دستت را میگذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت 😊
یک حس گمشده آهسته شروع میکند به جوانه زدن🌱
السلام علیڪ یا علی بن موسی الرضا
#صلوات خاصه امام رضا(ع)🌹
#به نیابت ازجمیــع شهـــدا
اللخصوص
#شهید_ناهید_فاتحی_ڪــرجو
💠 اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی، الامامِ التّقیِّ النّقیِّ و حُجّتکَ
عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ و مَن تَحتَ الثَّری،
الصّدّیقِ الشَّهیدِ صَلَوةً کثیرَةً تامَةً زاکیَةً
مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کافْضَلِ ما
صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍا من اولیائڪَ. ♦️
••💔🌹••
#تلنگرانہ ✋
یه موقع از گناهامون
خجـالت نکشیمـا ...
ناراحت نشیما ...
مهدی فاطمه س هست؛
جـور همـه
گناهامونُ میکشه !
بعد کنار بیومون نوشتیم313😐!؟
#به خودبیاییم تا از راه بیاید
#زندگیتوامامزمانۍکن
💕💕💕
تـــــلنگرانـــــہ🌿
ببـــــیـن! تــــــو،یـــــہجـورےواســـــہ
امـــــامزمانــــــتڪـــــارڪـــــنڪـــــہ
وقـــــتـےمیـــــگـے﴿ العجـــــــل! ﴾
آقــــابگـــن:دهتـــــامثـــــلتــــوداشتـــــم،
تــــــــــاالانظـــــھورڪـــــردهبـــــودم...!
#ڪـــــجاےڪاریـــــم؟! :)
#بـــــہ خـــــودبیـــــاییمتـــــاازراه بیایـــــد
#اللہمعجللولیڪالفرج:)))
💕🧡💕
#تلنگــــرا🚶🏽♂
سۍوپنجسالپیشهم شلوار پارھ مد بود
ولۍ. یکۍ براے نجات ناموس شلوارش پارھ شد
یڪۍهم براے شڪارڪردن ناموسمردم!
⚠️هدفها عوضشدھ ڪلا... ❗️
#به کجـا چنـین شتـابان؟!
❄️🌨☃🌨❄️
🔻با دقت بخوانیم
🔻خوب توجه کنیم
🔻درست نتیجه بگیریم
🔻بی کفایت کیست؟
🔻کسی که با خیانت نفت را به شرق نفروخت ولی آن را به غرب مفتی می داد وباعث شد قیمت نفت از ۱۱۰دلار به ۴۰دلار برسد.یا کسی که با آمدنش وپیدا کردن مشتری های شرقی بازار نفت را تصاحب کرد و قیمت را به ۱۱۰دلار رساند.
🔻چه کسی بی کفایت است ،کسی که قیمت مسکن را از متری یک میلیون به متری ۲۰میلیون رساند و افتخارش این بود که در دولتش حتی یک مسکن هم نساخته است .یا کسی که با آمدنش مقدمات ساخت میلیونها مسکن را فراهم کرده است
🔻چه کسی بی کفایت است ،کسی که هزاران کارخانه را با زدوبند به ویرانی کشید و هزاران نفر را بی کار کرد یا کسی که با آمدنش همان کارخانه های تعطیل را راه انداخت.
🔻چه کسی بی کفایت است ،کسی که با رفتنش میلیاردها دلار بدهی برای دولت بعد به جا گذاشت ،یا کسی که بدهی های او و دولتهای قبل را پرداخت کرد؟
🔻چه کسی بی کفایت است ،کسی که انرژی هسته ای کشور را ویران کرد و جوانان نخبه را فراری داد و بتون ریزی را فتح الفتوح نامید یا کسی که با آمدنش دوباره صنعت هسته ای جان گرفت و نخبه ها به کشور بازگشتند؟
🔻چه کسی بی کفایت است ،کسی که آمار کشتگان کرونا را از ۹۰به ۷۰۰نفر رساند یا کسی که از ۷۰۰به ۷ نفر رساند؟
🔻چه کسی بی کفایت است کسی که در دولتش هزاران سلطان گندم و طلا و ارز و خودرو و روغن و ....شکل گرفت یا کسی که این سلاطین را باحذف ارز ۴۲۰۰ حذف کرد؟
🔴هرقت دیدید پادوهای غرب به صف شده اند برای زدن کسی بدانید ،او راه را درست می رود.
