📝محمدصدرا مازنی
💠نسل فراموش شده(۵)
🔻نسل من دیگر اعتماد به نفسی برایش باقی نمانده بود. به تدریج فرار مغزها نرخ شاه عباسی شده بود. فرهنگ ایثار و شهادت اگر به کندی برای نسل بعد فهم می شد؛ این فرار اما نه. به سرعت به بچه های دهه شصت منتقل شد. اینک دهه ی هفتادی های برخی از خانواده های متدین هم از رفتن می گویند.
اسطوره های جنگ بی احتیاطی کردند. از چشمها افتادند. الگو نبودند. حاج قاسم نبودند.
برخی هضم شدند. جمعی حذف شدند. عده ای بریدند و معدودی هم به صف جبهه مقابل پیوستند. در این میان از چشم افتاده ها ادامه دادند. خسته نشدند.
سن بازنشستگی را تجربه کردند و بازنشسته نشدند. پیر شدند و همچنان خستگی ناپذیر.
اینک اما نسل من احساس پیری می کند. نسل سوخته؛ نسل خسته. نسل سوخته ی خسته. اما آنان همچنان شاداب و پرانرژی! پیری برای آنان از جنس انکار روانشناختی بود. بازنشستگی به منزله فراموشی بود.
نسل ما زه زد. نسل آنان ما را زه زد!
⏺تمام.
🔻پ.ن:
۱. جوان گرایی نه به منزله کنار گذاشتن اهل تجربه که به معنی جدی گرفتن آنان، اعتماد کردن و سپردن اموری که نیاز به شور و نشاط و سرعت در تصمیم گیری دارد است.
۲. آنچه در این نوشته آمده است قابل تعمیم به همه بچه های جبهه و جنگ نیست. بسیاری از آنان مسیر شهید همت و باکری را دنبال می کنند. سردار دلها از همان نسل افتخار آفرین بود. او همیشه برای من و نسل های بعد از من جاودانه است.
۳. هدف از این نوشته اصلاح نگاه به جوانان و تغییر رویکرد نسبت به آنان است؛ چیزی که مقام معظم رهبری از آن مکرر یاد می کرد.
۴. بچه های دهه پنجاه اینک در اوج نشاط و کمال و پختگی هستند. در اصلاح رویکرد به جوان گرایی آنها را ملحق خوشان نکنند، از آنها استفاده شود. پختگی لازم برای اداره امور را دارند. ضمن اینکه یاد بگیریم این رویه برای نسل های بعد تکرار نشود.
۵. شیک پوشی عیب نیست. در این نوشته استعاره از فاصله گرفتن مسئولین از عموم مردم تلقی شده است.
#مسائل_پژوهشی
#محمدصدرامازنی
@masaelepazuheshi
نکته ویرایشی(3)
چند برابر فارسی به گزینش فرهنگستان
آبونه مشترک
ورک شاپ کارگاه
آرشیو بایگانی
آرم نشانه
آپ تو دیت روزآمد
ادیت ویرایش
اِشل پایه
انستیتو موسسه
بیوگرافی زندگینامه
بیینال دوسالانه
@masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی
⏺با پژوهش ورزان(۲)
💠سلیس و روان بنویسیم
🔻یکی از فنون نویسندگی روان نوشتن و پرهیز از به کارگیری عبارات مبهم است.
نویسندگان و پژوهشگران موفق برای اثرگذاری بر روی مخاطب سلیس و روان می نویسند.
آنها می کوشند در عین استفاده از واژه های فخیم و گرانمایه از به کار بردن کلمات ملال آور دوری گزینند.
برای دستیابی به وضوح، مطالب خود را چند بار مرور می کنند تا هرجمله مبهم را پیدا کرده و از کلمه مناسب تری استفاده نمایند.
🔻پ.ن: یادمان باشد که گاهی نویسنده با مبهم نوشتن منظوری دارد؛ مثلا با هدف آموزشی و سنجش و ارزیابی دانش پژوه از عبارتی چندپهلو استفاده می کند. یا داستان نویسی که نمی خواهد قصه داستانش را لو دهد و یا می خواهد ذهن مخاطب را برای نکته ای و حادثه ای آماده نماید و...
