eitaa logo
پیام شهدا
706 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بود و از ریشه گیاهان خورده بود. بعد از رهایی از آن وضعیت تعریف می کرد که در این سیزده روز ، ‏مرا فقط ذکر خداوند و تلاوت آیات قرآن زنده نگه داشت . ‏علی آقا هم که به برادرش گفت از قرآن تغذیه کن ، به مراحلی رسیده بود که می دانست توصیه اش جای عملی دارد. ‏و همین بزرگوار در جایی قرار گرفته است که سردار سلیمانی که احتیاجی به تعریف از ایشان نیست، ‏چون کوچکتر از آنم گفته است هروقت فشارهای روحی جانم را به عذاب می کشید ، ‏می رفتم پیش علی آقا. وقتی می گفتم چرا آمده ام ، فقط نگاه می کرد . همان نگاه ، ‏همان آرامش و اطمینانی که در حرکات او بود ، ‏دلم را آرام می کرد، چه رسد به اینکه دو آیه از قرآن هم بخواند و قسمتی از آن را هم تفسیر کند. » ‏حالا من هرچه می خواهم کمتر حرف بزنم نمی شود . واقعاً جبهه بود و دری به سوی بهشت. تمام صفحات تاریخ را ورق بزنید ، ‏اگر بجز تاریخ جنگهای اسلام، ‏چنین صحنه هایی را که ما داشتیم ، پیدا کردید . بچه ها ، در دست داشتن انگشتری عقیق در وقت نماز را موجب ثواب می دانستند . ‏برادر آقا ی صادقی تعریف می کرد : - روزی دیدم علی آقا کنار منبع آب مشغول وضو گرفتن است . یادم افتاد یک انگشتری عقیق ، ‏از مشهد مقدس برایش آورده ام . همین طور مشغول وضو بود ،‌انگشتری را تقدیم کردم . رنگ از رویش پرید. تعجب کردم. گفتم: «‌علی آقا، ناراحت ‏شدید؟ سوغات مدفن آقا امام رضا را قبول نمی کنید؟ » ‏وقتی حالش جا آمد ، گفت : « درست همان وقت که شما انگشتری ‏را پیش آوردید، چشم من به انگشتری بچه ها افتاده و با خود گفته بودم: ‏کاش من هم یک انگشتری عقیق داشتم تا از ثواب آن بی بهره ‏نمی ماندم .» ‏انگشتری را در دست گرفته بود و می گفت : « خدا مرا ببخشد ...»‌ ‏حالا بگرد و این بچه ها را پیدا کن ، هستند! اما باز هم مثل ماه که ‏بعضی اوقات پشت ابرها گم می شود، از نظر پنهان شدند،‌اینها زمان خاصی برای ظهور شان هست،‌ که امیدواریم خدا دعای آنها را شامل حال ما بکند . حالا می فهمم ،‌اگر نمی گذاشتند علی آقا به جلو برود ،‌حق داشتند. درست در شب عملیات،علیرضا رزم حسینی که معاون لشکر هم بود ، با عجله آمد و گفت حاج قاسم پیغام داده که نگذاریم ‏علی آقا در عملیات باشد؛ چون حتمأ در این عملیات شهید می شود . گفتم : « این کار از دست من برنمی آید . »‌ علیرضا پیش از اینکه نزد من بیاید مساله را با مسئول مخابرات درمیان گذاشته و او حرف را انتقال داده بود . کمی بعد ، علی آقا آمد و گفت : « حالا دیگر بچه ها را می فرستی که جلوی شهادت را بگیرند ؟آخر ما کی هستیم؟ مگر خونمان ‏رنگین تر از بچه های دیگر است؟»‌ گفت و گفت . ومن تنها توا نستم پشت سرهم بگویم : چشم ، زبانم ‏قفل شده بود. خلاصه راه افتادیم . نماز وصال ‏نزدیک غروب ، صف نماز جماعت در کنار رودخانه شکل گرفت . اول فکر کر دیم چون نماز شکسته است زود تمام می شود ؛ چون شبهای عملیات، ‏بچه ها سعی می کردند به محض غروب آفتاب حرکت کنند تا در نقطه رهایی یا موضع انتظار جاگیر بشوند . ‏ایستادیم به نماز . صفها به هم فشرده بود و حدود دویست نفر از بچه های گردان، ‏نماز مغرب را شروع کردند . چه نمازی بود! بیش از ربع ساعت طول کشید تا حاج آقا و بچه ها توانستند از رکوع بالا بیایند . هوا ،‌هوای وصال بود . به سجده رفتیم. تنها خدا می داند بر قلب ما چه گذشت . کاش فیلمی ا‏ز آن نماز تهیه می شد . نماز مغرب در آن شورو حال به یاد ماندنی تمام شد . حاج آقا گرچه خودش هم نمی توانست ، ‏به گریه و زاری ، التماس کرد که چون عازم هستیم، ‏به شکلی از سجده بلند شویم . ا‏و می دانست رفتن به رکوع یا سجده ، ‏همان و بیتابی دل بچه ها هم همان . ‏نماز عشا شروع شد . در صف ما ، ‏علی آقا و برادرش و بیسیم چی ها ‏بودند . به سجده که رفتیم ، ‏بوی عطربه مشامم خورد . نماز عشا هم در همان حال و هوا نماز مغرب تمام شد . بعد بچه ها دعا خواندند و آرزوی شهادت کردند . خوب که نگاه کردم ، ‏دیدم در این جمع عاشقانه ، ‏همه هستند،‏معلم ، ‏دانشجو، محصل و . .. چقدر با صفا ! ‏در همین حال دیدم علی آقا اشاره می کند. جلو رفتم و گفتم : ‏« بفرمایید علی آقا ! » ‏گفت : « ‏حمید آقا ، ‏شما بوی خوش عطری به مشامتان نخورد؟ » ‏گفتم : « چرا ، ‏موقع سجده ! » ‏اشک در چشمایش حلقه زد و گفت : « آقا اینجا حضور داشتند . خوشا به سعادت این بچه ها . »‌ ‏سپس سکوتی طولانی کرد . دوباره موقع ‏حرکت ، ‏سر صحبت را باز کرد و گفت : « چه سعادتی در این غروب ارزانی ما شد . » ‏گفتم : « علی آقا ، ‏دستم به دامنت . من که لیاقت ندارم ،‌تو را به خدا دیگر نگویید . » ‏وسایل را آماده کر دیم . نیمه های راه که یکی_ دو کیلومتر به موانع دشمن مانده بود ، ‏نزدیک قلاویزان ، ‏بچه ها از آوردن نرده بام خسته شده بودند و می گفتند ما حاضریم خودمان به هرشکلی شده ، ‏از موانع رد بشویم و این نردبام بدبار را حمل نکنیم . ‏وقتی
علی آقا دید بچه ها اینقدر خسته شده اند ، با اینکه یک بی سپم چندین کیلویی به پشت داشت ، ‏نرد بام را از بچه ها گرفت و درست نزدیک میدان مین به زمین گذاشت . بچه های تخریب ، آرام آرام ، ‏ضمن جمع آوری مینها ، ‏به مواضع دشمن نفوذ کرده بودند . نزدیک یک کانال عراقیها ، ‏علی آقا گفت : « حمید آقا ، ‏اجازه می دهید این نردبام را ببرم تحویل بچه های تخریب بدهم؟» گفتم : « علی آقا ، ‏شما الان کارتان این است که روی ارتباطات بیسیم کار کنید» ‏به برادرش اشاره کرد و گفت : « در حال حاضر، ‏من در اینجا فایده ای ندارم . اخوی هم که هست، برای رضا خدا اجازه بدهید کمکی به این بچه های تخریب بکنیم که لااقل آمار شهدا کمتر بشود . » ‏با اینکه از رفتن او می ترسیدم، قبول کردم . ‏همین که رفت، سردار سلیمانی ، ‏رمز شروع عملیات را گفتند . انتظارم شروع شده . هرچه می گذشت ، ‏بیشتر نگران می شدم . در آن حال بحرانی گفتم : « یا فاطمه زهرا ، ‏سه روز نذر امانت تو ، علی آقا را برسان» ‏هنوز این واگویه های ذهنی تمام نشده بود که دیدم علی آقا کنارم ایستاده است . بدون سؤالی گفت : « در خدمتم حمید آقا .» ‏در همین حال ، ‏ده پانزده نفر از بچه های آموزش دیده ، ‏خودشان را به سیمهای خاردار رسانده و از روی آن به سمت جبهه دشمن پریده بودند . یادم است برادر یار