متن قرآن جزء 4.pdf
393.2K
📜 متن جزء ۴ قرآن کریم
#ماه_مبارک_رمضان
@darshainabazqoran
جزء ۴ قرآن کریم.mp3
4.12M
✅ صوتی جزء ۴ قرآن کریم
به صورت تند خوانی و کم حجم
🎤 استاد معتز آقائی
#ماه_مبارک_رمضان
@darshainabazqoran
✅فرو بردن آب دهان، اگرچه بواسطۀ خیال کردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمیکند.
✅جويدن غذا براى بچّه يا پرنده ، و چشيدن غذا و مانند اينها كه معمولا به حلق نمى رسد ، اگر چه اتّفاقاً به حلق برسد روزه را باطل نمى كند ، ولى اگر انسان از اوّل بداند يا اطمينان داشته باشد كه به حلق مى رسد ، روزه اش باطل مى شود و بايد قضاى آن را بگيرد ، و در صورت رسيدن به حلق كفّاره بر او واجب است
❓سؤال:اگر شخصی چیزی غیر خوراکی را دهان قرار دهد و احساس شوری (یا هر نوع مزۀ دیگر) کند،(مثل خانمی که بخواهد طعم غدا را بگیرد ببینه شور است یا بی نمک و...) روزۀ او چگونه است؟
✅پاسخ: اگر فرو نرود، اشکال ندارد.
#ماه_مبارک_رمضان
@darshainabazqoran
🔰فرصت استثنایی
🔺️ ماه رمضان، یک فرصت استثنایی است. این، چیز کمی نیست که رسول اکرم(ص) این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند. مگر ممکن است که انسان وارد سفرهی کریم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ محروم واقعی، آن کسی است که نتواند در ماه رمضان، غفران الهی را به دست بیاورد. ۱۳۶۹/۰۲/۰۷
#بهار_قرآن
#ماه_مبارک_رمضان
@darshainabazqoran
خلاصه جلسه قبل:
داستان به اینجا رسید که بعد از خواب دیدن فرعون ، فرعون دو تا تصمیم خطرناک گرفت که دومی(کشتن70هزار نوزاد)خیلی خطرناکتر از اولی بود
@darshainabazqoran
✅خداوند اراده کرده است موسی به دنیا بیاید و موسی را حفظ بکند. اگر یادتون باشه جلسه اول گفتم که خداوند اراده که حضرت موسی علیه السلام به دنیا بیاد حالا امداد های خداوند را با هم بخوانیم👇👇
✅1⃣امداد و لطف الهى باعث شد که آثار حمل در یوکابد مادر حضرت موسى علیه السلام چنان آشکار نباشد
✅2⃣همراهی و همکاری قابله، یوکابد با قابله دوست بود و آن قابله به خاطر دوستى، حمل مادر موسى را گزارش نمیداد.به دنبال دوست قابله اش فرستاد و از او استمداد نمود، قابله آمد و مادرحضرت موسی علیه السلام را یاری نمود حضرت موسی علیه السلام در مخفیگاه دور از مردم متولد شد،در این هنگام نورمخصوصی از چهره حضرت موسی علیه السلام درخشید که بدن قابله به لرزه افتاد، همان دم محبت حضرت موسى علیه السلام در دل قابله جاى گرفت.
قابله به مادر موسى گفت: من تصمیم گرفته بودم تولد موسى را به مأموران خبربدهم (و جایزه را بگیرم)ولی محبت این نوزاد به قدری بر قلبم چیره شد که حتى حاضر نیستم مویى از او کم شود.👌
@darshainabazqoran
✅3⃣ سرد کردن آتش 🔥تنور بر موسی علیه السلام بود: قابله از خانه مادر موسی علیه السلام بیرون آمد، بعضى از جاسوسان حکومت او را دیدند😭 وتصمیم گرفتن وارد خانه مادر حضرت موسی علیه السلام بشوند. خواهر حضرت موسی علیه السلام جریان را به یوکابد(مادر حضرت موسی)گفت یوکابد دست پاچه شد که چه کند در این میان از شدت وحشت، هوش از سرش رفته بود نوزاد را به پارچه اى پیچید و به تنور انداخت😭 مأمورین وارد خانه شدند و همه جا را به جز تنور آتش که روشن بود جست و جو کردن، تحقیقات از مادر موسى علیه السلام شروع شد این قابله اینجا چکار میکرد؟
یوکابد گفت: او دوست من است و به عنوان دیدار به اینجا آمده بود. مأمورین مأیوس شده و از خانه خارج شدند. مادر هنگامی که حال عادى خود را بازیافت به دخترش گفت: نوزاد کجاست؟ دختر گفت: اطلاع ندارم در این لحظه صداى گریه نوزاد از درون تنور بلند شد مادر به سوی تنور رفت و دید خداوند آتش را براى موسى خنک و گوارا کرده است👌 نوزادش را با کمال سلامتى از درون تنور بیرون آورد.
@darshainabazqoran
✅4⃣این هم چهارمین جایی که خدا موسی علیه السلام را حفظ کرد. خدا کنه ما جوری باشیم که خدا حفاظت ما را خودش برعهده بگیرد اون وقت دیگه توی این جهنم دنیا هیچ کس نمیتونه به ما آسیب بزنه فقط کافیه خداوند دستش را روی ما بگذاره بگوید خودم هواتو دارم. توی جهیزیه دادن به دختر کمکت میکنم. تو پیری کمکت میکنم تو گرفتاری کمکت میکنم. برگردیم به داستان. ولى باز مادر نگران بود، چرا که یکبار صداى گریه نوزاد کافى بود که جاسوسان را متوجه سازد، متوجه خدا شد و از خدا خواست راه چاره اى پیش روى او بگشاید. خداوند با الهام خود به مادر موسى، او را از نگرانى حفظ کرد
@darshainabazqoran
✅5⃣پنجمین جایی که خداوند حضرت موسی علیه السلامرا حفظ کرد و از امدادهای غیبی دیگر اینکه یوکابد سه ماه مخفیانه به حضرت موسی علیه السلام شیر داد و در این مدت هیچ گاه حضرت موسی علیه السلام گریه نکرد تا جاسوسان باخبر بشوند
✅6⃣مادر حضرت موسی علیه السلام(یوکابد) تصمیم گرفت برود پیش نجار تا برای نوزادش کشتی بسازد (نجار هم از طرفداران فرعون بود)و از آنجایی که مادر حضرت موسی علیه السلام زبانش به دروغ عادت نکرده بود در جواب سوال نجار که گفت کشتی را برای چی میخواهی گفت: من از بنی اسرائیلم،نوزاد پسری دارم میخواهم نوزادم را در آن مخفی بکنم
نجار مصرى تا این سخن را شنید، تصمیم گرفت این خبر را به جالادان برساند، به سراغ آنها رفت، ولى آنچنان وحشت عظیمى بر قلبش مسلط شد که زبان از سخن گفتن باز ایستاد،✅ میخواست با اشاره دست، مطلب را بازگو کند، مأمورین از حرکات او چنین برداشت کردند که یک آدم مسخره کننده است، او را زدند و از آنجا بیرون نمودند.👏 او وقتیکه حالت عادى خود را بازیافت، یک بار دیگر براى گزارش پیش جلادان رفت، باز مانند اول زبانش گرفت و این موضوع سه بار تکرار شد، او وقتیکه به حال عادى بازگشت، فهمید که در این موضوع، یک راز الهى نهفته است، صندوق را ساخت و به مادر حضرت موسی علیه السلام تحویل داد.✅👏