❣ #سلام_امام_زمانم❣
نذر کردم تا #بیایی هرچه دارم مال تو
چشم هاے خسته😔 پر انتظارم مال تو
یک دل💗 دیوانه دارم باهزاران آرزو
آرزویم هیچ، قلب بیقرارم مال #تو
#اللهم_عجل_لولیـڪ_الفـرج 🌸🍃
🔷وقتی خبری رامیشنویم چگونه برخوردکنیم؟
🌷۱.ردنکردن سخنان دیگران.۶۱توبه
🌷۲.زودقضاوت نکردن.۲۴ص
🌷۳.تکیه نکردن به سخنان غیرقابل اعتماد.۶حجرات
🌷۴.ترتیب اثردادن به سخنان شاهددار.۴نور
🌷۵.لجاجت نکردن درمقابل سخن حق۱۷۹اعراف
🌷۶.قبول سخن حق.۱۸زمر
🌷۷.آنچه راعلم نداریدنگویید.۳۶اسراء
💕💕💕
خدایا من در پیشگاه تو عذر می خواهم ، از خطاکاری که از من عذر خواسته باشد و من عذرش را نپذیرفته باشم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#صحیفه_سجادیه_دعای_38
"ﺧﯿﻠﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، تقدیم به شما"
🙏ﺧﺪﺍﻳﺎ !
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺛﺮﻭﺗﻢ ﺩﺍﺩﻱ،ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺍﻡﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺍﻡ ﺩﺍﺩﻱ، ﻋﻘﻠﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻣﻘﺎﻣﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﺗﻮﺍﺿﻌﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﺿﻌﻢ ﺩﺍﺩﻱ ﻋﺰﺗﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺗﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﻋﻔﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﻴﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﺍﻳﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .
ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻛﺮﺩﻡ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢﻧﻜﻦ.....
"خدایابه داده وندادهایت شکرت " 💕💕💕
✅برطرف شدن بیماریها پس از ظهور
✍ امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام فرمودند : هرگاه قائم ما قیام نماید، خداوند مرض را از هر فرد مومن می برد و توانایی او را به سویش برمیگرداند.
📚 کتاب الغیبه نعمانی
همچنین امام باقر (ع) فرمودند :
هرکس قائم اهل بیت را درک کند و مریض باشد سالم میشود و کسی که دارای ناتوانی است، قوی میگردد
💎مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد.
موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد، دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد و می گوید: نه یک حفره بزرگ نیست! خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم.
مرد می گوید: راستی؟ موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم احساس می کردم که یک حفره بزرگ است.
دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید:
این یک امر طبیعی است،
چون یکی از کارهای زبان اغراق است!
💕💕💕
چه زیبا گفتـ اسطوره اخلاص:
قلم مےزنید براے خدا باشد؛
قدم برمےدارید براے خدا باشد؛
حرفـ مےزنید براے خدا باشد؛
همه چے؛ همه چے براے خدا باشد ...
#شهید_همت
💕💕💕
: سلام به همگی میدونم همگی در گیر کرونا هستیم ولی نترسین من که اصلا نمیترسم چون ما خدا داریم چهارده معصوم. امام زمان (ع)داریم .از همه مهمتر ما امام رضا(ع) را کنارمون داریم ..اینکه براتون میگم واقعیه من یکی از دوستام خادم حرم هستش پریروز کشیکش بوده گفت همه دوستا خیلی گریه کردیم وقتی حرم رو خلوت دیدیم و کتاب دعا ها رو جمع کردیم گفت دوستم خواب دیده یک اقایی رو ... گفتن چرا گریه میکنی گفته حرم خیلی خلوته گفت ۳۶۰ مرتبه سوره اعراف روبخونین مشکلات حل میشه....حالا بیایم ماهم هر کدوم نفری یکی هم بخونیم خوبه اگه دقت کنین خیلی دعا داره تو این سوره ..انشالله مشکلات همه رفع بشه
💕💕💕
پروانه های وصال
#برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی💖 قسمت ۴۰ 🔹🔗🔸🔗🔹 #برای_عبد_شدن ۷ 1⃣ خدا به ما دستور داده چون خ
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی💖
قسمت ۴۰
🔹🔗🔸🔗🔹
#برای_عبد_شدن7
🔴یا یه خانم چادری
⬅به یه خانم بدحجاب با "چشم تحقیر" نگاه میکنه!😒
⚠خودش رو به خاطر حجابی که داره خیلی تحویل میگیره!
😒
👈بابا تو قرار بود با انجام مبارزه با نفس، "هوای نفست" رو بزنی!
✅منیت و خودخواهیت رو بزنی.
❌اما تو که کار رو خراب تر کردی؟!!!
💟✅خدا دستور میده تا خودخواهی تو رو از بین ببره.
🔴دیگه مهم نباشه که خودت چی میخوای.
✅✔️ باید برات مهم باشه که "خدا ازت چی میخواد"
مهم هست؟!.........
#مراحل_عبد_شدن
#لذت_عبودیت
🚥✔️🚥🔵
پروانه های وصال
#برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی💖 قسمت ۴۰ 🔹🔗🔸🔗🔹 #برای_عبد_شدن7 🔴یا یه خانم چادری ⬅به یه خانم
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به لذت بندگی💖
قسمت 41
🔹🔗🔸🔗🔹
#برای_عبد_شدن 8
🔴🔴🔴تکبر مذهبی!!!
😨 یه تجربه ی تلخ هست که همه ی بچه مذهبیا داشتن😕
🔴اینکه بعد از انجام یه کار خوب
تکبر و عجب میاد سراغ آدم.
⛔️فکر میکنه دیگه کسی شده!!
⛔️فکر میکنه شش دنگ بهشت مالشه!
⛔️خدا وظیفشه اینو ببره بهشت!
دیگه غیر مذهبی ها رو آدم حساب نمیکنه.😨
🔴مثلا بعضی خانم های مذهبی هستن که با تنفر به شوهر غیر مذهبی شون نگاه میکنن😒😒😨
اینا همش ریشه در "تکبر" انسان داره.♨
🚦چرا خدا دستور داده؟
✅✅✅برای اینکه این تکبر رو بزنه.
😒ببین بذار یه حرفی رو بهت بزنم🤔
شما سعی کن "الکی کار خوب انجام ندی"😳😳
🔴🔴🔴هر کار خوبی که دستت رسید و خوشت اومد انجام ندی
کار خوب انجام بده فقط برای چی؟؟؟؟
✅ فقط برای اینکه "دستور گوش داده باشی".
✅این دستور گوش دادنه که "تکبر انسان رو میزنه"💪
#مراحل_عبد_شدن
#لذت_عبودیت
تنهامسیر آرامش...
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_دوازدهم من ڪه حسابے جا خورده بودم سرم رو بہ سمت صدا برگردوندم ودر ڪمال
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سیزدهم
طلبہ با عجلہ بہ سمت درب آقایان رفت و من بهمراه خانوم بخشے ڪہ بعدها فاطمہ صداش میڪردم پس از سالها داخل مسجد شدم.فاطمہ چادر نماز خودش رو بہ روی سرم انداخت و در حالیڪہ موهامو بہ زیر روسریم هل میداد با لبخند دوست داشتنے گفت:چادر خودمو سرت انداختم چون حاج آقا گفتن چادر تمیز سرت ڪنم.نہ ڪه چادرهاے مسجد ڪثیف باشنا نہ!! ولے چادر خودم رو امروز از طناب برداشتم ومعطرش ڪردم.بعد چشمهاے زیباشو ریز ڪرد و با لحن طنزالودے گفت:موهاتو ڪجا رنگ ڪردے ڪلڪ؟! خیلے رنگش قشنگہ!
