eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
21.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ امروز لوح سفید دیگریست🍃🌺 قلم موي اراده را بردار و آن را آغشته "به رنگ عشق کن" و رنگ تازه‌ای بر بوم زندگی بزن تا طرحهای آرزوهای قشنگت جان دوباره بگیرند امروز را زندگی کن... 🍃🌺 ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر دلپذیر است وقتی در مقابل کسی که میخواهد تو را عصبانی کند ساکت و آرام باقی بمانی ...!!
❤️ رهبر معظم انقلاب حفظه‌الله: 🍃دهه فجر، یادبود حیات دوباره ملت ایران و کشور عزیز ماست. مردم این ایام را جشن مى‏گیرند و حق دارند جشن بگیرند. دهه فجر انقلاب اسلامی ایران مبارک باد.
•♥️🍃• •° یکی از فضائل ماه رجب این است که ماه امیرالمومنین است! این ماه... هم شهرالله است؛ و هم شهر امیرالمؤمنین! خروجی این ماه... باید محبت بیشتر به امیرالمومنین باشد! 📝°| آیت اللہ میر باقری ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اگر کسی این حدیت رو بشنود تا آخر عمر نمازش اول وقت را ترک نخواهد کرد
🍃🌱 🌱 🍃وَ قَالَ امام علی (عليه السلام): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ.وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَي أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ. 👇ترجمه: ↙️ و درود خدا بر او فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویی وسیله دوست یابی، و شكیبایی، گورستان پوشاننده عیبهاست. و نیز فرمود: پرسش كردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خود راضی، دشمنان او فراوانند. 📚نهج البلاغه ❄️🌨☃🌨❄️
🔸" معجـزات شهـدا "🔸 از منطقہ زنگ زدن و خبر دادن علی اڪبر شہـید شده و ۹ روز قبل جنازه شو فرستادن مشہـد ، چرا نمے‌رین تحویل بگیرین ؟! مردهای فامیل رفتیم برای تحویل گرفتن بدن علی اڪبر . روی انبوهے از بدنہ تابوت‌ها اسم شہـدا رو نوشتہ بودن ڪه بعضیاشون خیلی بدخط و ناخوانا بود . بعد از زمانے طولانے ڪم ڪم داشتیم از پیدا ڪردن جنازه علی اڪبر نا امید مے‌شدیم . ڪه یہ هو صداشو شنیدم . « حـاج آقـا ! حـاج آقـا ! من اینجام ! یازدهمین تابوت از همین ردیف ڪه جلوش وایسادین » . چنان یڪہ خوردم ڪه نتونستم تعادلمو حفظ ڪنم . شڪسته بسته بہ پسرم حالے‌ ڪردم ڪه تابوت یازدهم رو بیارن پایین . وقتے در تابوت رو وا ڪردیم علی اڪبر رو دیدیم . باور میڪنین ؟! بعد ۹ روز از شہادتش دونه‌هاے عرق مثل شبنم رو صورتش نشسته بود ! 🌹 بـہ یـاد شہـید علـےاڪبـر بـازدار ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اعتراف شاه به بالا کشیدن درآمد نفتی ایران توسط آمریکا قابل توجه کسایی که نمی‌دونن استقلال یعنی چی! بی جهت نشد! یعنی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥روایت حمید نوری، کارمند سابق قوه قضاییه، در دادگاه سوئد از نقش منافقین در شهادت بیش از ۲۰۰ هزار ایرانی مبارکباد 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مردم قبل انقلاب دیندارتر بودن یا الان؟ 