@masaelepazuheshi
در مصاحبه با خبرگزاری حوزه : حجت الاسلام والمسلمین مازنی برای دور جدید فعالیت های پژوهشی در واحدهای آموزشی بر تقویت و توسعه برنامهها، شتاب دادن به برنامههای پژوهشی سطح یک، تقویت برنامه پژوهش درسی، تسری برنامههای تثبیت شده در برنامه جدید آموزش به برنامه جاری آموزشی، تقویت کانونهای علمی، انجام مطالعه برای راهاندازی مرکز پرورش استعدادهای پژوهشی طلاب جوان و عملیاتی سازی برنامههایی نظیر برنامه پژوهش سطوح عالی و تقویت اساتید حوزههای علمیه در جهت تولید علم تأکید کرد.
لینک خبر👇
https://hawzahnews.com/x9Qbk
@masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی
💠پیشنهاد عنوان پژوهشی:
تحلیل تجربه نگاری الگوهای آموزشی مبتنی بر روش سامرا
🔻در گپ و گفتهای صمیمی با مدیران، اساتید و فضلای حوزه فرصت را غنیمت می شمرم و درباره روش های آموزشی و در این باره که چگونه می توان بر محور پژوهش درس گفت، گفت و گو می کنم.
در این مباحثات از سبک تدریسشان می شنوم و اینکه روش درسی برخی از آنان بر گرفته از روش سامرا است و نیز رضایت طلاب از شیوه درسی آنها.
🔻همواره پس از این مباحثات به خود می گفتم خوب است این تجربه ها مکتوب شود و در اختیار عموم اساتید و اهل نظر قرار گیرد؛ تا اینکه با خبر شدم این کار توسط دفتر هماهنگی امور مدارس قم(در زمان مدیریت حجت الاسلام والمسلمین آقای واحدی) انجام شده است. از سرگذشت این تجربه نگاری و تحلیل احتمالی آن خبری نداشتم؛ از این رو از طریق همکار خوبم آقای هاشم پور پی گیر شدم. ایشان بعد از بررسی خبر داد که اتفاق خاصی روی نوشته یاد شده نیافتاده و در همان مرحله تجربه نگاری باقی مانده است. از این رو به نظر می رسد تجربه های به دست آمده ظرفیت تحلیل و ارزیابی را داشته تا پس از اصلاح و تکمیل به جامعه علمی ارائه شود.
🔻برخی از سرفصل های پیشنهادی:
۱. توصیف الگوی تدریس سامرا؛
۲. تجربه های تدریس مبتنی بر سامرا؛
۳. بررسی تجربه ها با توجه به الگوهای نوین درسی؛
۴. بررسی تجربه ها؛ امتیازات و اشتراکات؛
۴. الگوی پیشنهادی.
🔻پ. ن: برخی از کوشش های نهادهای حوزه ای برای دست یابی به الگوی آموزش پژوهش محور:
۱. چنانکه گفته شد مرکز مدیریت حوزه های علمیه تجربه های تدریس اساتید را جمع آوری کرده است که می تواند به عنوان مهمترین منبع این تحقیق به شمار رود.
۲. مجله پژوهش و حوزه و نیز مجله رهنامه پژوهش هر کدام یک شماره مستقل را برای این موضوع اختصاص داده اند که اولی از طریق سایت معاونت پژوهش حوزه های علمیه و دومی از سایت مجله رهنامه پژوهش قابل دستیابی است.
۳. از سوی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران نیز اخیرا الگویی به پژوهش حجت الاسلام والمسلمین زارعی تهیه شده است که منبع مهمی در این باره به شمار می رود.
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠فلسفه به چه کار می آید؟
🔻فلسفه را به 《دوست دار حکمت》و 《عشق به حقیقت》 معنی کرده اند.