رضوی ، ‏با یک جست پرید آن طرف سیم خاردار . در همان حال هم تیراندازی کرد و دونفر عراقی را زد؛ اما در شکاف کانال عراقیها افتاد . چندثانیه بعد،‏یک عراقی از سنگری، ‏بیرون آمد و یار رضوی را با رگبار گلوله به شهادت رساند . هیچ فرصتی نبود . از زمین و آسمان ، ‏آتش و گلوله می بارید . ‏همراه علی آقا و بچه های دیگر ، ‏با پوتین به زیر مینها می زدیم و کنار می انداختیم . عراقیها ، ‏مینها را از ترس عملیات بچه ها ، ‏همین جور کنارهم چیده بودند روی خاک . ماهم می دانستیم اگر این کار را نکیم ، ‏با فشارهای هجومی که بچه ها می آورند، شهادت اکثرشان حتمی است . با اینکه در حین ضربه های ما ، ‏ترکشهای زیادی به دست و پایمان می خورد ، ‏اما از بس گرم درگیری بودیم ، ‏متوجه نمی شدیم . فقط می زدیم و جلو می رفتیم که ناگهان یک پای علی آقا روی مین رفت . همان دم صدای «خط شکسته شد» بچه ها در گوشم پیچید و اندوه متلاشی شدن پای او ، ‏چشمم را از اشک پر کرد . ‏... علی آقا کناری افتاده بود . نه ناله می کرد ، ‏نه حرف می زد . انگار اتفاقی نیفتاده بود . خوشبختا نه در آن لحظات خونریزی نداشت ، اما رنگ از چهره اش پریده بود . کنارش رفتم . لبحدی به لب داشت که یعنی هیچ نگو . دیگر معنای نگاهش را می دانستم . به زخمش نگاه می کردم که خلیلی را دیدم . ایستاده بود و نگاه می کرد . گفتم : « کاری ‏داری ؟ » مظلومانه نگاهم کرد و گفت : « تیر خورده ام حمید آقا . » در دل ، به روحیه اش « الله اکبر» گفتم . پرسیدم : از کجا؟ » دستش را از زیر شکم برداشت و نشان داد . تیر به بدترین جای زیر شکمش خورده بود . با اندوه زیاد بغلش کردم و بوسیدمش . دیگر رمقی ‏برایش نمانده بود . ناگهان به زمین افتاد . کشان کشان آوردمش داخل کانال ،‌سریع چهار نفر از بچه های امدادگر را مأمور علی آقا کردم تا ببرندش عقب. برای اطمینان بیشتر، اسم آنها را پرسیدم و به آنها گفتم : « اگر برگشتم، این علی آقا را از شما می خواهم . » آنها هم قول دادند . سه نفر دیگر را هم مامور خلیلی کردم . نشستم ‏داخل کانال تا از حجم آتش کم بشود . نیم ساعت بعد که خواستم راه بیفتم ، دیدم یکی از بچه های امدادگر که علی آقا را به آنها سپرده بودم ، می آید . گفتم : « چی شد؟ علی آقا را بردید عقب؟ » با شرمندگی سرش را به زیر انداخت و گفت : - خدا شاهد است وسط راه خودش را از برانکارد به زمین انداخت و گفت : «حال من خوب است . بروید علی خلیلی را زودتر به عقب برسانید . « سه نفر از بچه ها هم که با من بودند، زخمی شدند؛‌ اما موفق نشدیم ایشان را به عقب ببریم . فقط می گفتند : « خلیلی ،‌خلیلی را برسانید
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 _لذت بردم شما هم ببینید و لذت ببرید. اتمام حجت برای من و شما و پاسخگویی در آخرت؟؟؟ هرکدام ما یک عاشورا و کربلا در پیش رو داریم....... رزمندگان دلاور،دوستان شهدا، وهمه عزیزان عاشق سرزمینم ایران جان به کانال خودتون در پیام رسان ایتا ✅ کانال پیام شهدا👇 https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ما را همراهی کنید. دعای شهدا همراهتان ‌ شهدا