🔻این سوالیه که ممکنه بعضی ازمردم و به خصوص جوان‌ها بپرسن، برای اونایی که میبینید براشون سواله این ویدیو رو بفرستید و مبارک🎊 تبریک به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استیک_مرغ_سبزیجات با پوره_سیبزمینی😍😋 سینه مرغ : یک عدد نمک، فلفل، پودرپیاز و جعفری، پاپریکا، پودرسیر ، آویشن: به میزان لازم روغن زیتون: ۳ ق غ سیب زمینی: ۲ عدد شیر: ۲ لیوان جعفری: ۵۰ گرم کره: ۳۰ گرم کدو: ۱ عدد فلفل دلمه ای: یک عدد کلم بروکلی یا کلم برگ: ۱۰۰ گرم . سینه مرغ رو با ادویه و روغن زیتون مزه دار کنید سبزیجات رو تفت بدین، کدوچهار دقیقه، فلفل دلمه ای دو دقیقه ، کلم دو دقیقه سیب زمینی رو با شیر بپزید و با گوشت کوب برقی پوره کنید و ادویه هارو بهش اضافه کنید و در نهایت کره سینه مرغ رو گریل کنید😋 .http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 اسپاگتی خشک ۱۰۰گرم اسفناج ۲پیمانه فیله مرغ ۴عدد سیر ۳حبه نمک،فلفل،پاپریکا به میزان لازم پیاز خرد شده ۱عدد قارچ ۱۰عدد پنیر پارمسان ۴قاشق غذاخوری ارد نصف پیمانه شیر نصف پیمانه خامه ۳ قاشق غذاخوری کره ۵۰گرم روغن زیتون ۳قاشق غذاخوری 🍗🌮✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ *حکایتی بسیار زیبا و آموزنده* *در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد . در روز اول ازدواج ، جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر ...* *و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛ بدون هیچ احترامی ...* *در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت ، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت ، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم .* *متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند ، فکر می کنند ، بر مادر شوهر پیروز شدند .* *عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد ، با فرزندانی که بزرگ شده بودند ، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند .* *در مسیر به کاروانی برخوردند ، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد . مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند .* *مادر ، همسر سابقش را شناخت به او گفت : " چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند ؟ "* *آنها کی هستند ؟* *گفت : " فرزندانم هستند . "* *گفت : من را می شناسی ؟* *پیرمرد گفت : " نه . "* *زن با حکمت گفت : " من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست .* *همانگونه که می کاری درو خواهی کرد .* *به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن ؛* *چون تو به مادرت اهانت کردی ، و این جزای کارهای خودت هست ، و زن با تدبیر به فرزندانش گفت :* *" کمکش کنید برای خدا . "* 🔰 *نتیجه اخلاقی ؛* *هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد ، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید .* 💞🌷 *پدر و مادر موجودی که هیچ وقت تکرار نمی شوند .* 🌷 *قدرشان را بدانید* ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
