🔴 ماجرای عجیب یک مهمانی با پذیرایی ....
🍃یک روز با بعضی بزرگان فامیل به یک مهمانی در لواسان دعوت شده بودیم. بعد از صرف #ناهار دور هم روی مبل نشستیم. یک میز بزرگ وسط بود که خوراکیهای مختلف روی آن چیده بودند از شیرینی میوه آجیل گرفته تا شربت چای و.... همه گرم صحبت بودند. هر کسی چیزی میگفت و بقیه مشغول #خوردن بودند.
🍃کم کم احساس کردم از کسانی صحبت میشود که در جمع ما نیستند. کاملاً مشخص بود #غیبت میکنیم. با زبان طنز و شوخی به یکی از بزرگترها گفتم: فلانی بیا از قد و هیکل و قیافه من بگو، خوب نیست پشت سر کسی حرف بزنیم. او هم با پررویی گفت: جلوی روش هم میگم. دوباره حرفم را #تکرار کردم و گفتم: بابا بیایید از خودمان حرف بزنیم خوب نیست غیبت کنیم. اما کسی به حرف من توجهی نکرد. با خودم گفتم من باید بروم بیرون، اینجا مجلس غیبت شده است. آنجا #حیاط بزرگی داشت و من رفتم داخل حیاط.
🍃در بررسی اعمال آن روز را با تمام جزئیات دیدم. اما
برای دیدن ادامه ی داستان روی لینک زیر بزنید👇👇👇
https://eitaa.com/olamaerabane