گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ... مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه... همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ... #شهید_احمد_علی_نیری 🇵🇸 @Roshangari_ir

👌 آثار #اذان گفتن در #خانه 💠🔑 #شاهکلید ! 🎤 #آیت_الله_ناصری ✍ بیسیمچی مدیا 🎬 https://eitaa.com/Bisimchimedia #خانواده #امام_رضا #پدر #مادر #دختر #پسر #خاله #دایی #عمه #عمو #عروس #داماد #جاری #باجناق #مادربزرگ #پدربزرگ #کلید #عزیز #آقا #خانم #تربیت #نسل #فرزند #بچه #فرزندآوری 🏴 کانال #نذر_حسین در #ایتا و #روبیکا @NAZReHOSEYN