پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_دوازدهم من ڪه حسابے جا خورده بودم سرم رو بہ سمت صدا برگردوندم ودر ڪمال
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سیزدهم
طلبہ با عجلہ بہ سمت درب آقایان رفت و من بهمراه خانوم بخشے ڪہ بعدها فاطمہ صداش میڪردم پس از سالها داخل مسجد شدم.فاطمہ چادر نماز خودش رو بہ روی سرم انداخت و در حالیڪہ موهامو بہ زیر روسریم هل میداد با لبخند دوست داشتنے گفت:چادر خودمو سرت انداختم چون حاج آقا گفتن چادر تمیز سرت ڪنم.نہ ڪه چادرهاے مسجد ڪثیف باشنا نہ!! ولے چادر خودم رو امروز از طناب برداشتم ومعطرش ڪردم.بعد چشمهاے زیباشو ریز ڪرد و با لحن طنزالودے گفت:موهاتو ڪجا رنگ ڪردے ڪلڪ؟! خیلے رنگش قشنگہ!
در همون برخورد اول شیفتہ ے اخلاق و برخورد فاطمہ شدم. او با من طورے رفتار میڪرد ڪه انگار نہ انگار من با اون فرق دارم. و این دیدار اول ماست.وبجاے اینڪه بهم بگہ موهات رو بپوشون از رنگ زیباے موهام تعریف ڪرد ڪه خود این جملہ شرمنده ترم ڪرد و سرم رو پایین انداختم. اوطبق گفتہ ے طلبه ی جوان منو بسمت بالاے مسجد هدایتم ڪرد وبہ چند خانومے ڪه اونجا نشسته بودند ومعلوم بود همشون فاطمه رو بخوبے مےشناسند ودوستش دارند با لحن بامزه اے گفت :
– خواهرها ڪمے مهربونتر بشینید جا باز ڪنید مهمون خارجے داریم.از عبارت بانمڪش خنده ام گرفت و حس خوبے داشتم. خانم ها با نگاه موشڪافانه و سوال برانگیز بہ ظاهر من برام جا باز ڪردند و با سلام و خوش امدگویے منو دعوت بہ نشستن ڪردند.
از بازے روزگار خنده ام گرفت.روزے منو خانمی از جایگاهم بلند ڪرد و بہ سمت عقب مسجد تبعیدم ڪرد و امروز یڪ خانوم دیگہ با احترام منو در همون جا نشوند!!وقتے دعای ڪمیل وفرازهاے زیباش خونده میشد باورم نمیشد کہ من امشب در چنین جایے باشم و مثل مادر مرده ها ضجہ بزنم!!!!!!
میون هق هق تلخم فقط از خدا میپرسیدم که چرا اینجا هستم؟ ! چرا بجاے ریختن آبروم اینطورے عزتم داد؟! من ڪه امروز اینهمہ ڪار بد ڪردم چرا باید اینجا میبودم وڪمیل گوش میدادم؟یڪ عالمہ چراے بے جواب تو ذهنم بود و به ازاے تڪ تڪش زار میزدم.
اینقدر حال خوبے داشتم ڪه فڪر میڪردم وقتے پامو از در مسجد بیرون بزارم میشم یڪ آدم جدید! اینقدر حال خوبے داشتم ڪہ دلم میخواست بلندشم و نماز بخونم! ولے میون اینهمہ حال واحوال منفعل یڪ حال خاص و عجیب دیگرے درگیرم کرده بود..یک عطر آشنا و یڪ صدای ملکوتی!!ونگاهی محجوب و زیبا که زیر امواجش میسوختم.با اینڪه فقط چند جملہ از او شنیده بودم ولے خوب صداے زیباشو از پشت میڪروفون ڪه چندفرازآخر رو با صوتے زیبا و حزین میخوند شناختم.وبا هر فرازے ڪه میخوند انگار تڪه ای از قلبم ڪنده میشد..اینقدر مجذوب صداش شده بودم ڪه در فرازهاے آخر، دیگہ گریه نمےکردم و مدام صحنہ ے ملاقاتمون رو از حیاط مسجد تالحظہ ے التماس دعا گفتنش مقابل ورودے درب بانوان مجسم میڪردم.
