eitaa logo
پروانه های وصال
8.1هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
23.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_چهاردهم🎬: در این هنگام که ناله و تضرع حضرت جاماسب به آسمان
🎬: پس از نابودی شهر سدوم که بر سر شاهراه مهمی قرار داشت حضرت ابراهیم مسیر هدایتی را خودش در شهر حبرون پیش گرفت. از آن جایی که حضرت ابراهیم بنا داشت سنگ بنای یک تمدن الهی را از صفر پایه ریزی کند، در این منطقه پیچیدگی های تمدنی که در بابل و بین النهرین گفته شد و بعدها در مصر گفته می شود، وجود ندارد. در این منطقه روستاهای کوچکی تشکیل شده که بیشتر مشغول کشاورزی و دامپروری هستند. به همین خاطر عده ای از فیلسوفان مدرن و مخصوصا امانوئل کانت با نگاه تمسخر آمیزی به این تمدن می نگرند و نام آن را تمدن شبانی می گذارد. هدفشان از این نوع نگاه تمسخر آمیز آن است که بگویند آن خطی که توسط انبیاء مخصوصا حضرت ابراهیم دنبال شده است یک اتفاق ساده و کوچک است و دستگاه ایمان نتوانسته است از لحاظ شاخصه های تمدنی رشد کند. همچنین می خواهند بگویند که این تمدن شبانی ساده، در مقایسه با تمدن هایی مثل مصر باستان که بعدها تاثیر بسیار جدی بر فلسفه یونان گذاشته است تمدنی ساده و پیش پا افتاده به حساب می آید این درحالی است که تمدنی که حضرت ابراهیم در این منطقه بنا می کند می خواهد تمدن ایمانی را از صفر پایه ریزی کند و هیچ استفاده ای از تمدن های شرق یا غرب خودش (بین النهرین و مصر) نکند به همین خاطر چند سال بعد یکی از نوادگان ابراهیم نبی به نام یوسف می تواند مبدأ میل تمدن کفر آمیز مصر را عوض کند. این همان عظمتی است که تاریخ تمدن نویسان غربی نمی خواهند آن را ببینند؛ چرا که یکی از نوادگان ابراهیم در یک حرکت کوچک می تواند تمام زیرساخت های مصر و مبدا میل کفرآمیز مصر را تغییر دهد. این خط تمدنی در شام توسط حضرت اسحاق و یعقوب ادامه یافت اما یک خط تمدنی را هم اسماعیل و هاجر در حجاز دنبال می کنند. حالا زمان این است که به سراغ نماینده چهارم حضرت ابراهیم برویم، نماینده ای که در قران اذعان شده نسل انبیاء و ائمه از این فرزند ابراهیم است. حضرت ابراهیم در حبرون روزگار می گذرانید و رهبری مردم این خطه را بر عهده داشت و اینک موسم حج بود و چون از همان زمان آفریده شدن حضرت آدم، یکی از تکالیف آدم و تمام بنی بشر برپایی نماز وحج بود و اینک ماه ذالحجه بود، ابراهیم برای انجام این فریضه از ساره و اسحاق جدا شد و مانند همیشه با استفاده از طی الارض خود را به سرزمین حجاز رسانید و این زمانی ست که حضرت اسماعیل در عنفوان جوانی ست و اطراف کوه صفا و مروه آبادی های زیادی به وجود آمده و حضرت اسماعیل نور چشم تمام ساکنان حجاز است، جوانی بلند بالا با چهره ای جذاب و پهلوانی که در انتظار آمدن پدر است تا با هم حج را به جا آورند. حالا چندین روز از ذی الحجه می گذشت و ابراهیم به همراه فرزندش اسماعیل مناسک حج را به جا می آورد و روز عرفه بود و دم دم های غروب بود که ابراهیم و اسماعیل به خانه آمدند و ساعتی را با حضرت هاجر به گفتگو نشستندو سپس ابراهیم برای استراحت به رختخواب رفت، چشمانش تازه گرم شده بود که خوابی عجیب دید ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