تقوا یعنی چه؟ عصمت یعنی چه؟
رسول خدا ص فرمود اگر خورشید رادردست راستم وماه رادردست چپم قراردهید حاضرنیستم دست ازانجام وظیفه الهی بردارم.وهرگزکوچکترین خلافی نمیکنم
زبان حال امام علی ع
اگرهمسرحامله جوانم راکتک بزنیدوشهیدکنید،
اگرلازم باشد ۲۵ سال مثل کسی که خال درچشم واستخوان درگلو داردصبرکنم، اگرفرق سرم را درمحراب بشکافید حاضرنیستم دست ازانجام وطیفه الهی بردارم
زبان حال حضرت زهرا ع
اگر درکوچه سیلی به من بزنید
درب خانه ام رابه آتش بکشیدپهلویم رابشکنید
باغلاف شمشیردستانم رابشکنیدوبچه درشکمم راشهیدکنیدوخودم رادر۱۸سالگی شهیدکنیدهرگز دست ازانجام وظیفه حمایت ازامامم برنمیدارم
زبان حال امام مجتبی ع
اگر به توهین کنید وسجاده رااززیرپایم بکشید
اگرتنهایم بگذارید واگر مرابازهر به شهادت برسانیدوجنازه ام راتیرپاران کنیدحاضر نیستم
دست ازانجام وظیفه الهی بردارم وکوچکترین خلافی نمیکنم
زبان حال امام حسین ع
اگربالب تشنه سرازتنم جدا کنیدوبدنم رازیر سم اسبها قراردهیدوناموسم رابه اسارت ببرید
حاضرنیستم دست ازانجام وظیفه بردارم وخلاف کنم
زبان حال امام سجاد ع
اگرپدرم امام حسین راتشنه شهیدکنیدوخودم وناموسم رابه اسارت ببرید حاضرنیستم دست ازانجام وظیفه الهی بردارم
و...زبان حال امام کاظم ع
اگرسالیان درازمرادرزندان وسیاه چال دورازخانواده شکنجه دهیدودرزندان به شهادت برسانید،هرگز دست ازانجام وظیفه برنمیدارم وخلاف نمیکنم
زبان حال امام رضا ع
دوسال دوری ازخانواده وشهادت درغربت راتحمل میکنم ولی هرگزدست ازوظیفه الهی برنمیدارم وخلاف نمیکنم
زبان حال امام جواد ع
اگردرسن ۲۵ سالگی مرازهردهیدوبه شهادت برسانید،هرگزدست ازانجام وظیفه برنمیدارم وخلاف نمیکنم
و...زبان حال امام زمان ع
اگرلازم باشدهزاران سال باسختی صبرمیکنم
ودرغیبت کبری وظائف امامت راانجام میدهم تاامرخدا به ظهورفرابرسد..وآن وظیفه راانجام دهم.وهرگزکوچکترین کاری برخلاف رضای خداانجام نمیدهم
اللهم عجل لولیک الفرج
تقوا وانسانیت این است:
حضرت علی ع:
اگرهمه عالم رابه علی بدهندکه یک دانه رابه ظلم ازدهان یک مورچه بیرون بیاورم هرگزنخواهم کرد.
🌷دعایی قرآنی که پاداشش، آمرزش گناهان وقبولی اعمال است ،هم مضمونش بسیارعالی است:
🌷.. رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (١٥)احقاف
🌷ترجمه:خدایا به من توفیق شکر نعمتهایت را
وتوفیق عمل صالحی که ازمن راضی شوی
عطاکن
فرزندانم راصالح قراربده
ازگناهان توبه میکنم وتسلیم توهستم
🌷درآیه بعدیعنی ۱۶ احقاف میگویدآنان که اینجوردعامیکنندگناهانشان رامیبخشیم
وبهترین اعمالشان راقبول میکنند
🌷۳چیز،باعث تسلط شیطان به مامیشود:
🌷۱.ترک نماز وقطع ارتباط باخدا
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (٣٦)زخرف
هرکس نماز نخواندشیطان همدمش میشود
🌷۲.گناه ودروغ گفتن
تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (٢٢٢)شعرا
شیطان برهردروغگوی گنهکارنازل میشود
🌷۳.اطاعت ازشیطان
انَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (١٠٠)نحل
شیطان برکسانی مسلط است که مطیعش هستند
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹۵چیز مانع تسلط شیطان به ما میشود:
۱.اخلاص....۴۰حجر
۲.ایمان وتوکل واعتمادکامل به خدا...۹۹نحل
۴.کمک گرفتن ازخداازراه نمازو روزه
استعینوا بالصبروالصلوه.۴۵بقره
۵.دعاوکمک گرفتن ازخدا:
رب اعوذبک من همزات الشیاطین واعوذ بک رب ان یحضرون.۹۸ مومنون
پیام قرآن و عترت
https://eitaa.com/payam_quran_etrat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
4_6001094727363986351.mp3
909.3K
🔸ترتیل صفحه ۲۱ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : عجم - کرد
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
┗━━━♥️═🍃━━━┛
مناظره فضال باابوحنیفه
فضّال اي پيشوا! من برادري دارم كه از من سالمندتر است، ولي پيرو مذهب شيعه است، من هرچه براي او دليل بر افضليت ابوبكر ميآورم، تا او را به مذهب خودم (تسنّن) جذب كنم دلائل مرا رد ميكند، اكنون از شما استمداد ميكنم، بفرمائيد دليل برتري ابوبكر و عمر بر علي ـ عليه السّلام ـ چيست، تا آن را به برادرم بگويم و او را قانع كنم.
ابوحنيفه به برادرت بگو چگونه علي ـ عليه السّلام ـ را بر ابوبكر و عمر مقدّم ميداري با اينكه در جنگها ابوبكر و عمر در حضور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نشسته بودند، و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ را به جبهه ميفرستاد، و اين خود دليل است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنها را بيشتر دوست داشت و به حفظ جان آنها توجّه داشت.
فضّال اتفاقاً همين سؤال را به برادرم تذكّر دادم، او در پاسخ من گفت مطابق قرآن، علي ـ عليه السّلام ـ كه به جهاد و جنگ با دشمن ميرفت، برتر است، زيرا در قرآن ميخوانيم
«وَفَضّلَ اللهُ الْمَجاهِدِينَ عَلَي الْقاعِدِينَ اَجْراً عَظِيماً» « خداوند، مجاهدان را بر نشستگان برتري بزرگ عطا كرد» (سوره نساء، آيه 97)
ابوحنيفه به برادرت بگو چگونه علي ـ عليه السّلام ـ را بر ابوبكر و عمر برتر ميداني، با اينكه آن دو در كنار قبر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دفن شدهاند، ولي قبر علي ـ عليه السّلام ـ فرسخها از قبر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فاصله دارد! و اين موقعيت و افتخار، براي برتري آنها كافي است.
فضّال اتّفاقاً همين دليل را به برادرم گفتم، برادرم در پاسخ گفت خداوند در قرآن ميفرمايد «لا تَدْخُلُوا بُيوتَ النّبِي اِلاّ اَنْ يؤْذَنَ لَكُمْ» «بدون اجازه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد خانه او نشويد» (سوره احزاب، آيه 53) روشن است كه قبر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در خانه ملكي خودش بود، قطعاً آن حضرت چنين اجازهاي به آنها نداده، و وارثين آن حضرت نيز اجازه ندادهاند.
ابوحنيفه به برادرت بگو عايشه و حفصه، مهريهاي را كه از همسرشان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ طلب داشتند، به جاي آن از زمين آن حضرت گرفتند و هر كدام به پدر خود بخشيدند.
فضّال اتّفاقاً همين پاسخ را به برادرم گفتم، او گفت مگر قرآن نخواندهاي كه خداوند به پيامبرش ميفرمايد
«يا اَيهَا النّبِي اِنا اَحْلَلْنا اَزْواجَكَ الّتي آتَيتَ اُجُورَهُنّ» «اي پيامبر ! ما همسرانت را كه مهريههاي آنها را پرداختهاي بر تو حلال كرديم» (سوره احزاب، آيه 49).
بنابراين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در زمان حيات خود، مهريه همسرانش را داده است.
ابوحنيفه به برادرت بگو عايشه و حفصه (دختران ابوبكر و عمر) دو همسر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بودند، آنها به اندازه سهم ارث خود از آن خانه گرفتند، و آن را به پدران خود بخشيدند، و بر اين اساس جنازه آنها در آنجا به خاك سپرده شد.
فضّال اتّفاقاً همين دليل را به برادرم گفتم، او در پاسخ گفت شما برادران اهل تسنّن اعتقاد داريد كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چيزي را براي بستگانش به ارث نميگذارد و بر همين اساس، فدك را از حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ گرفتيد، وانگهي اگر بپذيريم كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از خود ارث ميگذارد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هنگام رحلت نُه همسر داشت[1] ارث همه آنها يك هشتم از آن خانه خواهد شد، و اگر يك هشتم آن خانه را بر 9 نفر تقسيم كنيم،به هر نفري به اندازه «يك وجب در يك وجب» زمين ميرسد نه به اندازه طول و عرض قامت يك انسان.
ابوحنيفه با شيندن اين جواب، فرو ماند و با عصبانيت به شاگردان خود رو كرد و گفت اُخْرُجُوهُ فَاِنّهُ رافِضِي وَلا اَخَ لَهُ «او را از مسجد بيرون كنيد، زيرا او خودش رافضي (شيعه) است و برادري ندارد!!
خزائن نراقي، ص 109؛
احتجاج طبرسي، ج ۲، ص۳۱۷،یا۱۳۰
دانشمندهندی وامام صادق ع
روزی امام صادق(ع) در مجلس منصور دوانیقی، (دوّمین خلیفه مقتدر عباسی) حضور یافت. در آنجا دانشمندی هندی، کتابهای طبّ را میخواند و امام صادق(ع) گوش میداد. پس از فراغت به امام صادق(ع) عرض کرد: «آیا از آنچه که از علم طبّ در نزد من هست، میخواهی به تو بیاموزم؟»
امام صادق(ع) پاسخ داد: «نه زیرا آنچه در نزد من وجود دارد بهتر از آنچه در نزد تو است.»
او گفت: «در نزد تو چیست؟»
امام صادق(ع) فرمود: گرمی را با سردی، و سردی را با گرمی، و خشکی را با تری، و تری را با خشکی، با توکّل بر خداوند، درمان میکنم و سخن پیامبر(ص) را انجام میدهم که فرمود: «معده، خانه درد است و مراقبت و پرهیز در غذا خوردن، همان دوا است، و با بدن بر اساس عادتش رفتار مینمایم.»
دانشمند هندی گفت: «وَ هَلِ الطّبُّ اِلّا هذا»: «آیا علم طبّ، غیر از این است؟»
سپس امام صادق(ع) سؤالاتی طبّی و تشریحی از او کرد، او از پاسخ آن سؤالات درمانده شد.
امام صادق(ع) فرمود: ولی من میدانم. آنگاه به تمام پرسشهای مطرح شده پاسخ داد.
در پایان، دانشمند هندی که تحت تأثیر شدید بیانات طبّی امام، قرار گرفته بود، عرض کرد: «این علم را از کجا فرا گرفتهای؟»
امام صادق(ع) فرمود: از پدرانم و آنها از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) از جبرئیل، و جبرئیل از ذات پاک خدا فراگرفته است.
دانشمند هندی، همان دم به حقّانیّت اسلام پیبرد و گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) داد، سپس به امام صادق(ع) عرض کرد: «اِنَّکَ اَعْلَمُ اَهْلِ زمانِکَ»: «همانا تو آگاهترین مردم زمانت هستی.»
بحار، ج١٠، ص٢٥٠ تا ٢٠٧-
خصال، ج٢، ص٩٧.
مسلمان شدن عبدالله دَیْصانی در پرتو کلام امام صادق(ع)
عبدالله دیصانی از دانشمندان عصر امام صادق(ع) بود، ولی طبیعی مسلک بود و اعتقاد به وجود خدا نداشت، او نام امام صادق(ع) را شنیده بود، روزی با راهنمایی دوستانش نزد آن حضرت آمد و گفت: «مرا به معبودم راهنمایی کن!»
امام(ع) به جایی اشاره کرد و فرمود: در آنجا بنشین.
عبدالله نشست، در همین هنگام یکی از کودکان امام که تخم مرغی در دست داشت و با آن بازی میکرد، به آنجا آمد.
امام: آن تخم مرغ را به من بده.[١]
کودک تخم مرغ را به امام داد.
امام صادق(ع) آن را به دست گرفت و به عبدالله نشان داد فرمود: «ای دَیْصانی! این تخم مرغ را نگاه کن که سنگری پوشیده است که دارای چند چیز است:
١- پوست کلفت
٢- پوست نازکی زیر پوست کلفت
٣- زیر آن پوست نازک مادهای همچون نقره روان است. (سفیده)
٤- سپس طلایی است آب شده (زرده) که نه طلای آب شده با آن نقره روان بیامیزد، و نه آن نقره روان با آن طلای روان مخلوط گردد، و به همین وضع باقی است، نه سامان دهندهای از میان آن بیرون آمده که بگوید: من آن را آنگونه ساختهام، و نه تباه کنندهای از بیرون به درونش رفته، که بگوید من آن را تباه ساختم و روشن نیست که برای تولید فرزند نر، درست شده یا برای تولید فرزند ماده، ناگاه پس از مدّتی شکافته میشود و پرندهای مانند طاووس رنگارنگ، از آن بیرون میآید، آیا به نظر تو چنین تشکیلات (ظریفی) دارای تدبیر کنندهای نیست؟»
عبدالله دیصانی در برابر این سؤال مدّتی سر به زیر افکند، سپس (در حالی که نور ایمان بر قلبش تابیده بود) سر بلند کرد و گفت: «گواهی میدهم که معبودی جز خدای یکتا نیست و او یکتا و بیهمتا است، و گواهی میدهم که محمّد(ص)، بنده و رسول خداست، و تو امام و حجّت از طرف خدا بر مردم هستی و من از عقیدهی باطل و کردهی خود توبه کردم و پشیمان هستم.»
اصول کافی، ج١، ص٨٠.