#پنینی_گوشت
من برای ترکیب ساندویچ از مخلوط گوشت چرخ کرده و تفت داده شده با پیاز و ادویه ، کنسرو قارچ ( سیاهی قارچ بخاطر کیفیت خیلی بد کنسرو قارچه 😐 ) ذرت ، نخود فرنگی ، فلفل دلمه ای استفاده کردم همراه با پنیر ورقه ای ، میتونید از پنیر پیتزا هم استفاده کنید یا کلا پنیر رو حذف کنید که رژیمی تر بشه ، مطابق تصاویر مواد رو لای نون بریزید و تو دستگاه #گریل یا #ساندویچ_ساز با صفحه گریل برای حدود پنج تا هفت دقیقه بذارید تا نون پرس بشه و مواد به هم بچسبه ، اگر دستگاه ندارید از تابه نچسب استفاده کنید ، بدون چرب کردن بذارید تابه داغ بشه ، ساندویچ رو بذارید تو تابه ، یک جسم سنگین بذارید روش و صبر کنید تا با حرارت کم ساندویچ پرس و نون تست بشه . امیدوارم درست کنید و لذت ببرید
زندگی ما همچون قطار است
به همراه ایستگاها
ومسیرها
وحوادث،
راز سفر این است
ما نمیدانیم کدام ایستگاه پیاده میشویم..
پس باید
به بهترین شکل زندگی کنیم🍃
❄️🌨☃🌨❄️
❖
"هیچگاه"
کارهای کوچکی که🍃🌹
برای دیگران
انجام میدهید را
متوقف نکنید...
گاهی، آن
کارهای کوچک
بزرگترین بخش
قلب آنها را
اشغال می کند..🍃🌹
❄️🌨☃🌨❄️
اگر جرأت گفتن حرف حق را نداری؛
حداقل برای آنهایی که حرف ناحق می زنند، دست نزن...!
❄️🌨☃🌨❄️
بزرگترین خیانتی که
انسان می تواند
به خودش بکند
ترس از این است که
حالا دیگران درباره ی من
چه فکری می کنند....
خودتان باشید، بدون تظاهر
❄️☃🌨❄️
زندگی کن به شیوه خودت…
با قوانین خودت … !!!
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند …
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستید
چه خوب … چه بد …
موضوع صحبتشان خواهی شد …!
پس زندگی کن به شیوه خودت …
چه خوب … چه بد …
❄️🌨☃🌨❄️
پروانه های وصال
امر به معروف و نهی از منکر {۲۹} 3) «فمنهم المنکر بیده و لسانه و قلبه فذلک المستکمل لخصال الخیر، و م
امر به معروف و نهی از منکر{۳٠}
4) «اول ما تغلبون علیه منالجهاد، الجهاد با یدیکم ثم بالسنتکم ثم بقلوبکم، فمن لم یعرف بقلبه معروفاً و لم ینکره منکراً، قلب و جعل اعلاه اسلفه و اسفله اعلاء:[51] اولین مرتبهای از جهاد که در آن شکست میخورید، جهاد با دست است، سپس جهاد با زبان و آنگاه جهاد با قلبهایتان میباشد. هرکس در قلبش معروفی را جای ندهد و منکری را از آن نراند، سرنگون میشود». در کلام قبلی حضرت، تارکان فریضهی امر به معروف و نهی از منکر را در مرتبه قلبی، مردهای در بین زندگان، و در اینجا سرنگون شدهای که سرش به پایین و پاهایش به طرف بالاست، معرفی نموده است. این عبارتها، تحقیرآمیزترین تعبیراتی هستند که زبان امام معصوم نسبت به این دسته از افراد بیان شده است.
‹🌿🖇›
•
•
🌱از سه اشک بترسید :
🔸اشک يتيم
🔸اشک مظلوم
🔸اشك پدر و مادر
اگر سبب ريختن
اشک يكی از اينها بشوید ؛
دری از درهای جهنم
را برويتان باز كرده اید🌱
❄️🌨☃🌨❄️
پروانه های وصال
#درسهایی_از_حضرت #زهرا_سلام_الله_علیها #قسمت_صدوسی_پنجـــــــم💎 امام علیه السلام در این هنگام صی
#درسهایی_از_حضرت
#زهرا_سلام_الله_علیها
#قسمت_صدوسی_ششم💎
امام علیه السلام: به منا ر فتی آیا نیت کردی که مردم را از زبان و دل به دست خود ایمن گردانیدی؟ شبلی: نه.