فارغ از درستی این تعریف یا نادرستی اش سوال مهمتری مطرح می شود و آن اینکه فلسفه به چه دردی می خورد؟
چندی قبل نوشته ای از آیت الله سید محمد خامنه ای دیدم که از منشاء فلسفه می گفت: او با تتبعی ستودنی به این نتیجه رسیده بود که ایرانیان پیشگام تفکر فلسفی در تاریخ بوده و ایران باستان موطن فلسفه است. دیگرانی هم این قول را می پذیرند.
وی با استناد به مدارك قديمى، و حتى نوشته برخى از محققان غربى معاصر كه غرض ورزى نداشته اند، نقل می کند: پيش از آنكه در سرزمين يونان چيزى بنام فلسفه و علوم ديگر وجود داشته باشد در مشرق (ايران و بابل) و مصر و لبنان (فنيقيه) و حتى جزاير سيسيل (صقليه) و كِرِت، تمدنى پر فروغ پرتوافكن بوده و فلسفه و علومى همچون نجوم و رياضيات و فيزيك وجود داشته است.
🔻اما خارج از محل اختلاف بودن این نگاه می توان سقراط را یکی از پیشگامان فلسفه دانست. برای فهم این مطلب که فلسفه برای چه آمده است( و نه از کجا) کافی است به سیره و رفتار سقراط بنگریم.
مشهور است که سقراط در خیابانها و کوچه های آتن رهگذران را با پرسش های فلسفی به تفکر وا می داشت. می گفت من چون خرمگسی
بر اندیشه های ناآزموده و نسنجیده ی برآمده از سلطه عرف عام می نشینم و رهگذران را می آزارم.
🔻سقراط چه می کرد؟ و چگونه سخن می گفت؟ روشن است که سقراط در مواجهه با مردم از عبارات تخصصی و آکادمیک استفاده نمی کرد. بلکه با زبان خودشان با آنها سخن می گفت.
جنس پرسشهای سقراط زمینی بود؛ همان چیزهای روز مره ای که برای مردم آتن غریبه نبود. آنها از همنشینی با سقراط نمی گریختند. با اشتیاق می نشستند و در محاوره شرکت می کردند. آثار افلاطون نظیر ضیافت، جمهوری، فایدون، هیپیاس کوچک و هیپیاس بزرگ گواه خوبی بر این مدعا است.
اینک اگر بخواهیم اشتیاق مردم را به فلسفه بسنجیم از مفاهیم انتزاعی کرسی های اسفار و اشارات و تنبیهات و شِفاء برای مردم نگوییم. همان پرسشهایی را مطرح کنیم که سقراط می پرسید. مطالبی را طرح کنیم که مخاطبانمان را مشتاق تر کند. از فلسفه با مباحث کلی و پیچیده اش به فلسفه به مثابه هنر زندگی نقل مکان کنیم. برای مکانیک، جوشکار، تراشکار، کشاورز و کارگر لذت بخش کنیم.
🔻حکمت متعالیه را متدانیه و ساده کنیم. آن را به متن زندگی بیاوریم.
چونان نبی مرسل(ص) که فرمود: إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم .
پيامبر خدا(ص) : ما، جماعت پيامبران، فرمان داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم.
#فلسفه
#سقراط
#حکمت_متعالیه
#مسائل_پژوهشی
#محمدصدرامازنی
@masaelepazuheshi
پاورقی
📝محمد صدرا مازنی 💠فلسفه به چه کار می آید؟ 🔻فلسفه را به 《دوست دار حکمت》و 《عشق به حقیقت》 معنی کرده ا
نظر جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر اسحاقی درباره یادداشت فلسفه به چه کارمان می آید👇
سلام علیکم جناب مازنی محظوظ شدیم ضمن تایید نگاه کاربردی شما ازهمه مهمتر فلسفیدن برای کودکان ونوجوانان وجوانان وسایرمخاطبین در اصول دین و....است که درنظام آموزشی حوزه ودانشگاه وآموزش وپرورش مغفول مانده است
ادامه👇
این نوع ازآموزش هابارویکرد فلسفی وپرورش اذهان دارای سبک وسیاق خاصی است
برای مثال درباره آموزش فلسفه برای کودکا باید طرحی برای آموزش تفکر در مدارس ارائه شود؛ طرحی که شامل کتاب ها، و برنامه های خاص برای هدایت کلاس است. همراه هر کتاب درسی، یک کتاب راهنما برای معلم وجود داشته باشد . معلمان بعد از تعلیم در مراکز ویژه تربیت معلم، آمادگی لازم را برای اجرای این طرح در کلاس ها به دست آورند. در اینجا نقش معلم به کلی با سیستم آموزشی رایج متفاوت است و معلم دیگر نقش حاکم مطلق کلاس را ندارد.
شکل کلاس ها نیز با توجه به هدف این برنامه به کلی تغییر می کند و به صورت حلقه کندوکاو یا انجمن تحقیق درمی آید که در آن کودکان برای کشف حقایق مناسب با خودشان، همیشه درحال کندوکاو مشترک وطرح پرسش هستند.
هدف ازاین رویکرد ، اصلاح وضعیت آموزش تفکر در تعلیم و تربیت است. از دیگر اهداف اصلی این برنامه عبارت است از: تقویت تفکر انتقادی، تفکر خلّاق، تفکر مراقبتی/مسئولانه و تفکر جمعی از ابتدای دوران کودکی. متناظرا داوری خوب، ابداعات خلاقانه، توجه مسئولانه به محیط و اطرافیان و نیز توانایی انجام فعالیت و تفکر جمعی، ویژگی هایی هستند که این برنامه درپی تقویت این ویژگی ها در افراد است و چون بر آن است که دوران بالاتر از کودکی برای آموزش این مهارت ها دیر است، این آموزش از کودکی شروع می شود. آموزش مهارت های فکری اعم از استدلال و در نهایت داوری، تربیت شهروندانی معقول، خودآگاه، دقیق، مسئولیت پذیر اخلاقی ـ اجتماعی، منتقد، خودـ انتقاد، و محقق در این برنامه پی گیری می شود.
در اواخر سال 1960، زمانی که پروفسور متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا (واقع در نیویورک) در رشته فلسفه تدریس می کرد، متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و قدرت داوری هستند. او برای بالابردن توانایی های دانشجویان خود در این زمینه تلاش زیادی کرد و پس از مدتی به این نتیجه رسید که برای تقویت مؤثر قدرت تفکر این دانشجویان، دیگر خیلی دیر شده است. شاید اکثر استادان فلسفه و منطق ما با این وضعیت مواجه شده باشند. او به این فکر افتاد که تقویت این توانایی ها باید در دوران کودکیِ این دانشجویان انجام می گرفت. به عبارت دیگر، وقتی افراد در کودکی و نوجوانی ــ یعنی در سن یازده یا دوازده سالگی ــ بودند، باید مجموعه ای از دوره های درسی ویژه در زمینه تفکر را می گذراندند؛ تفکر انتقادی یا حل مسئله و یا هر مهارت دیگری که به منطق صوری و غیرصوری مربوط است.
این دوران نه تنها مناسب این آموزش ها، بلکه تنها فرصت این آموزش ها است. حتی محقق بارآمدن افراد هم ریشه در این دوران دارد. اگر در این دوران به سؤال های آنان پاسخ داده نشود، قدرت پرسشگری آنها با تشویق، تقویت نشود، و نحوه پردازش داده ها برای حل مسائل و مواجهه با مشکلات به آنها آموخته نشود، دیگر در آینده نمی توان این کار را انجام داد. اگر هم امکانش باشد، مصداق سخن سعدی (چون گردگان بر گنبد) خواهد بود.
یادمان نرود اگر دقت کنید، در اینجا دیگر بحث از فلسفه رسمی، مانند فلسفه کانت و ارسطو نیست. در اینجا فلسفه به معنایی خاص مطرح می شود. فلسفه را شاید بتوان به معنای دیالکتیک سقراطی یا به معنی کندوکاو فکری یا اصلاً به عنوان همه مهارت هایی که برای اخذ یک تصمیم درست یا معقول لازم است، درنظر گرفت. البته آشنایی با مفاهیم و موضوعات مناسب و مورد علاقه کودکان را نیز دربر دارد. و می توان مباحث دینی واخلاقی و...را هم دراین قالب دنبال کرد والبته این رویه در تمام دوره های آموزشی با موضوعات مختلف وعمق وگستره خاص متناسب بامخاطب قابل پی گیری است بویژه درفرایند نظام آموزش حوزه مشروط براینکه از کودکی طرحی نو در آموزش وفلسفیدن کودکانه دراندازیم تا ذهن وفکرکودکان با این آموزش شکل گرفته ونقاد وخلاق ومتفکربار آیند نه مقلد وپیرو وناتوان دربیان اعتقادات وایده ها و....
📝محمدصدرا مازنی
⏺خاطره
💠امام زاده حبیب الله و درخت زیتون خمیده اش
🔻در فاصله حدود دو کیلومتری جاده اصلی شهرم آرامستانی قرار دارد که به خاطر مجاورت با مردی منسوب به امام موسی ابن جعفر(ع) به نام حبیب الله به 《امام زاده حبیب الله》 شهرت دارد. یک اختلاف ریزی هم بین مردم روستاهای اطراف سرش هست. اینکه مالکیتش با این شهر است یا آن روستا و ده.
قبرستان است دیگر. اگر بشود به آن《مال》گفت؛ مال همه مان است. همه ی مردم روستاهای اطراف با قراری محتوم اینجا آرام می گیرند. مانند پدرانمان که از این مکان کیلومتری دورتر نخوابیدند. ما نیز همین جا چهره
در نقاب خاک می کشیم. هزینه ای نیز برای یک و نیم متر زمین پرداخت نمی شود. بعد از صد و بیست سال برای همه هم جا هست. به قول لئو تولستوی مگر یک آدم چقدر زمین می خواهد؟
🔻وقتی وارد می شوی نواده موسی ابن جعفر(ع) در فاصله چهل پنجاه متری درب ورودی آرمیده است. مردم نیز به احترام حبیب خدا ابتدا به زیارتش می روند. دور ضریح نقره ای اش می گردند و فاتحه ای نثار می کنند.
🔻کنار درب ورودی آرامگاه حبیب درخت زیتونی با قدی خمیده قرار دارد. تنه ی درخت خراشیده است. به یمن زخمه مردان و زنان(به قصد تبرک و شفا) بی قواره شده است. حدود دو متر دارد. خشک است این تنه؛ اما روح دارد؛ با شاخه ها و برگهای سبزش زنده است. محکم و استوار.
درخت رو به قبله است گویی نجوایی با خدا دارد. به درب ورودی نیز خیره شده. انگار منتظر به پیشواز زائران ایستاده است. این درخت قد خمیده رنگ خاطره دارد برای من. از کودکی اینگونه اش دیدم. همه مردم شهرم اینچنینش دیدند و برای همه ی ما خاطره شده است. پدرانمان نیز به همین شرح و پدران پدرانمان نیز به همین شکل و شمایلش دیده اند.
🔻به نقل در آمده است که هشتصد سال منتظر بر در است. یادم می آید روایتی را که در کودکی شنیدم. مرد خفته در این مزار کشته شده و این زیتون هم عصایش بود که بر زمین نهاد تا نشانی باشد.
🔻به خواب چوپانی که آن حوالی خفته بود در آمد.( به روایتی دیگر به خواب بانویی متدینه آمده است.) در خواب گفته شد منتظر کولاکی از دریا باشند که دو درب با خویش به ساحل می آورد. یکی برای بارگاه آینده ی او و دیگری بارگاه نواده ای دیگر از موسی ابن جعفر(ع) که در آرامگاه سفید چاه واقع در منطقه ی هزارجریب خفته است. از مادرم شنیدم که این خواب سه بار تکرار می شود.
🔻داستانی است که نقل شده است. باور این خواب شخصی است و اهمیت زیادی ندارد. اغلب مردم به ارادت نواده دختر رسول خدا(ص) زیارتش می کنند. اینکه این خواب نما مقرون به صحت است و دو درب آمده است و سرنوشتش چه شده یا عصای خشکیده چگونه سبز می شود و یا اساسا در کنار جنگل هیرکانی با درختهایی با قابلیت انواع و اقسام عصاهای مقاوم، چرا باید این سید اولاد پیغمبر از چوب زیتون عصا بسازد، نمی دانم و دانستنش از جنس فضل و زیاده است و چندان برایم مهم نیست.
🔻اگرچه عصا با چوب زیتون که در منطقه ما درختش قدمت طولانی ندارد هم کمی معجزه آسائی اش را تقویت می کند.
ضمن اینکه ممکن است عصا به معنای مصطلحش نباشد؛ بلکه چوبی برای نشان گذاری منظور شده باشد. چه کار داریم به این کارها!
وقتی قسمت است چیزی برای ما خاطره شود. با ما زندگی کند، عزیز شود و دوست داشته شود.
🔻امروز که به زیارت رفتم. زیتون خمیده را دیدم؛ سبز و پربار بود.
#خاطره
#امامزاده_حبیب_الله
#نوکنده
#مسائل_پژوهشی
#محمدصدرامازنی
@masaelepazuheshi
📝محمدصدرا مازنی
💠ذهنهای تک بعدی
🔻در مسیر بازگشت از محل کار به منزل رادیوی خودرو روشن بود. بعد از خبر ساعت۱۴ نظرات مردمی پخش می شد. مجری برنامه پیام دانشجویی را قرائت می کرد؛ می گفت برای تسویه حساب به دانشگاه مراجعه کرد، متصدی دانشگاه از او خواسته بود برای ابطال تمبر به ارزش هزار تومان به بانک مراجعه نماید و این یعنی ده هزار تومان بابت هزینه مراجعه به بانک را پرداخت کند. به عبارتی برای پرداخت ۱۰۰۰ تومان هزینه تمبر متحمل ۱۱۰۰۰ تومان شده بود. مبلغ یادشده قابل توجه نیست اما اقدام دانشگاه غیرقابل توجیه بود. دانشگاه کارتخوان نداشت.
🔻به یاد ماجرایی که مرحوم شریعتی در یکی از آثارش نقل کرده بود افتادم؛
آقایی برای پرداخت هزینه حمام، جمعه ها از تهران راهی قم می شد؛ هزینه حمام در تهران۲۰۰ریال و هزینه حمام در قم ۱۵۰ ریال بود. استدلالش این بود که نرخ حمامهای شهر قم ۵۰ ریال کمتر از نرخ حمامهای تهران است. البته برای هزینه رفت و برگشت از تهران به قم ۲۰۰ریال پرداخت می کرد. یعنی ۱۵۰ریال هزینه حمام به اضافه ۲۰۰ریال هزینه رفت و برگشت یعنی ۵۰ ریال صرفه جویی می کرد؛ ۱۵۰ریال ضرر می کرد. جالب اینکه زیربار این ضرر نمی رفت و مصر بود در قم هزینه کمتری برای حمام پرداخت می کند!
🔻حکایت متصدی دانشگاه چیز دیگری است؛ اما رفتارش در ضرر زدن به این دانشجو بی شباهت به مرد تهرانی نیست. اسف بارتر این که متصدی به شخصی دیگر ضرر مالی می زند.
بیم سرایت کرونا را هم به این مراجعه زاید اضافه کنید.
🔻مرد تهرانی مکانیزم ذهنش تک بعدی و فاقد خلاقیت و روح فلسفی بود و متصدی دانشگاه[ یا خود دانشگاه] فاقد مدیریت کارآمد، اخلاق حرفه ای کارمندی و رعایت حقوق ارباب رجوع.
#خلاقیت
#ذهن_تحلیلگر
#ذهن_فلسفی
#مسائل_پژوهشی
#محمدصدرامازنی
@masaeleaklaqi
📝محمد صدرا مازنی
💠درباب کار و خشنودی
🔻در باب مشاهده و ادراک کتاب کم حجمی نوشته آلن دو باتن است که من ترجمه امیر امجد از انتشارات نیلا را در اختیار دارم.