🔴 کجا باید دنبال شفاعت باشیم ؟ 🔹 جواب_شهید سید علی حسینی: اگر خواهان شفاعت علی (ع) و فاطمه (س) هستید به ولی امر و نایب حضرت امام زمان متوسل شوید زیرا حیات و ممات ما اعتقاد به ولایت است. فرازی از وصیت‌نامه شهید سید علی حسینی هرکدام ما یک عاشورا و کربلا در پیش رو داریم....... رزمندگان دلاور،دوستان شهدا، وهمه عزیزان عاشق سرزمینم ایران جان به کانال خودتون در پیام رسان ایتا ✅ کانال پیام شهدا👇 https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ما را همراهی کنید. دعای شهدا همراهتان ‌ شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹من و تو باید بیدار شیم... 🔹والله به خدا مسئولیم... هرکدام ما یک عاشورا و کربلا در پیش رو داریم....... رزمندگان دلاور،دوستان شهدا، وهمه عزیزان عاشق سرزمینم ایران جان به کانال خودتون در پیام رسان ایتا ✅ کانال پیام شهدا👇 https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ما را همراهی کنید. دعای شهدا همراهتان ‌ شهدا
🔴حضرت امام خمینی(ره) : ♦️ مگر بیش از این است که ما ظاهرا از جهانخواران شکست می‌خوریم و نابود می‌شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می‌کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می‌کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه‌های دار می‌روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می‌شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم. ♦️ مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند. ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌
. شهادت چه جوانهایی که برای امنیت من وتو درگوشه وکناراین مرزوبوم بخاک وخون نشستند تا شب هنگام بدونه دغدغه ودرارامش وامنیت درکنار خانواده آرامش داشته باشیم ♨️ تصاویر شهدای مرزبانی در میرجاوه که توسط گروهک تروریستی جیش الظلم به شهادت رسیدند. 🔹گروهک تروریستی جيش‌الظلم، مسئولیت تیراندازی به سمت خودروی مرزبانی هنگ مرزی میرجاوه را بر عهده گرفت. شادی روح و علو درجات این سه شهید عزیز و همه شهدای اسلام صلوات میفرستیم اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌
🔴 نمی‌توانیم از جزئیات انتقام از اسرائیل چیزی بگوییم 🔹‌سردار سلامی فرمانده‌کل سپاه پاسداران: درباره انتقام از رژیم صهیونیستی گفته‌ایم که به‌موقع انجام خواهد شد. نمی‌شود درباره جزئیات آن صحبت کنیم اما انتقام حتمی است ان‌شاءالله. ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢توضیحات میثم مطیعی درباره سفر پرحاشیه اش به تایلند ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ نهم ربیع 💠 وقتی لعنِ همسر پیامبر بازیچه و بهانه کشتار شیعیان می‌شود! 💠کاری که شیعه انگلیسی به آن با افراط گرایی دامن می‌زند. بیاد شهدای مظلوم مرزبان هدیه کنیم ذکر صلوات ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌
♦️«آرامش» و « رضایت» در اوج بحرانها 🌼 دستاورد همسر یک آزاده سرافراز از یک عمر زندگی پر فراز و نشیب 🔹طی سالیان گذشته دیدار با آزادگان سرافراز تجربه بسیار موفقی بوده است که از رهگذر آن اطلاعات، سوژه ها و موضوعات ناب و متنوعی استخراج گردید که هر یک می تواند سندی ماندگار از عظمت ایثار مردان و زنانی باشد که در کوران حوادث، قهرمانان افتخار آفرین این سرزمین هستند 🔸گفتگو با این آزاده مردان و زنان احساس غروری را به انسان منتقل می کند که حلاوتش تا مدتها بر ذائقه هر شنونده ای ماندگار خواهد ماند. 🔹وقتی برای شنیدن ناگفته‌های آزادگان می رویم گاهی محو صحبت ها و خاطرات همسران این عزیزان می شویم که شاید خاطرات عزیزان آزاده را در حاشیه خود قرار می دهد. 🔹اینک نگاه مهربان شما را با خود همراه کرده و به دیدار خانواده ای آزاده و ایثارگر می رویم تا حاصل یک عمر زندگی تلخ و شیرین آنها را که می تواند یک مثنوی باشد در عباراتی مختصر و مفید خلاصه نموده و تقدیم مخاطبین نماییم. ادامه👇👇 ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌
🔹عوض گل افشان آزاده ای که برای دیدار او و خانواده اش عازم شهر طرقبه شدیم تا ماجراهای درون متن یک زندگی ایثارگرانه را در حاشیه شهر مشهد مقدس بشنویم 🔸او از آزادگانی است که با ۲۶ ماه اسارت در کمپ ۱۳ نام خود را در دفتر آزادگان این سرزمین جاودانه کرده است. 🔹مهمترین نکته جالب و فصل مشترک زندگی و اسارتش، ازدواج او است زیرا جزو معدود آزادگانی است که همه ۸ فرزند او قبل از اسارت به دنیا آمده اند و این آزاده زمانی اسیر دست دشمن می شود که همسرش بار تربیت و نگهداری از ۸ فرزند کوچک و بزرگ را به تنهایی به دوش کشیده و نکته مهمتر اینکه همه فرزندان این خانواده ایثارگر با کسب مدارج عالی تا سطح دکترا در جایگاه های مهمی مشغول به خدمت است. 🔸همسر فداکار این آزاده در مدت اسارت همسرش با کار قالی بافی مخارج سنگین زندگی و نگهداری از بچه ها را تأمین‌ می کرده است. 🔹متاسفانه یکی از پسران این خانواده به رحمت خدا رفته و نگهداری از خانواده فرزند مرحوم خود را نیز بر عهده دارد. 🔸این خانواده با دارا بودن ۱۵ نوه از چنان آرامشی برخوردار است که هر انسانی را به حیرت و تحسین وا می دارد 🔹وقتی راز این این آرامش را از همسر او جویا می شویم این‌گونه می گوید: از خدایم که همواره درکنارمان بوده راضی ام از چهارده معصوم که مشکل گشای خانواده ام بوده اند راضی ام؛ 🔸از همسرم که زندگیم را مدیون او هستم راضی ام و از فرزندانم که حاصل و ثمره این زندگی هستند نیز راضی هستم. 🔹شاید در این عصر و زمانه کمتر مادرانی پیدا شوند که اینگونه شاکر بوده و احساس خوبی از زندگی داشته و به آرامش واقعی رسیده باشند. 🔸در مورد خاطرات آزاده عزیزمان در زمان اسارت نیز نکته جالب و قابل توجه این است که وی در نهایت ناباوری با پنهان نمودن غم ها و غصه های زندگی در پشت نقاب فعالیتهای هنری از جمله اجرای تئاتر سعی داشته است اوقات مفرحی را برای دیگر آزادگان فراهم نماید. 🔹در پایان این گزارش برای این خانواده او آرزوی صحت و سلامتی و موفقیت داریم. ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: ✅ کانال پیام شهدا👇 بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید. ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ دعای شهدا بدرقه راهتان باد ‌ ‌