👈 در گوگل جستجو کنید. 📛 *٢١مورد مقایسه اساسی ایران در۴۰سال قبل و ۴۰سال بعد از انقلاب* 🔹با در نظر داشتن اینکه جمعیت ایران قبل از انقلاب کمتراز ۳۰ میلیون نفر بوده است و اکنون بیش از ۸۰ میلیون نفر می باشد: مخاطبین گرامی در صورتیکه نقدی به این آمار دارید حتما با اعداد ورقم وهمچنین مستند ارائه فرمایید ۱.🔹برق روستایی *قبل از انقلاب: 3 هزار روستا* *بعد از انقلاب: 58 هزار (99 درصد روستاها)* ۲.🔹تلفن روستایی *قبل از انقلاب: 312 روستا* *بعد از انقلاب: بیش از 53 هزار روستا* ۳.🔹آب سالم روستایی *قبل از انقلاب: 11/7 درصد* *بعد از انقلاب: بالای 90 درصد* ۴.🔹گاز روستایی *قبل از انقلاب: صفر* *بعد از انقلاب: بیش از 6 هزار روستا و بقیه در دست احداث* ۵.🔹راه مناسب روستایی *قبل از انقلاب: 25 درصد* *بعد از انقلاب: بالای 90 درصد* ۶.🔹تولیدات کشاورزی *قبل از انقلاب: 20 میلیون تن در سال* *بعد از انقلاب: 120 میلیون تن در سال* ۷.🔹فناوری هسته ای *قبل از انقلاب: صفر* *بعد از انقلاب: هشتمین کشور دنیا. دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته ای. ساخت موتور بومی سنتریفیوژ با توان ۱۲۰ هزار rpm مورد استفاده در سنتریفیوژهای بسیار پیشرفته IR8 با قابلیت ۲۴ سو (در حالیکه تولید اورانیوم غنی شده ۳/۶۷ درصد توسط IR1 تنها یک سو در سال می باشد).* ۸.🔹فناوری هوا و فضا *قبل از انقلاب: صفر* *بعد از انقلاب:* *دوازدهمین کشور دنیا در ساخت ماهواره، ماهواره های دوستی شریف و ظفر علم و صنعت در نوبت پرتاب به مدار ۵۰۰ کیلومتری هستند.* *هفتمین کشور دنیا در سامانه موشکی پرتاب ماهواره.* *ایران جزو چهار کشور جهان در دارا بودن چرخه کامل این فناوری است.* ۹.🔹ساخت تجهیزات نظامی *قبل از انقلاب: صفر* *بعد از انقلاب: خودکفایی کامل در ساخت تجهیزات و ادوات نظامی همچون:* *- ساخت ناو های جنگی جماران۱، جماران۲، دماوند و سهند.* *- ساخت انواع موشک های بالستیک نقطه زن با برد ۳ هزار کیلومتر.* *- ساخت انواع زیر دریایی در کلاس های متفاوت، همچون ساخت ۲۱ زیردریایی غدیر با وزن هر یک برابر با ۱۲۰ تن و ساخت زیردریایی فاتح با وزن ۶۰۰ تن.* *- ساخت هواپیماهای جنگنده صاعقه ۱ و ۲ و ساخت اولین هواپیمای جنگنده بمب افکن تمام بومی کوثر با موتور ساخت ایران.* *- ساخت سریعترین اژدر دریایی در جهان به نام حوت.* *- ساخت تانک های بومی ذوالفقار ۳، ۲، ۱ و ساخت تانک تمام بومی و پیشرفته کرار.* *- جزو ۴ کشور اول جهان در ساخت پهپادهای رزمی پیشرفته.* *- ساخت صدها گونه دیگر از تجهیزات نظامی که ایران را به خودکفایی کامل رسانده است.* ۱۰.🔹صنعت نفت *قبل از انقلاب: 4 درصد خودکفا* *بعد از انقلاب: در آستانه خودکفایی 100 درصد* ۱۱.🔹صنعت پتروشیمی *قبل از انقلاب: 4 میلیون تن در سال* *بعد از انقلاب: 38 میلیون تن در سال* ۱۲.🔹صنعت فولاد *قبل از انقلاب: 0.5 میلیون تن در سال* *بعد از انقلاب: 15 میلیون تن در سال* ۱۳.🔹صنعت سیمان *قبل از انقلاب: 6.3 میلیون تن در سال* *بعد از انقلاب: 48 میلیون تن در سال* ۱۴.🔹تولیدات معدن *قبل از انقلاب: 20 میلیون تن در سال* *بعد از انقلاب: 220 میلیون تن در سال* ۱۵.🔹گاز طبیعی *قبل از انقلاب: 5 شهر و 50 هزار انشعاب* *بعد از انقلاب: حدود 700 شهر و حدود 14 میلیون انشعاب* ۱۶.🔹تولید برق *قبل از انقلاب: 17 میلیارد کیلووات ساعت در سال* *بعد از انقلاب: 192 میلیار کیلووات ساعت در سال* *- ساخت صددرصدی توربین و ژنراتور های نیروگاه های گازی و بخار در کارخانه توگا وابسته به مپنا در کرج.* ۱۷.🔹مشترکین برق *قبل از انقلاب: 3.3 میلیون* *بعد از انقلاب: 21 میلیون* ۱۸.