امام علیه السلام پس به منا نرفتی. بعد از آن امام علیه السلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردی؟ و بعد جبل الرحمه آمدی؟ و خداوند متعالی را در جبل الرحمه و جمرات با معرفت خواندی؟ شبلی: آری.
امام علیه السلام در موقع عرفه آیا معرفت حق سبحانه و تعالی و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختی؟ شبلی:نه.
امام علیه السلام در جبل الرحمة که به بالا رفته ای آیا نیت کردهای که خداوند هر مومن و مومنه را رحمت میکند؟ شبلی: نه.
امام علیه السلام آیا به مزدلفه(مشعر) رفتی؟ از آنجا سنگ ریزه ها را از زمین بر کندی؟ و بر مشعر الحرام مرور کردی؟ شبلی: آری.
امام علیه السلام آنگاه که در مزدلفه مشی میکردی و از آن سنگریزه ها برمی کندی آیا نیت کردی که هر معصیت و جهل را از خود بر کنی و هر علم و عمل را در خود بنشانی؟ شبلی: نه.
امام علیه السلام به مشعر الحرام مرور کردی آیا نیت کردی دیگه شعایر اهل تقوا خوف را شعار قلب خود قرار دهی؟ شبلی:نه. امام علیه السلام در مزدلفه مشی نکردی، و آن سنگریزه ها برنداشتی، و به مشعر حرام مرور نکردی. پس از آن امام علیه السلام فرمود: در منی نمازگزاردی؟ و رمی جمره کردی؟ و حلق رأس(سر تراشیدن) را انجام دادی؟ و فدیه (قربانی) خود را ذبح کردی؟ و در مسجد خیف نماز خواندی؟ و به مکه بازگشتی؟ و طواف افاضه به جای آوردی؟ شبلی: آری.
ادامه دارد...
هرس، برای درخت، رشد است و برای شاخه، ویرانی...
نه خودت را با کسی مقایسه کن، نه کسی را با خودت، نه اهدافت را از روی دست دیگران بردار، نه مسیر موفقیتت را از کسی ایده بگیر. یک دنیاست و میلیاردها آدم و میلیاردها مسیر... یک دنیاست و میلیاردها استعداد، میلیاردها علاقه و میلیاردها مقصد. چرا فکر میکنی فقط راه فلان بازیگر و فلان خواننده و فلان نویسنده و فلان فوتبالیست و فلان ثروتمند بهترین راه است؟ یک بار برای همیشه خودت را از چرخهی باطل مقایسه بکش بیرون و مطابق توان و استعداد و علاقهی خودت هدفگذاری کن. هرکس با روش متفاوت و منحصر به خودش رشد میکند. که مسیر پروازِ دیگران شاید پرتگاه سقوطِ تو باشد! که هرس، برای درخت، رشد است و برای شاخه، ویرانی...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❄️🌨☃🌨❄️
📜#حکایتی_زیبا_و_خواندنی
پادشاهی , سگان تربيت شده ای در زنجير داشت که هر يک به هيبت گرازی بود.
پادشاه اين سگ ها را برای از بين بردن مخالفان دربند کرده بود.
اگر کسی با اوامر شاه مخالفت می کرد مأموران شاه آن شخص را جلوی سگان می انداختند و سگ ها نيز او را در چشم برهم زدنی پاره پاره می کردند.
يکی از نديمان شاه که خيلی زيرک بود با خود انديشيد که اگر روزی شاه بر او خشم گرفت و او را جلوی سگان انداخت چه کند.؟
با اين فکر وحشت سراپای وجودش را گرفت اما پس از مدتي به اين فکر افتاد که اين سگان را دست آموز کند لذا هر روز گوسفندی می کشت و گوشت آن را با دست خود به سگان می داد و آنقدر اين کار را تکرار کرد که اگر يک روز غيبت می کرد روز بعد سگان با ديدن او به شدت دم تکان می دادند و منتظر نوازش او می شدند.
روزی پادشاه بر آن مرد خشم گرفت و دستور داد که او را جلوي سگان بيندازند.
مأموران شاه آن مرد را کت بسته جلوی سگان انداختند اما سگ ها که منعم خود را می شناختند دور او حلقه زدند و سرها را به روی دست ها گذاشتند و خوابيدند و تا يک شبانه روز به همين منوال گذشت.. فردای آن روز رئيس مأموران که از پشيمانی شاه آگاه شد به نزد وی رفت و ماجرای نخوردن سگان را بازگو کرد و به شاه گفت:
اين شخص نه آدمی، فرشته است کايزد ز کرامتش سرشته است.
او در دهن سگان نشسته،دندان سگان به مهر بسته.
پادشاه با شتاب آمد تا آن صحنه را ببيند و سپس گريان به دست و پاي آن مرد افتاد و عذر خواست و گفت: تو چه کردی که سگان تو را نخوردند.؟
مرد گفت: ده سال نوکری تو را کردم اين شد عاقبتم اما چند بار به اين سگان خدمت کردم و به آن ها غذا دادم و آن ها مرا ندريدند.
سگ صلح کند به استخوانی.
ناکس نکند وفا به جانی.!
✍"سعدی"
❄️🌨☃🌨❄️
📔#داستان_کوتاه_خواندنی👌
پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.
❄️🌨☃🌨❄️
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_بیست_دوم #ازدواج_صوری بالاخره پاک کردن برنج و شستن مرغا و خرد کردن گوشت غذ
بسم رب الصابرین
#قسمت_بیست_سوم
#ازدواج_صوری
آبرومـ رفت
تا شب هرکس گوسفند میدید
هرهر میخندید
ساعت۶بعدازظهر اومدن گفتن برنامه دهه دوم ،سوم محرم حتمی شده
-دهه سوم 😳😳😳
پسرخاله ما هیچ هزینه نداریم
الانـ سخنران دهه دوممون حسن آقاست
مداحـ هم دوباره محسن خودتون
دهه سومـ از کجا آخه هزینه بیاریم ؟
وحید:هزینه ندیدیم که
هئیت رفقیم میخواستن تعزیه ۱۰شب برگزار کنند جا نداشتن
گفتم بیان هئیت ما
اسم هئیت مارو هم میگن
پذیرایی هم انقدر نیست هزینه اش
منو صادق میدیم
-😕😕😕آبرومون نره
هیچی پول نداریم
مراسم امام حسینه
البته من چندتا سفارش کار دارم
اما فکر نکنم تا دهه سوم پولش به دستم برسه
وحید:تا حالاهم خود امام حسین یاری کرده
از این همه هزینه نذری ها ماهم فوقش ۱۰میلیون دادیم
نگران نباش
نویسنده :بانو....ش
@Hajish1372
🚫کپی فقط باحفظ نام و آیدی نویسنده حلال است 🚫
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_بیست_سوم #ازدواج_صوری آبرومـ رفت تا شب هرکس گوسفند میدید هرهر میخندید
بسم رب الصابرین
#قسمت_بیست_چهارم
#ازدواج_صوری
بالاخره شب تاسوعا شد
داشتیم غذاها رو میکشیدیم تو ظرف ها که
وحید صدام زد :خانم احمدی
-بله
برنامه شبت هست
-آره صددرصد
وحید :باشه
بعدش شروع کرد به صدا کردن برادر عظیمی
صادق جان
صادق داداش
یه لحظه بیا اینجا
۲۰۰-۲۵۰ظرف غذا بذارید کنار
ساعت ۸:۳۰-۹ بذارید تو ماشین خانم احمدی
برادرعظیمی:چشم
اون طرف من به سارا :سارا لطفا کش بنداز دور غذاها
سارا:پریا کار آسونتر نیست
-😂😂😂😂نه نیست
سارا:کوفت
وحید:پریا خانم بریم دختر خاله ؟
-بله
قراربود این غذاها رو ببریم یکی از روستاهای اطراف قزوین
شماره سحر دوستم رو گرفتم الو سلام سحرجان خوبی؟
ما داریم میایم روستا یه ربع -بیست دیگه اونجایم
سحر:باشه عزیزم
منو وحید به سمت روستا رفتیم
دیدیم سحر و همسرش آقاسجاد منتظر ما هستن
وحید کمک آقاسجاد کرد غذاها رو خالی کردن
-سحرجان بیا خواهر
سحر:جانم پریا
خم شدم از تو داشبورد یه پاکت دادم دستش
سحر این ده میلیون برای جهیزیه اون دخترخانم
سحر ببین هزارتومن از این پول هم برای من نیست
همش خیّرا دادن
راستی سحر دکترت چی گفت؟
-جوابم کرد
پریا برای اربعین میرم کربلا
اگه آقاهم جوابم کرد
دیگه به بچه دارشدن فکرنمیکنم
سحر وهمسرش ۷سال بود ازدواج کردن
اما نمیتونن بچه داربشن
حالا که میگه میخاد بره کربلا 😔😔😔😔😔
نویسنده :بانو......ش
آیدی
@Hajish1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده حرامه 🚫
ادامه دارد🚶🚶
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_بیست_چهارم #ازدواج_صوری بالاخره شب تاسوعا شد داشتیم غذاها رو میکشیدیم تو
بسم رب الصابرین
#قسمت_بیست_پنجم
#ازدواج_صوری
دهه اول محرم به لطف خدا و نگاه امام حسین و کمک خیّرها، عالی برگزار شد
ماهم خاک شیر شده بودیم
امشب شب شام غریبان آقاسیدالشهداست
یه بار تو یه مقتلی خوندم عصر عاشورا زمانی که همه مردای کاروان امام شهید میشن
اسبها روی پیکرهای پاک شهدای کربلا تاخت و تاز میکنن
تازه حرامی ها به فکر غارت کاروان امام میفتن
چادرها رو به آتش میکشن
و دخترک ها و زنان از ترس حرامی ها و آتش
در بیابان کربلا فراری میشن 😭😭
خانم حضرت زینب از صبح عاشورا کم مصیبت ندیده بود
حالا شب شام غریبان با حضرت ام کلثوم
دو خواهر در بیابان کربلا دنبال بچه ها میگردن
چقدر این مصیبت ها برای یه خواهر سخته
چقدر برای یه خانم محجبه سخته
وسط یه لشگر دشمن
بره اسارت
حال خانم حضرت زینب تمام بانوان متدین و مومن جهان درک میکنن
دهه دوم محرم شروع شد
و قرار بود تواین دهه با سارا از
بی بی حضرت بگیم
البته ۵روز اول مریم انجام میداد
۵روز بعد ما
ساعت ۱بود به سمت خونه راه افتادم
انقدر خسته بودم باهمون مانتو شلوار خوابیدم
گوشیم گذاشتم سرساعت ۵ صبح برای نماز
بعد نماز مثل خرس🐻خوابیدم
صبح بزور گوشی و مامان بیدار شدم
از اونجا که خیلی خسته بودم با آژانس رفتم هئیت 🚕
نام نویسنده:بانو....ش
آیدی نویسنده
@Hajish1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده 🚫
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب الصابرین #قسمت_بیست_پنجم #ازدواج_صوری دهه اول محرم به لطف خدا و نگاه امام حسین و کمک خیّر
بسم رب الصابرین
#قسمت_بیست_ششم
#ازدواج_صوری
برادرا دیگ و اجاق گاز و.... بار وانت کردن بردن تحویل بدن
منم با چندتا از دخترا رفتیم تمام حسینه رو جارو برقی کشیدیم مرتب کردیم
شلنگ کشیدیم حیاط حسینه شستیم
که برای دهه سوم تمیز باشه
مرتب کردن وتحویل دادن وسایل چندساعتی طول کشید
بعدش دوباره برگشتیم خونه
رسیدم خونه شماره ساجده گرفتم
- الو سلام ساجده عروس خانم
ساجده:إه پریا اذیتم نکن دیگه
-تسلیم
ساجده اونروز خواب بودم
خب بگو ببینم چی میخوای
ساجده:یه نقاشی سیاه قلم از حضرت آقا
عباشون هم مشخص باشه
فقط هزینه دستمزد بهم بگو
-برو بابا مگه من از تو دستمزد میگرم
هدیه عروسیت
ساجده: نه پریا محمدآقا گفته این کار براش فرق داره
پس قیمتش بگو
-باشه لجباز
برم بوم بگیرم چندتا کار به جز نقاشی شما دارم
یا علی
ساجده :یاعلی
مانتو و روسری سیاه پوشیدم عاشقانه چادر سر کردم به سمت مغازه وسایل نقاشی حرکت کردم
نویسنده :بانو.....ش
آیدی نویسنده
@Hajish1372
🚫کپی فقط با حفظ نام و آیدی نویسنده 🚫
ادامه دارد🏃
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در بیت حسین بن علی
🎊جشن و سرور است
🎈میلاد عزیزی زسرا پرده نور است
🌸روزی ڪه به دنیا زده پا
🎊روز جوان است
🎈در چشم همه
🌸روی پیمبـر به ظهور است
🌸ولادت حضرت علےاڪبر
🎉و روز جـوان
🌸بر شما خوبان مبارڪ💐
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزهای جوانی دلنشین اند،
دلنشین تر از نگاه لیلی،
خوش آواتر از صدای تیشه فرهاد و
خواستنی ترند از عشق!
جوانی،
روزگار ماندنیترین خاطره هاست🌸
🌸ولادت با سعادت
حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان بر
جوانان ایران زمین فرخنده باد🎈💐
.🌸🍃