پروانه های وصال
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_نوزدهم #بخش_دوم ❀✿ یعنے هنوز نتوانستم نام اورا به طور ڪامل از تیت
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
❀✿
#رمان_قبله_من
#قسمت_نوزدهم
#بخش_سوم
❀✿
پول رامیگیرد و من مثل برق ازماشین بیرون مے پرم! پیاده مے شود و چمدانم را از صندوق عقب ماشینش بیرون میگذارد.
_ ببخشید سرت رو دردآوردم دختر!
_ نہ خواهش میڪنم!
دوست دارم پاشنہ ڪفشم را درچشمش فرو ڪنم!
_ هستن خونہ؟
خنده ام میگیرد! ول ڪن نیست!
همان لحظہ نور زرد رنگے رویمان مے افتد ڪہ چشم را بہ شدت مے زند. دستم راجلوے صورتم میگیرم و از لابہ لاے انگشتانم بہ مسیرنور نگاه میڪنم. پرشیاے نوڪ مدادے رنگے ڪہ نورچراغهاے جلویش را روے ما انداختہ. عصبے بادست اشاره میڪنم ڪہ بنداز پایین نورو! راننده گویے توجهش عمیق و دقیق جلب ماست ڪہ نور را خاموش میڪند. دستم را پایین مے آورم و چشمانم را براے دیدن چهره ے راننده ریز مے ڪنم...چیزے جز پیراهن سفید یقہ بستہ میان قاب ڪت مشڪے مشخص نیست! راننده میگوید: عجب مردم آزاریہ ها! ڪور شدیم رفت!
آمدم دهانم را پرڪنم: مث توڪہ ڪرم ڪردے باحرفاے صدمن یہ غازت....
نمیدانم ضرب المثل را درست گفتم یانہ! بهرحال عصبے نفسم را بیرون مے دهم و ماشینش را دور مے زنم. دستش رابالا مے آورد و بلند میگوید: چاڪر شماهستیم! شمارمو انداختم تو جیب ڪوچیڪ چمدونتون! هرجاخواستید برید من درخدمتم!
_ ممنون لطف ڪردید!
میخواهم جیغ بزنم: جون بچت گورتو گم ڪن!
پشتم را بہ ماشینش میڪنم و بہ برگہ ے ڪوچڪے ڪہ آدرس خانہ عموجواد رارویش یادداشت ڪرده بودم، بادقت نگاه میڪنم.
_ پلاڪ.. چهار....
سرم رابالا مے گیرم، همان لحظہ راننده ے پرشیا دررا باز میڪند و با آرامش خاصے ازماشین پیاده مے شود. بے اراده سرم بہ طرفش مے چرخد.
قدبلند و چهارشانہ، ڪت و شلوار مشڪے و یقہ ے بستہ ڪہ یڪ ڪروات قرمز ڪم دارد!
فرصت نمیڪنم خوب چهره اش را ببینم. ماشینش درست جلوے در خانہ ے عمو پارڪ شده! پرشیا تقریبا بہ در چسبیده و اجازه عبور بہ چمدانم را نمے دهد. می ایستم و با لحن شکایت آمیزے میپرسم: ببخشید آقا! درستہ یجایے پارڪ ڪنید ڪہ اجازه رفت و آمد بہ افراد نده؟
نگاهش خیره بہ در مانده. گلویش راصاف میڪند و میپرسد: باڪے ڪاردارید؟
صداے بم و مردانہ اش حرفم را به ڪلے ازذهنم مے پراند! چند بار پلڪ مے زنم و میگویم: باسوال، سوال رو جواب نمیدن!
❀✿
💟 نویسنــــــده:
#میم_سادات_هاشمی
❀✿
👈 ڪپے تنها با ذڪر #نام_نویسنده مورد رضایت است👉
❀✿
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌷 امام هادی (علیه السلام) :
☘ شکرگزاری از نعمت ، از خود نعمت بهتر است ؛ چون نعمت متاع دنیا ، فانی است ولکن شکر نعمت ، جاودانه آخرت است.
📖 تحف العقول ، ص۴۸۳
💕❤️💕❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خیلی شنیدیم که بعضی از علما و شهدا بدنشان بعد از سالیان سال در زیر خاک سالم بوده و آسیبی به آن نرسیده. اگر میخواهید شما هم جزو همین افراد باشید به روایت زیر توجه کنید. در این روایت نسخهای بس سالم ماندن در قبر ارائه شده است:
🌹 رسول اکرم صلی الله فرمودند:
در شب اسراء که به آسمان سفر کرده بودم دیدم بر در ششم بهشت نوشته شده است: هرکس دوست دارد قبرش وسیع باشد مسجد بنا کند. هرکس دوست دارد کرمهای زمین بدنش را نخورند، مسجد را تمیز کند. هرکس دوست دارد قبرش تاریک نباشد، مساجد را نورانی کند. هر کس دوست دارد بدنش در زیر زمین سالم و تازه بماند و فاسد نشود، برای مسجد فرش تهیه کند.
📚مستدرك الوسائل، ج3، ص385
🍂🍂🍂🍂
#احکام_نمازشب
❇️اگر مشغول #نمازشب بود و صبح طلوع کرد، اگر چهار رکعت از نماز شب را خوانده است و بعد صبح شد، بقيه نماز شب را به طور مخفف و بدون مستحباب ميخواند و اگر هنوز چهار رکعت از #نمازشب نخوانده بعد صبح شد، همان دو رکعتی را که شروع کرده تمام ميکند و پس از آن دو رکعت نافله صبح را ميخواند و سپس دو رکعت نماز صبح واجب را ميخواند و پس از آن، باقيمانده #نمازشب را قضا ميکند. اگر اصلا به #نمازشب شروع نکرده و بعد صبح طلوع کرده باشد دو رکعت نماز نافله صبح را اول ميخواند و پس از آن نماز صبح را و پس از آن قضای #نمازشب را بجا ميآورد.
🛑تذکر: اگر #نمازشب را در بين الطلوعين (يعنی بعد از اذان صبح و پيش طلوع آفتاب) ميخواند، بهتر است که نيت ادا يا قضا نکند، بلکه به نيت (ما فی الذمه) بخواند.
⭕️توضيح اينکه: (ما فی الذمه) به آن معنی است که نيت کند نماز شب ميخوانم (قربه الی الله) خواه ادا باشد خواه قضا، هر چه خدا و رسولش فرمودهاند.
┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄
#🖤🖤🖤
🌸الهی..
✨ای نفست هم نفس ِ"بیکسان"
🌸جز تو کسی نیست کَس ِ"بیکَسان"
✨بیکسَم و هم نفس من"تویی"
🌸رو به که آرم که کَس ِ من "تویی"
🌸با توکل به اسم اعظمت
✨روز مون را آغاز میکنیم
🌸 بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