eitaa logo
پیام کوثر
841 دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
8.9هزار ویدیو
177 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 چرا جمعه را جمعه نامیدند؟ 📃 مردی از محضر امام باقر علیه السلام این سوال را پرسید: حضرت فرمودند: 🌺 خداوند متعال ، در روز جمعه ٬ مخلوقاتش را جمع نمود برای میثاق گرفتن بر ولایت پیامبر (صلوات الله علیه و آله و سلم ) و وصی او امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام . پس این روز را جمعه نامیدند زیرا کل خلق ، در آن جمع شدند. 📚 الکافی ج ۳ ص ۴۱۵ 𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─── @payame_kosar
سالروز ورود آزادگان سرافراز‌ ‌ 🌷 اکنون که اسارتم روبه پایان است جادارد کہ من یک_سوم_پاداش_اسارتم_را اگر پاداشے داشته باشد ، بہ همسری تقدیم کنم که سال ها رنج فراق و در به درے را با صمیم قلب تحمل نمود... و در غیاب این حقیر٬ زندگی رابه خوبی اداره کرد و فرزندان را بہ شایستگے پرورش داد... ❣سید آزادگان مرحوم 📚برگرفته از کتاب بانوی انتظار ࿐჻ᭂ🌸💚🌸჻ᭂ࿐ @payame_kosar
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻به یک دایی اجاره ای نیازمندیم! 😳 ╔══🌼══🍃══╗      @payame_kosar ╚═══🌼══🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت عاشورا.mp3
2.68M
✅چند دقیقه ی اول صبح را با هم 🌹"زیارت عاشورا "🌹 بخوانیم ... @payame_kosar
امام على عليه السلام: كسى كه در كودكى نياموزد، در بزرگ سالى پيش نمى افتد @payame_kosar
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | دو خصلتی که قطعا باید از آن ها پرهیز کرد... 🏋 بی حوصلگی و تنبلی را کنار بگذاریم. ——————— ✨@payame_kosar
پیام کوثر
⭕️ حسرتِ هفده ساله روایت سمیه هاتفی خواهر شهید محمدعلی هاتفی از حادثه‌ی تروریستی شاهچراغ قسمت اول
⭕️ حسرتِ هفده‌ساله روایت سمیه هاتفی؛ خواهر شهید محمدعلی هاتفی از حادثه‌ی تروریستی شاهچراغ قسمت دوم یک ساعتی می‌شد که با جانمازِ توی دستم و پابرهنه گوشه‌ی خیابان منتظر بودیم. دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید. خدا خدا می‌کردم یکبار دیگر بتوانم همسرم و پسرانم را ببینم. همهمه بین زائران و مردمِ ایستاده پشت درب حرم زیاد بود. هرکسی چیزی می‌گفت: +چهارتا زخمی توی صحن افتادن. +تا الان چندتا شهید شدن. +هنوز نتونستن تروریستا رو بگیرن. +یه تروریست بوده، همون اول گرفتن. از ترس ده دقیقه‌ای رفتیم داخل مغازه‌ای اطراف حرم پناه گرفتیم. تازه داشتم درک می‌کردم توی حادثه‌ی پارسال، زائران چه حس و حالی داشتند؛ آن‌روزها مدام ذهنم درگیر آرتین و شهادت مادر و پدرش بود. وقتی خبر اعدام تروریست‌ها را شنیدم خیلی خوشحال شدم. فکر نمی‌کردم دیگر جرأت کنند روی مردم بی‌دفاع اسلحه بکشند. بالاخره تلفن محمدجواد آنتن داد و بعد از چندتا تماس بی‌پاسخ، جواب داد. +محمدجواد کجایی؟ خوبی؟ چرا جواب تلفنت رو نمیدی؟ حسن و حسین کنارتن؟ حالشون خوبه؟ +خیلی عادی جواب داد: آره ما خوبیم. چیزی شده؟ +با تعجب پرسیدم: چیزی شده! نصف جون شدم! مگه توی شبستان نبودی؟ اونجا تیراندازی نشده؟ +آره ما توی شبستانیم. ولی اینجا خبری نیست! با بچه‌ها نمازمون رو خوندیم. آنتن نداشتم که زنگت بزنم. در شبستان رو هم بستن. فکر کردم مانوره! آخه دوروبرمون نیروهای امنیتی زیادن. برای اینکه جلوی اشک‌های دخترم را بگیرم، تلفن را بلافاصله دادم دستش. بیا با بابا حرف بزن. هیچ‌کدوم چیزیشون نشده. ولی زینب گوشش بدهکار نبود. حتی بعد از نیم‌ساعت که توانستیم توی صحن، همدیگر را پیدا کنیم و با راهنمایی نیروهای امنیتی‌ به سوییت برگردیم هم حالش بهتر نشد. تا صبح می‌لرزید و گریه می‌کرد. تا به محل اسکان برسیم، گوشی من و همسرم پشت سرهم زنگ می‌خورد؛ اقوام بودند که جویای احوالمان می‌شدند. مدام خودم را سرزنش می‌کردم که چرا روی آمدن به شیراز پافشاری کردم. با خودم فکر می‌کردم که اگر دخترم خوب نشود، چی کار کنم. اذان صبح همسرم و پسر بزرگم برای نماز به حرم رفتند؛ زینب اصرار داشت دیگر هیچ‌کدام به حرم نرویم و زود به خانه برگردیم. محمدجواد نشست کنارش و بهش گفت: بابا اونا می‌خوان حرم رو ناامن کنن تا کسی نیاد ولی تو که نباید بترسی. آقا خودش مواظبمونه. از نماز که برگشتیم، میریم خونمون. زینب کمی با حرف‌های پدرش آرام شد و توانست بخوابد. من هم شروع کردم به جمع کردن وسایل تا به اردکان برگردیم اما دل‌ توی دلم نبود، به خودم می‌گفتم‌: سمیه دیدی چی شد! دوباره باید چند سال دیگه حسرتِ یه زیارت دلچسبِ حضرت رو دلت بمونه! نمی‌توانستم با حضرت از پنجره‌ی اتاق خداحافظی کنم. دلم را به دریا زدم. دخترم را به جاری‌ام سپردم و دوباره به حرم رفتم. وارد صحن که شدم صوت قرآن از تمام بلندگوها پخش می‌شد. آرامش عجیبی گرفتم؛ همان آرامشی که شب قبلش با ورود به حرم حسش کرده بودم. از چادرها و کفش‌های جامانده، کالسکه‌های رها شده و خوراکی له شده‌ی دیشب توی صحن خبری نبود. کفش‌هایمان را از کفشداری حرم تحویل گرفتم؛تمام وسایل به جامانده از حادثه دیشب را توی کفشداری جمع کرده بودند. به مسجد بالاسر رفتم. نزدیک مقتل شهدای حادثه‌ی تروریستی پارسال نشستم. آنجا بود که بغضم ترکید و یک دلِ سیر زیارت کردم. @Tarikh_SHafahi_Ardakan 🌸✨🌸✨🌸 ✨@payame_kosar
اختلاف ایران با آمریکا از کجا شروع شد؟! 🔷 ۲۸ مرداد سالروز کودتای آمریکایی انگلیسی سال ۱۳۳۲ علیه ملت ایران! ♦️رهبر معظم انقلاب: «بعضی‌ها هستند که می گویند حالا یک‌جوری، مثلاً یک ذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنی‌شان کم بشود؛ نه، حتّی به آن‌هایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند؛ مثل چه کسی؟ دکتر مصدّق. 🔸دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسی‌ها مبارزه کند و در مقابل انگلیس‌ها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکایی‌ها؛ با آن‌ها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ به آنها اعتماد کرد. 🔸کودتای بیست‌و‌هشتم مرداد نه به وسیله‌ انگلیس بلکه به وسیله‌ آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم این‌ها راضی نیستند؛ این‌ها نوکر می خواهند، سرسپرده می خواهند، تو‌سری‌خور می خواهند. 🔸مثل چه کسی؟ مثل محمّدرضای پهلوی؛ این‌جور آدمی می خواهند؛ که بر این کشورِ پُرنعمتِ پُربرکتِ ثروتمندِ حسّاسی که ازلحاظ موقعیّت جغرافیایی حسّاس است، ازلحاظ توانایی‌های گوناگون حسّاس است، حکومت کند؛ یک نفری باشد دست بسته و تسلیم آنها؛ آمریکایی‌ها این را می خواهند؛ اگر نشد، می شوند دشمن.» 💠بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانش آموزان ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ @payame_kosar
🔶 پاسدار دلاوری مانند ابراهیم هادی یک الگوی جذاب است! ✨@payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 تاریخ جواب کسانی که می گویند: "اگر با آمریکا خصومت نداشته باشیم با ما کاری ندارد" را به بهترین شکل ممکن می دهد... ✨@payame_kosar
Panahian-Clip-SafareEshghYaAghl.mp3
1.25M
🎵سفر اربعین؛ سفر عشق یا سفر عقل؟ ⚠️آیا سفر اربعین برای بچه‌ها مناسب است؟ @payame_kosar