پروانه های وصال
#قسمت_چهاردهم_رمان_تمام_زندگی_من: پایه های اعتماد تلخ ترین ماه عمرم گذشت … من بهش اعتماد کرده بودم
#قسمت_پانزدهم_رمان_تمام_زندگی_من:
مهمانی شیطان
چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام …
– متین جان … مگه مهمونی زنانه است؟ …
– نه … چطور؟ …
– این کت و شلواری بود که عروسی خواهرت پوشیدم … کتش تنگ و کوتاهه …
با حالت بی حوصله ای اومد سمتم …
– یعنی چی تنگ و کوتاهه؟ … زن خارجی نگرفتم که این حرف های مسخره رو بشنوم … و بیاد با چادر بشینه یه گوشه مجلس … اونجا آدم هاش با کلاسن … امل بازی در نیاری ها …
– امل بازی؟ … امل چی هست؟ …
خندید و رفت توی اتاق کارش … با صدای بلند گفت …
– یعنی همین اداهای تو … راستی رفتیم اونجا، باز وقت اذان شد پا نشی بری وایسی به نماز …
سرش رو آورد بیرون …
– محض رضای خدا … یه امشب، ما رو مسخره و مضحکه مردم نکن …
تکیه دادم به دیوار … نفسم در نمی اومد … نمی تونستم چیزهایی رو که می شنیدیم درک کنم … مغزم از کار افتاده بود … اومد سمتم …
– چت شد تو؟ …
– از روز اول دیدی من چطور آدمی هستم … اگر من اینقدر مسخره ام؛ چرا باهام ازدواج کردی؟ …
با خنده اومد طرفم …
– زن بور اروپایی نگرفتم که بره لای چادر … زن گرفتم به همه پز بدم تا چشم هاشون در بیاد که زن های خودشون به زور هزار قلم آرایش، شبیه تو هم نمیشن …
دوباره رفت توی اتاق … این بار قدرت حرکت کردن نداشتم که دنبالش برم …
– راستی یه دستم توی صورتت ببر … اینطوری بی هیچی هم زیاد جالب نیست … همچین که چشم هاشون بزنه بیرون …
ادامه دارد....
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
نويسنده:سيد طاها ايماني
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
پروانه های وصال
#قسمت_پانزدهم_رمان_تمام_زندگی_من: مهمانی شیطان چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام … – متین جان … م
#قسمت_شانزدهم_رمان_تمام_زندگی _من:
معنای امل
دیگه نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم … یه سال تموم خون دل خورده بودم اما حالا کارش به جایی رسیده بود که می خواست من رو جلوی بقیه، نما نما کنه …
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم، چند لحظه چشم هام رو بستم … پشت سر هم حرف می زد اما دیگه گوش نمی کردم …
– خدایا! خودت گفتی اطاعت از همسر تا جایی درسته که گناه نباشه … اما از اینجا دیگه گناهه … دیگه قدرت صبر کردن و لبخند زدن ندارم … من قدرت اصلاح شوهرم رو ندارم…
چشم هام رو باز کردم و رفتم توی اتاق … بدون اینکه حرفی بزنم و خیلی جدی … کت و شلوار رو برداشتم و زدم به چوب لباسی و روش کاور کشیدم … برگشت سمتم …
– چکار می کنی آنیتا؟ … مگه بهت نگفتم این رو بپوش؟ …
– چرا گفتی … منم شنیدم … تو همون روز اول دیدی من چطور آدمی بودم … من همینم … نمی دونم امل یعنی چی … خوبه یا بد … اما می دونم، هرگز حاضر نمیشم این طوری لباس بپوشم … آرایش کنم و بیام بین دوست های تو … و با اون زن ها که مثل … فاحشه های اروپایی آرایش می کنن؛ رفت و آمد کنم …
حسابی جا خورده بود … باورش نمی شد … داشتم برای اولین بار باهاش مخالفت می کردم …
گریه ام گرفته بود …
– همه چیز رو تحمل کردم … همه چیز رو … اما دیگه این یکی رو نمی تونم …
دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم …
ادامه دارد....
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
نويسنده:سيد طاها ايماني
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
@Panahian_irPanahian-Clip-AdamKhoobHayiKeBaSadamMahshoorMishavand- 64k(1).mp3
زمان:
حجم:
1.86M
🎵 چرا آدم خوبی شدی؟
🔻تا حالا بهش فکر کردی؟
➕خاطرهای از شهید ابراهیم هادی
#کلیپ_صوتی
#نماز_شب
💠 آیت الله فیاض دستجردی رحمةالله؛
🔸نماز شب را مقید باشید، کار به کار کسی هم نداشته باش، این گنج است، هرکسی استعداد و توان دنبال گنج رفتن را ندارد، البته همه به گنج علاقه دارند.
💕💜💕💜
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش تیپ باش
جلف نباش!
#استاد_دانشمند
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 استاد #پناهیان
🔻 مهمترین نکته برای داشتن یک خانواده خوب
🔖 چرا خوب شوهرداری کردن برای خانمها حکم جهاد دارد؟
#تربیت_فرزند
#تربیت_مهدوی
پروانه های وصال
💯 مسئله مسخ شدن خیلی مهم است مسخ یعنی چه؟ 🧔🐷 (قسمت چهارم) #عالی ⚠️امام فرمود: ما اکثَرَ الضّ
💯 مسئله مسخ شدن خیلی مهم است
مسخ یعنی چه؟ 🧔🐷
(قسمت پنجم) #عالی
🐖انسانی که مانند یک بهیمه و چهارپا جز خوردن و خوابیدن و جز عمل جنسی {فکر دیگری ندارد}
🤔و فقط در فکر این است که بخورد و بخوابد و لذت جنسی ببرد،
🐿اصلًا روحش یک چهارپاست و غیر از این چیزی نیست. واقعاً باطن و فطرت چنین انسانی مسخ شده است؛
💁♂یعنی خصلتهای انسانی- که درباره آن توضیح خواهیم داد- و انسانیت
❌🐏بکلی از او گرفته شده و بجای آنها خودش برای خودش خصلتهای حیوانی و خصلتهای بهیمهای و درندگی کسب کرده است.
✨🍃در سوره مبارکه نبأ میخوانیم:
💌یوْمَ ینْفَخُ فِی الصّورِ فَتَأْتونَ افْواجاً. وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ ابْواباً. وَ سُیرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً.
{ #استاد_مطهری ادامه دارد 💫 }