ادامہ دارد…
نویسنده: #فــــ_مــقــیـــمی
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سیزدهم طلبہ با عجلہ بہ سمت درب آقایان رفت و من بهمراه خانوم بخشے ڪہ بعد
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_چهاردهم
فاطمہ بہ معناے واقعے ڪوه نمڪ و خوش صحبتے بود.او حرف میزد و من میخندیدم.و نڪتہ ی جالب در مورد شخصیت فاطمه این بود ڪہ او حتے امر به معروف ڪردنش هم در قالب شوخے و لفافہ بود و همین؟ڪلامش رو اثر بخش میڪرد.
باهم بہ سمت وضوخانہ رفتیم و من صورتم رو شستم و خودم رو در آینہ نگاه ڪردم.چشمانم هنوز تحت تاثیر اشڪهایم قرمز بود. بنظرم اونشب در آینہ خیلی زیبا اومدم. و روحم خیلے سبک بود.فاطمہ ڪنار من ایستاده بود و در آینه نگاهم میڪرد.باز با لحن دلنشینش گفت:
-آهان حالا شد.تازه شدے شبیه آدمیزاد! چی بود اونطورے؟ یوقت بچہ مچہ ها میدیدنت سنگ ڪوب میڪردن.
باز هم خندیدم و دستانش رو محڪم در دستانم فشار دادم و با تمام وجود گفتم:
-بخاطر امشب ازت خیلے خیلے ممنونم. شما واقعا امشب بہ من حال خوبے دادید.او با لبخند مهربونی گفت:
-اسمم فاطمہ ست.من ڪاری نڪردم.خودت خوبی.شما امروز اینجا دعوت شده بودے.من فقط رسم مهمان نوازے رو بخوبی بجا آوردم! ! وبعد انگار که چیزی یادش افتاده باشد زد زیر خنده و گفت:
-یڪ وقت نری پیش حاج آقا بگے این خل و چل ڪے بود ما رو سپردے دستش.من اصلن نمیتونم مثل خانمها رفتار ڪنم.
او را در آغوش ڪشیدم و گفتم:
-اتفاقا من عاشق اخلاق خوبت شدم..خودش رو عقب ڪشید و با تعجب پرسید:
-واقعا؟!!
با تایید سر گفتم:بلہ.
او دستش را بسمتم دراز ڪرد وگفت:
-پس ردش ڪن.
با ابهام پرسیدم چے رو؟!
زد به شونم و گفت:شمارتو دیگه!! من هرڪے ڪه بگہ ازم خوشش میاد و روهوا میزنم. از حالا بہ بعد باید منو تحمل ڪنے.
گوشیمو در آوردم و با استقبال گفتم:چے بهتر از این!! برای من افتخاره!
واینچنین بود ڪہ دوستی ناگسستنے منو فاطمه آعاز شد.
اون شب تا خود صبح با یاد اون طلبہ خاطره بازے میڪردم..لحظہ اے هم صورت وصداش از جلوے چشمام دور نمیشد.گاهے خاطره ے شب سپرے شده رو بہ صورتے ڪہ خودم دلم میخواست تغییر میدادم و طولانے ترش میڪردم.گاهی حتے طلبہ ے از همه جا بی خبر را عاشق و والہ ےخودم تصور میڪردم! وبا همین اوهام و خیالات شیرین و دلپذیر شبم رو صبح ڪردم.
وقتے سپیده ی صبح از پشت پرده ے نازڪ اتاقم بہ صورتم تابید تازه با حسرت و افسوس یادم افتاد ڪہ چقدر خودم و زندگیم از تصاویر خیالیم دوریم! چطور امڪان داشت ڪہ اون طلبہ حتے درصدے ذهن خودش رو مشغول من ڪنہ.؟! واصلا چرا من باید چنین احساس عمیقے بہ این مرد پیدا میڪردم؟! اصلا از ڪجا معلوم ڪه او ازدواج نڪرده باشہ؟ از تصور این فڪر هم حالم گرفتہ میشد.سرم رو زیر بالش فرو بردم و سعے ڪردم بدون یاد او بخوابم.
ادامہ دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی
🌸بنام خدای بخشنده مهربون
🌸
💚یه خبرِخوش 💚
تو کلیات مفاتیح هم نوشته شده ، اما اکثرِمردم غفلت میکنن و فرصتش میگذره
"در ایام ۱۳٬۱۴٬۱۵ ماه
( ایام البیض ) اگرکسی دعای مجیر رابخواند؛باعث بخشش گناهان واستجابت دعاهامیشه....
این پیام رابرای دوستانتون بفرستید تا همه باخبر بشن؛
انشاءاللّه که فرصت باشه
وخیلی ها باخبربشن
و به نیّت فرجِ مولامون آقاامام زمان عزیزصلوات اللّه وسلامه علیه خونده بشه انشاءاللّه.
🌹راستی از غروب شنبه ۱۷ اسفند ایّام البیض ماه رجب شروع میشه
التماس دعای بسیار 🌹
مداحی آنلاین - قبل از سخن و هر عملی سینه دریده - نریمانی.mp3
6.32M
🌸 #میلاد_امام_علی(ع)
💐قبل از سخن و هر عملی سینه دریده
💐حتی خود حق بحر علی سینه دریده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
#فقط_حیدر_امیراݪمؤمنیݩ_اسٺ♥️
•اين رجب قسمتےاز زندگےناب من اسٺ
•مرهمے بر دل بيچاره و بےتاب من اسٺ
•روزها را سپرے مےڪنم از عشق علـے
•این روز دگر ميلاد ارباب من است
🔹فرا رسیدݩ میلاد حضرٺ علے{ع}بر شما مبارک😍✨
از کعبہ حق
بانگ جلے مے آید🔅🔅
آوای خوش
لم یزلے مے آید🔅🔅
بشنو کہ سروش وحے حق
مےگوید🔅🔅
آغوش گشایید
علے مے آید🔅🔅
#ولادت_امام_علی_ع_مبارک_باد
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
✨امام سجاد (ع) فرمودند:
اى فرزند آدم! تا زمانى كه واعظى از درون دارى و به حسابرسى (اعمالِ خود) اهتمام مى ورزى و ترس (از خدا و كيفر الهى) جامه زيرين تو باشد و پرهيز بالاپوشت، پيوسته در خير و صلاح خواهى بود.✨
💚🌺 #کعبه شکافت و فاطمه بنت اسد، آسمان را بر زمین آورد.. تا #ولی مومنان باشد.. تا #امیرمومنان باشد.. تا مولای متقیان باشد.. تا #علی باشد..
و او هموست که خداوند در شان او آیه #ولایت را نازل فرمود..
همانا ولی شما خداوند، پیامبرش و آنان مومنانی اند که #نماز برپا میدارند و #زکات میدهند درحالیکه در رکوع اند..
🌸 عیدتون مبارک 🌸
••
#آیتاللهناصری یهسخنرانی قشنگی داشتن...
ڪه میگفتن:
خداوندمتعال میفرماید که اگر #توبه ڪردی گناهانت را هم ثواب میکنم. تو درِ خانه من بیا. تو بگو اشتباه کردم، نفهمیدم، از این به بعد دیگر این کارها را انجام نمیدهم، همین را بگو؛ بقیه آن با خودم.
هم در دنیا هم در آخرت، آبروۍ تو را حفظ می کنم؛ هم اینکه هر چه بخواهی به تو می دهم.
خدای به این مهربانی، به این خوبی، سزاوار است که انسان با او رفیق بشود.
ولله حیف این خدای مهربان است که از او #فاصله بگیریم.
••
زبان حال،عاجزانه مے گویم:
"ڪریمانه بر من بتاب!" خدای من
💕💕💕
❤️قرآن کریم درموردرسول خدا میفرماید:
🌷انک لعلی خلق عظیم...۴قلم
قطعاتو در اوج وقله اخلاقی
🌷ودرموردحضرت علی ع میفرماید:
🌷من عنده علم الکتاب..آخرسوره رعد
علی ع کل علم قرآن،یعنی کل علم رادارد
میلادمسعودامیرالمومنین ع مبارک
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویژه ولادت حضرت علی(ع)
🌹 نماهنگ | رهبرانقلاب: علیبنابیطالب شخصیتی است که شیعه، سنی، غیرمسلمان و بیدین، احترامش میکنند
➕صحبتهای جرج جرداق مسیحی درباره امیرالمؤمنین
#میلاد_امام_علی
#روز_پدر
این "دل" اگر کم است...بگو "سر" بیاورم
یا امر کن که یک "دل" دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم "دوست دارمت"
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم...
#پدرایران_زمین_روزت_مبارک😍
🌹سلامتی رهبر عزیزمون صلوات
دلم گرم خداوندیست... 🍃
ڪہ با دستان من گندم براے یاڪریم خانہ میریزد🕊
چہ بخشندہ خداے عاشقے دارم ڪہ میخواند مرا با آنڪہ میداند گنهڪارم !❤️
💕💕💕