🔹راه آهن *قبل از انقلاب: 4 هزار کیلومتر* *بعد از انقلاب: 11 هزار کیلومتر و 9 هزار کیلومتر در دست ساخت* ۱۹.🔹فرودگاه *قبل از انقلاب: 22 فرودگاه* *بعد از انقلاب: 82 فرودگاه* ۲.🔹دانشگاه تعداد کل دانشجویان کشور: ️ قبل از انقلاب در سال ۵۷: حداکثر ۱۵۷ هزار نفر. بعد از انقلاب در سال ۹۶: چهار میلیون و سیصدو بیست هزار نفر. از این تعداد، ۲۵ درصد دانشجویان ارشد و دکتری می باشند. ۲۲.🔹بهداشت و درمان *امید به زندگی در قبل از انقلاب:* *زنان ۵۴ سال* *مردان ۵۲ سال* *امید به زندگی در بعد از انقلاب:* *زنان ۷۸ سال* *مردان ۷۵ سال* *سازمان ملل میانگین "امید به زندگی" مردان و زنان ایرانی را برای سال برابر با ۷۶/۶ اعلام کرده است. آ ❄️☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید. وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد. پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود. «گلستان سعدی» جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
✔️موضوع: يكى در پيش بزرگى از فقر خود شكايت می كرد و سخت می ناليد. گفت : خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى ؟ گفت : البته كه نه . دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمی كنم . گفت : عقلت را با ده هزار درهم ، معاوضه می کنى ؟ گفت : نه . گفت : گوش و دست و پاى خود را چطور ؟ گفت : هرگز . بزرگ گفت : پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است، باز شكايت دارى و گله می کنى ؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش تر و خوشبخت تر از بسيارى از انسان هاى اطراف خود می بینى. پس آنچه تو را داده اند، بسیار بیش تر از آن است كه ديگران را داده اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش ترى هستى ؟! ❄️🌨☃🌨❄️ http://eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📒📕 #داستان_روزگار_من84) کارامون تموم شده بود منتظر محسن بودیم تا بیاد ... تقریبا ساعت نزدیک
📓📕📗📘📙📔📒📕 85و86 مامان ـ دخترم خیر باشه شماره مجتهدو میخوای چیکار؟؟؟ مامان میخوام استخاره بگیرم برای تصمیمم.. دخترم اخه نیازی نیست !!! نه مامان جان من به استخاره خیلی اعتقاد دارم ...شروع کردم به گرفتن شماره خیلی استرس داشتم که جواب استخاره چی میشه... بعده ۵ تا بوق خوردن جواب دادن الووو سلام ... سلام بفرمایید... ببخشید مزاحم شدم استخاره قران و تسبیح میخواستم ... بله حاج خانم قبلش یه توضیح بهتون بدم که استخاره زمانی صورت میگیره که شخص در دو راهی گیر کرده باشه بله حاج اقا منم به دلیل موضوعی شدیدا تو دو راهی یه انتخاب گیر کردم و برای همین نیاز به استخاره دارم... روحانی ـ پس لطفا نیت کنین و منتظر باشین نیت کردم و منتظر شدم بعد از چند دقیقه روحانی گفت که هردو استخاره خوب در اومد. حاج اقا یعنی هر دوش خوب در اومد؟؟ بله خانم هر کدوم رو دوبار گرفتم هرسری خوب شد ممنون دستتون درد نکنه خدا نگهدار گوشی رو گذاشتم مامان گفت خب چی شد استخاره تونست کمکت کنه اره مامان جواب استخاره مثبت بود مامان با خوشحالی گفت خوبه پس فرزانه جوابت مثبته دیگه!!؟ گونه هام سرخ شد و گفتم اره مامان مثبته..