون میگم ... مامان ـ ببخشید از روی نگرانی یه خرده هول کردم ... اطمینان داشتم که چیزی نیست و دکترم الان همین و بهمون میگه.. خب خانم شما امروز چیزی خوردی که باعث حالت تهوعت بشه... راستش نه مثل روزای قبل ... شامم که نخورده تهوعم شروع شد اهوووم پس یه ازمایش فوری براتون مینویسم تو همین جا ازمایشگاه هست ... این ازمایشارو بده بعد دو ساعت که جوابشو دادن بیار نشونه من بده ... چشم ...ممنون خانم دکتر رفتیم یه ازمایش خون و ادرار دادیم بعد تا جواب ازمایش اماده بشه از مامان خواستم بریم بیرون تو حیاط منتظر باشیم اخه بوی بیمارستان حالمو بدتر میکرد .... رفتیم حیاط روی نیمکت نشستم مامان رفت از بوفه برام ابمیوه و رانی گرفت ... بیا دخترم اینو بخور خنکه اینجوری حالت میاد سر جاش ... نه مامان میل ندارم ...نمیتونم بخورم فرزاااانه بگیر باید بخوری این همه منو اذیت نکن پس بگیر همشم میخوری اب میوه رو خوردم به زور تمومش کردم دو ساعت شد جواب ازمایشو گرفتیم و نشون دکتر دادیم ... دکتر با دقت نگاه کرد بعد دید که مامانم خیلی دلشوره داره بهش گفت حاج خانم مبارکه مامان بزرگ شدین ما همین جوری خشکمون زد و هم دیگرو نگاه میکردیم ... دکتر ـ چی شد مثل اینکه خوشحال نشدین دارین بچه دار میشین این ارزویه هر کسیه که بچه دار بشه ... من بلند شدمو اتاق و ترک کردم مامان ـ خانم دکتر شما مطمئنید؟؟ بله اولش شک داشتم اما ازمایش همه چیزو نشون میده دختر شما بارداره ... اگه سونوگرافی بشه مدتش مشخص میشه... ممنون دستتون درد نکنه ... مامان جواب ازمایش و برداشت و اومدم دنبالم ... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📗📘📙📔📕📓📒📘