مفت خورهای سیاسی که وضع موجود حاصل خیانتهای ۸ساله آنهاست ،همگی به صف شده اند برای زدن دولت رئیسی.
🌹شهید همت می گفت : هر وقت در جبهه راه ، را گم کردید ، نگاه کنید آتش دشمن کدام نقطه را می زند ، همان جا جبهه خودی هست
#به هوش باشید.
💕💙💕💙
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🔰 حکایت «نامگذاری» حضرت عقیله به نام مبارک « زینب » سلاماللهعلیها
در نقلی آمده است:
چون حضرت زینب علیهاالسلام به دنیا آمدند، مادرشان حضرت فاطمه سلاماللهعليها وی را خدمت مولا علی علیهالسلام آورده و فرمودند:
این مولود را نامگذاری کنید.
☘ امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: من بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سبقت نمیگیرم. و در آن زمان، پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله در سفر بودند و پس از سه روز که بازگشتند، با اطلاع از ماجرا فرمودند:
من هم در این امر بر خدا سبقت نمیگیرم.
🌺 جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به پیامبر رسانید و عرض کرد:
سَمِّ هٰذِهِ المَولودَةَ: «زَيْنَب» فَقَد اِختارَ اللّهُ لَها هٰذا الاِسم
🔹نام این مولود را «زینب» بگذار که خداوند نام این مولود را زینب اختیار کرده است.
🍀 سپس رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله حضرت_زینب سلاماللهعلیها را طلب کرده و بوسیدند؛ سپس فرمودند:
وصیت میکنم به حاضرین و غائبین که این دختر را به خاطر من پاس بدارید که همانا وی به خدیجه کبری سلاماللّهعلیها همانند است.
🌺 سکینه و وقار ایشان را به حضرت خدیجه علیهاالسلام، عصمت و حیائش را به حضرت زهرا سلاماللهعلیها، فصاحت و بلاغتش را به امیرالمؤمنین علیهالسلام، حلم و بردباریش را به امام مجتبی علیهالسلام و شجاعت و قوّت قلبش را به امام حسین علیهالسلام تشبیه نمودهاند.
📚ریاحین الشریعة، ج۳، ص۳۸.
✍وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد
زهراترین ستاره ی زهرا طلوع کرد
نوری دمید و قبلگه آفتاب شد
امشب خدا برای علی حیدر آفرید
زیباترین دعای علی مستجاب شد
یک نیمهاش حسن شد و یک نیمهاش حسین
از شدّت بزرگیاش عالیجناب شد
از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد
آمد ندا که نام دل آراش زینب است
اینگونه شد که زینت بابا خطاب شد
قائم مقام فاطمه آمد؛ ادب کنید
از او سعادت دو جهان را طلب کنید
@parvaanehaayevesaal
┈┈••✾❀🕊💔💔🕊❀✾••┈┈•
🔘#به نیت فرج امام زمان(عج)صلوات
#به
میوه ضدسرطان که موجب کاهش وزن میشود
میوه بِه دارای فیبر بالایی است و باعث کاهش وزن و محافظت غشاهای بدن در برابر سرطان میشود.
بخشی از خواص به:
کاهش استرس و اضطراب
مقابله با سرطان
ضدالتهاب بودن بِه
درمان استفراغ در زنان باردار
خاصیت ضدویروسی
خواص بِه برای پوست و مو
درمان کبد چرب
درمان دیابت
#سلامتی
@parvaanehaayevesaal
#به نام خدا....
#به نام پروردگاری که عاشق است و عاشق آفرین...خدایی که از جوهره ی وجود خود در جوهر ما نهاد تا کمال انسان ، لقاء خودش باشد.
روایت دلدادگی ما از آن زمان شروع شد که آتش عشقی افروختند و ندای «الست بربکم» سر دادند و ما سر از پانشناخته «قالو بلی» گویان خود را به هرم آتش عشق علی (ع) و اولاد او سپردیم و دلدادیم به دلدادگان الهی...
#روایت دلدادگی............
.#قسمت اول 🎬
سهراب که جوانی نوپا و با هیکلی پهلوانی بود، آخرین بسته ای را که به تاراج گرفته بودند ، بین یارانش تقسیم کرد و مثل همیشه عادلانه و با انصاف....
جمع راهزنان از غنیمت های رنگارنگی که به چنگ آورده بودند ،چشمانشان میدرخشید و بی صدا به سهمشان خیره شده بودند.
سهراب نگاهش را در حلقه ی یارانش چرخاند و همانطور که سهم خودش را به دست گرفته بود ، می خواست برای خارج شدن، به طرف دهانه ی غار که سالها مخفیگاه کریم راهزن بود ،برود.
در حین رفتن ، باز سرش را به طرف جمع چرخانید وگفت : چرا ماتتان برده؟ خوب بردارید سهمتان را و تا غارتی دیگر، بروید و خوش بگذرانید ، حقا که اینبار لقمه ی چربی گیرتان آمد.
هنوز پای سهراب به دهانه ی غار نرسیده بود که مردی از آن میان به حرف درآمد : آهای سرکرده ی روی پوشیده...چرا نگذاشتی آخرین شتر را که بارش برابری با تمام این غنیمتها می کرد را مصادره کنیم هااا؟ صاحب مال هم هیچ مقاومتی نداشت ، اگر تو لحظه ی آخر نرسیده بودی و مانع کار ما نشده بودی ،الان سهم هر راهزان دوبرابر این مقداری بود که جلویشان است.
سهراب با شتاب ،قدم های رفته را برگشت ، جلوی آن مرد که در سن و سال جای پدر او را داشت ایستاد ،دستی به شانه اش زد و گفت : مرادسیاه مثل اینکه یادت رفته ، آنزمانی که کریم راهزن از اسب افتاد و یک پایش افلیج شد و شما همگی به خاطر مهارت جنگاوری من، دست به دامنم شدید که گروهتان را رهبری کنم تا از هم نپاشد ، من فقط یک شرط برای پذیرفتن پیشنهادتان گذاشتم .
سهراب نگاهی به دیگر راهزنان انداخت و با لحنی بلندتر ادامه داد: فکر نمی کنم فراموش کرده باشید...من گفتم، رهبریتان را به عهده می گیرم ،نقشه های زیرکانه می کشم و موفقیتتان را تضمین میکنم و کاری میکنم که سفره هایتان همیشه رنگین و شادیتان همیشه برقرار باشد...اما به یک شرط ...آنهم اینکه در هر کاروانی که کودکی وجود داشت ، به جان و اموال آن کودک و والدینش سر سوزنی تجاوز نشود...درست است؟
تمام جمع بی صدا ،سرشان را به نشانه ی تأیید تکان دادند.
سهراب دستی به نقاب جلوی صورتش که از زمانی که به خاطر داشت بر چهره اش می پوشید ،کشید و ادامه داد: آن سوار کودکی همراه داشت..پس حرف اضافه موقوف...هرکس اعتراض دارد...مشرررف...بفرمایید دنبال زندگی خودتان بروید ،من از یاران عهد شکن بیزارم...
سهراب با زدن این حرف تکلیف معترض یا معترضین را مشخص کرد و بدون اینکه توجهی به دیگران کند از غار بیرون رفت ، به سمت اسب سیاهش که کریم، نام او را رخش گذاشته بود ، رفت . دستی به یال اسب کشید و رخش هم که انگار منتظر این ناز و نوازش بود ،شیهه کوتاهی سرداد، سهراب بسته ی غنیمتی اش را داخل خورجین اسب گذاشت و با یک جست خود را روی رخش نشاند و به سمت شهر روان شد...شهری که در آنجا غریبه بود و جز کریم راهزن ،کسی در انتظار او نبود. اصلا انگار در این دنیا کسی در انتظار او نبود، انگار اوآفریده شده بود که در سرگردانی خود دست و پا زند.
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