😊😊 مامان اومدو من و بغلم کرد بعد پیشونیمو بوسید فدای دخترم بشم ان شاالله که خوشبخت بشی مامان جان دخترم حالا کی میخوای خبر بدی شب بهشون میگم مامان ـ خداروشکر که سر عقل اومدی و بهترین تصمیم و گرفتی من بهت قول میدم که خوشبخت می شی تازه شام خوردنمون تموم شده بود قرار بود به محسن زنگ بزنم که خودش جلوتر تماس گرفت .... ازم پرسید که جوابم چیه منم به ارومی گفتم جوابم مثبته... محسن خیلی خوشحال شده بود کاملا از تن صداش مشخص بود و ازم اجازه گرفت که فرداشب برای خاستگاری بیان خونمون... شب خوابم نمی برد همش به فردا فکر میکردم کمی هم استرس داشتم خیره شده بودم به ستاره هایی که از پنجره اتاق تو تاریکی شب چشمک میزدن... بلاخره هر جوری که بود شب و گذروندم و صبح شد سر صبحانه مامان گفت : من باید برم خرید یه خورده برا امشب میوه و شیرینی بخرم .... هیچی برای پذیرایی نداریم ... تو چی دخترم نمیای باهم بریم .. نه مامان من میخوام برم سر مزار باشه دخترم فقط مراقب خودت باش فرزانه جان هوا گرمه دوباره سر گیجه میگیری نمیخواد یه جاهایی از مسیر و پیاده بری زنگ بزن به آژانس دربستی برو... چشم مامان شما نگران نباش مراقبم راستی فرزانه به خانواده عباس خبر ندادی پاشو اول یه زنگ بهشون بزن دعوتشون کن برای امشب هر چیه اوناهم باید باشن دخترم... باشه مامان الان زنگ میزنم ... دستت درد نکنه ... نوش جان دخترم از سر سفره بلند شدم و رفتم سمت تلفن ... شماره خونه زینب اینا رو گرفتم ... الووو سلام خوبی زینب به سلام اجی خودم قربونت تو چطوری خاله مرجان خوبه ؟؟ ممنون ماهم خوبیم شما چطورین چیکار میکنین ؟؟؟ هیچی ماهم دعا گوتون هستیم زینب زنگ زدم که برای امشب دعوتتون کنم خونمون .... چه خبره ؟؟. راستش من به اقا محسن جواب مثبت دادم ... عه جدی میگی وااای خیلی خوشحالم کردی افرین بهت ... اره حالا قرار امشب برای خاستگاری بیان خونمون شما هم حتما بیاین باشه حتما مزاحم میشیم ... قدمتون رو چشم مراحمید... خب کاری نداری ابجی ... نه سلام برسون خدانگهدار... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
📓📕📗📘📙📔📒📕 #داستان_روزگار_من 85و86 مامان ـ دخترم خیر باشه شماره مجتهدو میخوای چیکار؟؟؟ مامان میخوام
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۸۷و۸۸) رفتم لباسامو پوشیدم و حاضر شدم با مامان همزمان از خونه خارج شدیم تا یه قسمتایی رو باهم رفتیم... مامان ـ فرزانه اگه میخوای باهم بریم خرید بعد از اونجا هم بریم مزار... نه مامان اگه میشه میخوام تنها برم ... ناراحت نشی مامان جون.. نه دخترم برو به سلامت... از مامان جدا شدم و کنار خیابون یه دربستی تا مزار گرفتم وقتی رسیدم مزار خیلی خلوت و اروم بود یه هراز گاهی یه دو سه نفر به چشم میخورد ... بخاطر اینکه افتاب صورتمو اذیت نکنه سرمو گرفته بودم پایین راه میرفتم ... چشمام همش به سنگ قبرا میوفتاد خیلی درد اور بود روی بعضی هاشون عکس بچه و جوون هک شده بود خدا به خانواده هاشون صبر بده خیلی سخته دل ادم واقعا کباب میشه این چیزارو میبینه .... سنگ قبرارو پشت سرهم با چشمام رد کردم تا به مزار عباس رسیدم ... روی سنگش خاک گرفته بود ... گریم گرفت بمیرم الهی عباسم چرا خونت خاکی شده کاش نزدیکت بودم اقایی تو همیشه تو گردگیری خونه بهم کمک میکردی اما من ...😔😔 بلند شدم رفتم از اونطرف یه شیشه اب پر کردم اب و کم کم میریختم و با دستم تمیز میکردم ... اهاان حالا شد ببین چقدر تمیز شد چهار زانو نشستم زمین چادرمو کشیدم رو صورتم تا افتاب اذیت نکنه... عباس باهات حرف دارم امشب قراره محسن اینا بیان خونمون ... میخوایم به وصیتت عمل کنیم ... ولی ته دلم هنوزم راضی نیستم قبولش برام سخته که یه نفر بجای تو وارد زندگیم بشه .. اخه چرا این تصمیم گرفتی کاش هرگز اینجوری نمیشد عباس اومدم به رسم احترام ازت اجازه بگیرم ... اقای من تو واقعا رضایت داری به این ازدواج .... 😢😢😢😢 اینو که از عباس پرسیدم ... باز همون کبوتر سفید اومدو نشست کنار قبر عباس ... اشکمو پاک کردم و نگاهش کردم ... کبوتر بالاشو باز کرده بودو این ورو اونور میرفت .. خدایا ااا بازم این کبوتر !!! کاش میتونستم بفهمم زبونش و انقدر شدت گرمای افتاب زیاد بود که یهو بازم چشام سیاهی رفت و میخواستم بیفتم زمین که دیگه نفهمیدم چی شد .... چشامو باز کردم دیدم اصلا یه جای دیگه هستم یه جای خیلی سرسبز مثل یه باغ .... خدایا اینجا کجاست من چه جوری اومدم اینجا ... چقدر هواش خنکه ... پس چرا کسی اینجا نیست .... دورو برمو نگاه کردم بلند صدا زدم اهاااااای کسی اینجا نیست اهااااای همینجور که چشمامو میچرخوندم چشمم به یه مرد سفید پوش افتاد که کنار نهر نشسته بود و وضو میگرفت ... دوییدم سمتش ببخشید اقا ... میشه کمکم کنید ... روشو که برگردوند با تعجب گفتم عبااااوس تویی ... اومد طرفم بهم لبخندی زدو دستشو کشید به صورتم اره خانمم خودمم ... گریه کردم عباس اینجا کجاست ... نگاهی به اطراف انداخت و گفت اینجا خونه ی منه ... عباس منم میخوام اینجا بمونم کنار تو .. عباس با انگشتش به اون سمت اشاره کرد من نگاهمو که چرخوندم محسن و دیدم که دست یه بچه رو گرفته اما مشخص نبود که اون بچه دختره یا پسر ... عباس با صدایی اروم گفت نه فرزانه تو باید بری پیشه اونا ... با گریه گفتم نه خواهش میکنم عباس بزار پیشت بمونم چرا میخوای تنهام بزاری چرا منو از خودت دور میکنی.. 😭😭😭😭😭 با دستاش اشکمو پاک کردو گفت من همیشه کنارتم اما اونا بهت احتیاج دارن ... بعد ازکنارم رفت خواستم دستشو بگیرم که نزارم بره یهو یه لیوان اب خنک رو صورتم ریخته شد چشامو باز کردم قلبم تند تند میزد دوتا خانم کنارم نشسته بودن یکیشون سرمو گرفته بود بغلش اون یکیم همش ازم میپرسید خانم حالتون خوبه ... با ترس از جام بلند شدم و نشستم اینجا کجاست من چم شده بود پس عباس کوش .... یکی ازخانم ـ اینجا مزاره عباس کیه پسرتونه .... ما شمارو تنها پیدا کردیم که رو زمین افتاده بودین انگار از حال رفته بودین .... با گریه گفتم عباس شوهرمه الان اینجا بود😭😭😭 یکی از خانما با اشاره و اروم به اون یکی گفت : روی سنگ و نگاه کن فک کنم عباس لابد شوهرشه که شهید شده ... خانم بلند شدید ما بهتون کمک میکنیم که برین خونتون .... یکی از اونا ماشین داشت منو سوار ماشین کردن ادرسه خونه رو بهشون دادم منو تا خونه رسوندن .... هنوزم بی حال بودم زنگ و زدن مامان اومد جلوی در .... منو که دید ترسید خدا مرگم بده چی شده خانم چه بلایی سر دخترم اومده ... حاج خانم نترسید چیزی نشده فقط گرما زده شده .... مامان از خانما تشکر کردو منو اورد داخل خونه و نشوند روی مبل .... ادامه دارد... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