در همون برخورد اول شیفتہ ے اخلاق و برخورد فاطمہ شدم. او با من طورے رفتار میڪرد ڪه انگار نہ انگار من با اون فرق دارم. و این دیدار اول ماست.وبجاے اینڪه بهم بگہ موهات رو بپوشون از رنگ زیباے موهام تعریف ڪرد ڪه خود این جملہ شرمنده ترم ڪرد و سرم رو پایین انداختم. اوطبق گفتہ ے طلبه ی جوان منو بسمت بالاے مسجد هدایتم ڪرد وبہ چند خانومے ڪه اونجا نشسته بودند ومعلوم بود همشون فاطمه رو بخوبے مےشناسند ودوستش دارند با لحن بامزه اے گفت :
– خواهرها ڪمے مهربونتر بشینید جا باز ڪنید مهمون خارجے داریم.از عبارت بانمڪش خنده ام گرفت و حس خوبے داشتم. خانم ها با نگاه موشڪافانه و سوال برانگیز بہ ظاهر من برام جا باز ڪردند و با سلام و خوش امدگویے منو دعوت بہ نشستن ڪردند.
از بازے روزگار خنده ام گرفت.روزے منو خانمی از جایگاهم بلند ڪرد و بہ سمت عقب مسجد تبعیدم ڪرد و امروز یڪ خانوم دیگہ با احترام منو در همون جا نشوند!!وقتے دعای ڪمیل وفرازهاے زیباش خونده میشد باورم نمیشد کہ من امشب در چنین جایے باشم و مثل مادر مرده ها ضجہ بزنم!!!!!!
میون هق هق تلخم فقط از خدا میپرسیدم که چرا اینجا هستم؟ ! چرا بجاے ریختن آبروم اینطورے عزتم داد؟! من ڪه امروز اینهمہ ڪار بد ڪردم چرا باید اینجا میبودم وڪمیل گوش میدادم؟یڪ عالمہ چراے بے جواب تو ذهنم بود و به ازاے تڪ تڪش زار میزدم.
اینقدر حال خوبے داشتم ڪه فڪر میڪردم وقتے پامو از در مسجد بیرون بزارم میشم یڪ آدم جدید! اینقدر حال خوبے داشتم ڪہ دلم میخواست بلندشم و نماز بخونم! ولے میون اینهمہ حال واحوال منفعل یڪ حال خاص و عجیب دیگرے درگیرم کرده بود..یک عطر آشنا و یڪ صدای ملکوتی!!ونگاهی محجوب و زیبا که زیر امواجش میسوختم.با اینڪه فقط چند جملہ از او شنیده بودم ولے خوب صداے زیباشو از پشت میڪروفون ڪه چندفرازآخر رو با صوتے زیبا و حزین میخوند شناختم.وبا هر فرازے ڪه میخوند انگار تڪه ای از قلبم ڪنده میشد..اینقدر مجذوب صداش شده بودم ڪه در فرازهاے آخر، دیگہ گریه نمےکردم و مدام صحنہ ے ملاقاتمون رو از حیاط مسجد تالحظہ ے التماس دعا گفتنش مقابل ورودے درب بانوان مجسم میڪردم.
ادامہ دارد…
نویسنده: #فــــ_مــقــیـــمی
پروانه های وصال
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سیزدهم طلبہ با عجلہ بہ سمت درب آقایان رفت و من بهمراه خانوم بخشے ڪہ بعد
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_چهاردهم
فاطمہ بہ معناے واقعے ڪوه نمڪ و خوش صحبتے بود.او حرف میزد و من میخندیدم.و نڪتہ ی جالب در مورد شخصیت فاطمه این بود ڪہ او حتے امر به معروف ڪردنش هم در قالب شوخے و لفافہ بود و همین؟ڪلامش رو اثر بخش میڪرد.
باهم بہ سمت وضوخانہ رفتیم و من صورتم رو شستم و خودم رو در آینہ نگاه ڪردم.چشمانم هنوز تحت تاثیر اشڪهایم قرمز بود. بنظرم اونشب در آینہ خیلی زیبا اومدم. و روحم خیلے سبک بود.فاطمہ ڪنار من ایستاده بود و در آینه نگاهم میڪرد.باز با لحن دلنشینش گفت:
-آهان حالا شد.تازه شدے شبیه آدمیزاد! چی بود اونطورے؟ یوقت بچہ مچہ ها میدیدنت سنگ ڪوب میڪردن.
باز هم خندیدم و دستانش رو محڪم در دستانم فشار دادم و با تمام وجود گفتم:
-بخاطر امشب ازت خیلے خیلے ممنونم. شما واقعا امشب بہ من حال خوبے دادید.او با لبخند مهربونی گفت:
-اسمم فاطمہ ست.من ڪاری نڪردم.خودت خوبی.شما امروز اینجا دعوت شده بودے.من فقط رسم مهمان نوازے رو بخوبی بجا آوردم! ! وبعد انگار که چیزی یادش افتاده باشد زد زیر خنده و گفت:
-یڪ وقت نری پیش حاج آقا بگے این خل و چل ڪے بود ما رو سپردے دستش.من اصلن نمیتونم مثل خانمها رفتار ڪنم.
او را در آغوش ڪشیدم و گفتم:
-اتفاقا من عاشق اخلاق خوبت شدم..خودش رو عقب ڪشید و با تعجب پرسید:
-واقعا؟!!
با تایید سر گفتم:بلہ.
او دستش را بسمتم دراز ڪرد وگفت:
-پس ردش ڪن.
با ابهام پرسیدم چے رو؟!
زد به شونم و گفت:شمارتو دیگه!! من هرڪے ڪه بگہ ازم خوشش میاد و روهوا میزنم. از حالا بہ بعد باید منو تحمل ڪنے.
گوشیمو در آوردم و با استقبال گفتم:چے بهتر از این!! برای من افتخاره!
واینچنین بود ڪہ دوستی ناگسستنے منو فاطمه آعاز شد.
اون شب تا خود صبح با یاد اون طلبہ خاطره بازے میڪردم..لحظہ اے هم صورت وصداش از جلوے چشمام دور نمیشد.گاهے خاطره ے شب سپرے شده رو بہ صورتے ڪہ خودم دلم میخواست تغییر میدادم و طولانے ترش میڪردم.گاهی حتے طلبہ ے از همه جا بی خبر را عاشق و والہ ےخودم تصور میڪردم! وبا همین اوهام و خیالات شیرین و دلپذیر شبم رو صبح ڪردم.
وقتے سپیده ی صبح از پشت پرده ے نازڪ اتاقم بہ صورتم تابید تازه با حسرت و افسوس یادم افتاد ڪہ چقدر خودم و زندگیم از تصاویر خیالیم دوریم! چطور امڪان داشت ڪہ اون طلبہ حتے درصدے ذهن خودش رو مشغول من ڪنہ.؟! واصلا چرا من باید چنین احساس عمیقے بہ این مرد پیدا میڪردم؟! اصلا از ڪجا معلوم ڪه او ازدواج نڪرده باشہ؟ از تصور این فڪر هم حالم گرفتہ میشد.سرم رو زیر بالش فرو بردم و سعے ڪردم بدون یاد او بخوابم.
ادامہ دارد…
نویسنده:#ف_مقیمی
🌸بنام خدای بخشنده مهربون
🌸
💚یه خبرِخوش 💚
تو کلیات مفاتیح هم نوشته شده ، اما اکثرِمردم غفلت میکنن و فرصتش میگذره
"در ایام ۱۳٬۱۴٬۱۵ ماه
( ایام البیض ) اگرکسی دعای مجیر رابخواند؛باعث بخشش گناهان واستجابت دعاهامیشه....
این پیام رابرای دوستانتون بفرستید تا همه باخبر بشن؛
انشاءاللّه که فرصت باشه
وخیلی ها باخبربشن
و به نیّت فرجِ مولامون آقاامام زمان عزیزصلوات اللّه وسلامه علیه خونده بشه انشاءاللّه.
🌹راستی از غروب شنبه ۱۷ اسفند ایّام البیض ماه رجب شروع میشه
التماس دعای بسیار 🌹
مداحی آنلاین - قبل از سخن و هر عملی سینه دریده - نریمانی.mp3
6.32M
🌸 #میلاد_امام_علی(ع)
💐قبل از سخن و هر عملی سینه دریده
💐حتی خود حق بحر علی سینه دریده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
#فقط_حیدر_امیراݪمؤمنیݩ_اسٺ♥️
•اين رجب قسمتےاز زندگےناب من اسٺ
•مرهمے بر دل بيچاره و بےتاب من اسٺ
•روزها را سپرے مےڪنم از عشق علـے
•این روز دگر ميلاد ارباب من است
🔹فرا رسیدݩ میلاد حضرٺ علے{ع}بر شما مبارک😍✨