صبح امروز بخشی از کتاب را که با عنوان 《در باب کار و خشنودی》 است خواندم.
🔻اولین سطور این نوشته به شاخص ترین خصیصه ی یک محیط کار امروزی اشاره می کند که میانه و ارتباطی با رایانه و هدایت خودکار سیستم ها یا پدیده جهانی شدن ندارد، بلکه در این باور همه گیر نهفته است که کار باید شادمان سازد.
🔻در ادامه ادعا می شود: همه ی جوامع کار را درست در مرکز خود جای داده اند، با این همه جامعه ما(نویسنده متولد زوریخ سوئیس و ساکن بریتانیا است.) نخستین نمونه ای است که پیشنهاد کرد کار می تواند چیزی غیر از تنبیه یا ریاضت هم باشد. و بعد با این استدلال در جستجوی اثبات مدعای خویش است: این جامعه اولین جایی است که مطرح می سازد یک انسان عاقل ممکن است کار کردن را بر گزیند حتی اگر زیر فشار مالی یا مشکلاتی از این دست هم نباشد.
🔻فارغ از نوع استدلال و قوت آن نسبت به مدعا؛ که به گمانم ناتمام و با نوعی مغالطه همراه است؛ اما اصل اهمیت کار و امکان نگاهی متفاوت به کار و فرهنگ آن قابل توجه است.
🔻اینکه کار می تواند محلی امن و همراه با نشاط باشد، نه یک سخن جدید و جنس و کالایی غربی، بلکه ریشه در تعالیم دینی دارد. حتی می توان عبارت نخست آلن دوباتن را ترجمه گونه ای از روایت امیرالمومنین(ع) به شمار آورد، آنگاه که کار را بهترین تفریح می خواند.
🔻معنای لغوی تفریح فرح و خوشی و شادمانی کردن است. و در اصطلاح به اعمالی گفته میشود که توسط افراد در زمان فراغت انجام میگیرد و باعث بازگشت شخص به حال تعادل و طبیعی میشود. تفریح در واقع شامل آن دسته از فعالیتها میشود که افراد آنها را برای خودشان، برای شوخی، سرگرمی، برای بهبود خود یا برای اهدافی که خودشان تعیین میکردهاند انتخاب میکنند. نه به خاطر سود و منفعتها یا اهدافی که جامعه برای ایشان تعیین مینماید.
🔻این نکته که تفریح نه برای منفعت که برای تفرج و سرگرمی است، و تطبیق آن با کلام مولی(ع) قابل توجه است. به روایت امیر المومنین(ع) کاری که برای منفعت و امرار معاش انجام می شود، می تواند با شادمانی و نشاط اجتماعی نیز همراه شود.
🔻درباره سیره و سلوک آن امیر(ع) نیز روایت می شود که حضرتش کار می کرد و نخلستانهایی آباد؛ اما محصولش برای نیازمندان بود و فقرا.
🔻بنابراین اولا؛ نکته ی آغازین کتاب یادشده صحیح است و من اضافه می کنم که کار می تواند نه حاشیه ی امنی برای باند بازی، رقابتهای ناسالم و رفتار کودکانه برای تخریب افراد، که محیطی سالم برای همدلی و همراه با نشاط و سرزندگی و تجدید قوا به شمار رود.
ثانیا؛ محیط کار می تواند با هدف تولید و حل مسائل و مشکلات جامعه و البته امرار معاش و نه فرصتی برای تکاثر و انباشت سرمایه باشد. چنانکه نگارنده کتاب تاکید می ورزد انسان عاقل ممکن است کار کردن را بر گزیند حتی اگر زیر فشار مالی یا مشکلاتی از این دست هم نباشد.
پ.ن: در صفحات نخستین کتاب سیاست شادکامی نوشته درک باک از قول دیوید کامرون نخست وزیر اسبق انگلیس آمده است: صرفا نباید در این باره فکر کنیم که که پول در جیب مردم گذاشتن چه حسنی دارد؛ بلکه در این باره نیز باید بیاندیشیم که قلب ملت را شاد کردن چه حسنی دارد. از این رو ادعای نویسنده ی کتاب درباره کشورش می تواند تقویت شود.
#امام_علی
#محیط_کار
#درباب_مشاهده_و_ادراک
#در_باب_کار_و_خشنودی
#محمدصدرامازنی
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠امام حسین(ع) و انسانهای میانمایه
🔻تاریخ با سه گونه انسانها مواجه بوده است: یک عده از آنها شخصیتهای فرومایه، پست و بیمقدار، با جنسی خراب. بیبوتههایی که غرور، لذت طلبی، جاه طلبی و خودخواهی را باهم جستجو میکنند. این نوع انسانها منشاء بیشترین ظلم و فساد در جامعه هستند.
🔻دسته دوم پرمایگانی که به خودشان اهمیت میدهند، بزرگ منشان و انسانهای اصیلی که به آخرتشان توجه میکنند؛ در هرکاری متوجه عواقب اعمالشان هستند، عقل معاش دارند، در عین حال از اموال خویش انفاق می کنند، دیگران برایشان مهماند، وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَه: دیگران را بر خودشان مقدم میدارند؛ اگرچه خودشان نیازمندند. در مقابل ظلم و فساد سکوت نمیکنند؛ هرچند به قیمت جانشان تمام شود. تاریخ نمونههای فراوانی از این نوع دارد که حسین(ع) و یاران شهیدش خورشید عالم تاب این گروه به شمار میروند.
🔻اما دسته سوم انسانهای میان مایهاند؛ متوسط الحالند. میانمایه به انسانی گفته میشود که میل دارد اخلاقی زندگی کند؛ زندگی عادلانه را دوست دارد، زندگی اخلاقی را ترجیح میدهد؛ اما اگر شرایط مهیا نباشد میانمایگیاش سبب میشود برآوردن نیازهای خود را بر ارزشها و هنجارهای اخلاقی برتری دهد. میانمایه برای آزادی، عدالت و انصاف هزینه نمیکند. میانمایگی تناقض است و میانمایه با باورهایی متناقض زندگی میکند. اینجور آدما منفعلند و در همه لایهها و صنوف جامعه هم پیدا میشوند.
🔻اغلب آدمیان نه پست مایهگانی هستند که فرومایگی و رذالتهای اخلاقی را راهبری کنند و نه پرمایهاند که خود و منافع خود را فدای ارزشهای اخلاقی نمایند؛ بلکه عمدتاً اشخاصی هستند میانمایه! متوسط و متوسط الحال.
🔻از نظر من میانمایگان از فرومایگان هم خطرناکترند؛ فرومایگان و انسانهای رذل شناسنامه دارند؛ رو هستند؛ دیده میشوند؛ اما میانمایگان که رقمشان کم نیست همواره معترضان خاموش و ساکتی بودند که ترس و هراسشان از ستاندن حق موجب سلطه حاکمان فاسد شده است. اینان منافقانه زندگی میکنند، مجیزگویانی هستند که با نفاق و دورویی و ترس قدرت روزگار میگذرانند.
🔻این افراد حتی به امام حسین(ع) هم رحم نمی کنند. با نامه و مکاتبه از او می خواهند به کوفه بیاید؛ برای امام به رقم هجده هزار نامه ی دعوت مینویسند؛ اما رقم چند هزارنفری طایفه هانی مرعوب حیلۀ رسانهای عدد50نفری ابن زیاد میشوند؛ مسلم را تنها میگذارند، عهد خویش را میشکنند و به سپاه عمر سعد میپیوندند. عاشورا از یک منظر محصول همراهی میانمایگان با فرومایگان است.
🔻ما از کدامین دسته و گروهیم؟
متملق و میانمایه؟ یا
فرومایه؟ یا
پرمایه و بزرگ؟
در زندگی حق خواه و منصف و پرمایه باشیم نه میانمایه و فرومایه.
#امام_حسین
#پرمایه
#میانمایه
#فرومایه
#مسائل_پژوهشی
#محمدصدرامازنی
@masaelepazuheshi