eitaa logo
پیام های آسمان/قرآن
23 دنبال‌کننده
18هزار عکس
14.3هزار ویدیو
320 فایل
قرآن هشتم -کرباسچیان- دبیرستان زینبیه اسلامی منطقه 12
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پاییز زیبا در خوانسار اصفهان ┄┅═☫ همیشه با خبر، با ما ☫═┅┄ @iraan_ma
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ توهمی به نام آمریکایی! 🔹کشوری که با یک قوم و به گرفتن قومی دیگر تأسیس شد! 🔺خیلی خوب بود. حتما تا آخر ببینید. ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
18.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا ما باید به محور مقاومت کمک کنیم مگه تو کشور خودمون کم فقیر داریم؟! اون ها از نیل تا فراتو میخوان نه فقط فلسطینو
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ حماسه ای و بسیار زیبا ...💚 🎤 کربلایی من پای تو هستم حتی اگه هیچکس پای تو نمونه! عاشقتم هرچند که بشم محکوم عاشقتم ای مقتدر مظلوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز یعنی غرق شدن در عظمت خدا، نماز روشنی روح و روان است ،✿⊱ نماز شکر بی کران نعمت هاست ،نماز به جا آروردن حق بندگی است،✿⊱ نماز زلال ترین شبنم شقایق ایمان است ، نماز پس انداز در بانک سعادت است ،✿
امت حزب الله درحال خلق یک شگفتی بزرگ هستند!!! در متنی که همراه با این حلقه زوج جوان منتشر کرده‌اند آمده است:« رد حلقه همسرم روی انگشتش هست چون سیزده سال تمام تو انگشتش جا خوش کرده بود و حالا در معرکه این جنگ تمام قد حق و باطل، تصمیم گرفتیم با هم، عزیزترین دارایی مون رو هدیه کنیم به این جبهه...
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی شهــــادت،مرگ با خُسران چه فرقی میکنــــــــد؟! خاطره عجیب سردار نوعی اقدم از عاقبت رزمنده ای که همسرش نگذاشت با او برای دفاع از حرم به سوريه برود! عزیزان اگر شهید نشویم ، میمیریم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفاع شخصی فقط این😁 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
چکمه؛ نوشته یک مربی مهد کودک 😍😂 😂 چند سال پيش که در مهدكودكي با بچه های ٤ساله کار می کردم 😚 می خواستم چکمه های یه بچه ای رو پاش کنم ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشارو خم و راست شدن، بچه رو بغل كردم و گذاشتم روی میز، بعد روی زمین... و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه كردم و یه نفس راحت كشيدم که... 🥰 هنوز آخیش گفتنم تموم نشده بود که بچه گفت :این چکمه ها لنگه به لنگه است!🤨 ناچار با هزار زور و اینور و اونور شدن و در حالی که مواظب بودم که بچه نیافته تا بالاخره پوتین های تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآوردم و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه كردم که لنگه به لنگه نباشه.😓 در این لحظه بچه گفت این پوتین ها مال من نیست!😱 من با یه بازدم طولانی و سر تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبان گیرم شده، با خستگی تمام نگاهی به بچه انداختم و بهش گفتم آخه چی بهت بگم؟😕 دوباره با زحمت بیشتر این پوتین های بسیار تنگ رو در آوردم وقتی کار تمام شد از بچه پرسيدم :خوب، حالا پوتین های تو کدومه؟ بچه گفت: همین ها!😇 این ها پوتین های برادرمه ولی مامانم گفته اشکالی نداره می تونم پام کنم...😄😄 من که دیگه خونم به جوش اومده بود🤯 ،سعی كردم خونسردی خودم رو حفظ کنم و دوباره این پوتین هایی رو که به پای بچه نمی رفت به پای اون بکنم...بعد از اتمام کار یک آه طولانی كشيدم و پرسيدم :خوب، حالا دستکش هات کجا هستند؟😠 توی جیبت که نیستن... بچه گفت: توی پوتین هام بودن دیگه 🤦‍♂️😂 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
چکمه؛ نوشته یک مربی مهد کودک 😍😂 😂 چند سال پيش که در مهدكودكي با بچه های ٤ساله کار می کردم 😚 می خواستم چکمه های یه بچه ای رو پاش کنم ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشارو خم و راست شدن، بچه رو بغل كردم و گذاشتم روی میز، بعد روی زمین... و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه كردم و یه نفس راحت كشيدم که... 🥰 هنوز آخیش گفتنم تموم نشده بود که بچه گفت :این چکمه ها لنگه به لنگه است!🤨 ناچار با هزار زور و اینور و اونور شدن و در حالی که مواظب بودم که بچه نیافته تا بالاخره پوتین های تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآوردم و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه كردم که لنگه به لنگه نباشه.😓 در این لحظه بچه گفت این پوتین ها مال من نیست!😱 من با یه بازدم طولانی و سر تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبان گیرم شده، با خستگی تمام نگاهی به بچه انداختم و بهش گفتم آخه چی بهت بگم؟😕 دوباره با زحمت بیشتر این پوتین های بسیار تنگ رو در آوردم وقتی کار تمام شد از بچه پرسيدم :خوب، حالا پوتین های تو کدومه؟ بچه گفت: همین ها!😇 این ها پوتین های برادرمه ولی مامانم گفته اشکالی نداره می تونم پام کنم...😄😄 من که دیگه خونم به جوش اومده بود🤯 ،سعی كردم خونسردی خودم رو حفظ کنم و دوباره این پوتین هایی رو که به پای بچه نمی رفت به پای اون بکنم...بعد از اتمام کار یک آه طولانی كشيدم و پرسيدم :خوب، حالا دستکش هات کجا هستند؟😠 توی جیبت که نیستن... بچه گفت: توی پوتین هام بودن دیگه 🤦‍♂️😂 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak