eitaa logo
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
3.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
90 فایل
با یک #دورهمی جانانه به صَرف همدلی💞 و چاشنیِ هم زبانی🦋 چطورید؟ قرارمان،هم حضوری در سطح شہرزیباے اصفہان👣 و هم مجازی،همین جا☝️ کانالی مخصوص نوجوانان دختر سراسرکشور💞 ارتباط با ادمین ☺️ @patogh2khtaraneh تبادل👇 @tab_patogh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلیمان نبیــ🌷 ✨حضرت سلیمان (علیه السلام) با تمام حشمت و شکوه و قدرت بی‎نظیر بر جهان حکومت می‎کرد. پایتخت او بیت المقدس در شام بود. خداوند نیروهای عظیم و امکانات بسیار در اختیار او قرار داده بود،‌تا آن جا که رعد و برق و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حیوانات دیگر تحت فرمان او بودند. ✨ و او زبان همه آنها را می‎دانست. هدف حضرت سلیمان(علیه السلام) این بود که همه انسانها را به سوی خدا و توحید و اهداف الهی دعوت کند و از هرگونه انحراف و گناه باز دارد و همه امکانات را در خدمت جذب مردم به سوی خدا قرار دهد. ✨در همین عصر در سرزمین یمن، بانویی به نام «بُلْقَیس» بر ملت خود حکومت می‎کرد و دارای تشکیلات عظیم سلطنتی بود. ولی او و ملتش به جای خدا، خورشید پرست و بت پرست بودند ✨ و از برنامه‎های الهی به دور بوده و راه انحراف و فساد را می‎پیمودند. بنابراین لازم بود که حضرت سلیمان (علیه السلام) با رهبریها و رهنمودهای خردمندانه خود آنها را از بیراهه و کجروی‌ها به سوی توحید دعوت کند. ✨ و مالاریای بت پرستی را که واگیر نیز بود، ریشه کن نماید. روزی حضرت سلیمان بر تخت حکومت نشسته بود. ✨ همه پرندگان که خداوند آنها را تحت تسخیر سلیمان قرار داده بود با نظمی مخصوص در بالای سر سلیمان کنار هم صف کشیده بودند و پر در میان پر نهاده و برای تخت سلیمان سایه‌‎ای تشکیل داده بودند تا تابش مستقیم خورشید، سلیمان را نیازارد. ✨ در میان پرندگان، هُدهُد (شانه به سر) غایب بود، و همین امر باعث شده بود به اندازه جای خالی او نور خورشید به نزدیک تخت سلیمان بتابد. ✨سلیمان دید روزنه ‎ای از نور خورشید به کنار تخت تابیده، سرش را بلند کرد و به پرندگان نگریست دریافت هُدهُد غایب است. پرسید: «چرا هُدهُد را نمی‎بینم، او غایب است. به خاطر عدم حضورش او را تنبیهی شدید کرده یا ذبح می‎کنم مگر این که دلیل روشنی برای عدم حضورش بیاورد.» ✨ چندان طول نکشید که هُدهُد به محضر سلیمان(علیه السلام) آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سلیمان(علیه السلام) چنین گزارش داد: ادامه دارد... ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
سلیمان نبیــ🌷 ✨حضرت سلیمان (علیه السلام) با تمام حشمت و شکوه و قدرت بی‎نظیر بر جهان حکومت می‎کرد. پ
سلیمان نبیــ 🌷 قسمت دوم 🤗 ✨ هدهد چنین گزارش داد: « من از سرزمین سبأ(واقع در یمَن) یک خبر قطعی آورده‎ام. من زنی را دیدم که بر مردم حکومت می‎کند و همه چیز مخصوصاً تخت عظیمی را در اختیار دارد. من دیدم آن زن و ملتش خورشید را می‎پرستند و برای غیر خدا سجده می‎نمایند، و شیطان اعمال آن‌ها را در نظرشان زینت داده و از راه راست باز داشته است و آن‌ها هدایت نخواهند شد ، چرا که آن‌ها خدا را پرستش نمی‎کنند…! آن خداوندی که معبودی جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است.» ✨ حضرت سلیمان(ع) عذر غیبت هُدهُد را پذیرفت ، و بی‎درنگ در مورد نجات ملکه سبأ و ملتش احساس مسؤولیت نمود و نامه‎ای برای ملکه سبا (بُلْقَیس) فرستاد و او را دعوت به توحید کرد. ✨ نامه کوتاه اما بسیار پر معنا بود و در آن چنین آمده بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان ـ توصیه من این است که برتری جویی نسبت به من نکنید و به سوی من بیایید و تسلیم حق گردید.» ✨ سلیمان(ع) نامه را به هُدهُد داد و فرمود: «ما تحقیق می‎کنیم تا ببینیم تو راست می‎گویی یا دروغ؟ این نامه را ببر و برکنار تخت ملکه سبأ بیفکن، سپس برگرد تا ببینیم آن‌ها در برابر دعوت ما چه می‎کنند؟!» ✨ هُدهُد نامه را با خود برداشت و از شام به سوی یمن ره سپرد و از همان بالا نامه را کنار تخت بُلْقَیس انداخت. ✨ بُلْقَیس در کنار تخت خود نامه‎ای یافت که پس از خواندن آن دریافت که نامه از طرف شخص بزرگی برای او فرستاده شده است و مطالب پرارزشی دارد. ✨ بزرگان کشور خود را به گرد هم آورد و با آن‌ها در این باره مشورت کرد. آن‌ها گفتند: « ما نیروی کافی داریم و می‎توانیم بجنگیم و هرگز تسلیم نمی‎شویم. » ولی بُلْقَیس اتخاذ طریق مسالمت آمیز را بر جنگ ترجیح می‎داد و این را دریافته بود که جنگ موجب ویرانی می‎شود. و تا راه حلّی وجود دارد نباید آتش جنگ را برافروخت. ✨ او پیشنهاد کرد که: هدیه‎ای گران‌بها برای سلیمان می‎فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‎آورند. ادامه دارد... ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran