سلام علیکم
آیه الله حائری موسس حوزه علمیه رحمه الله علیه نقل میکرد که یه روزی درس خارج فقه و اصول میرزای شیرازی در سامرا بودیم ناگهان ایه الله فشارکی با حالت ناراحتی و غضب وارد جلسه شد رو کرد به عالم بزرگوار عرض کرد:
آیا منو عادل میدونید؟؟ فرمودند بله (معلوم بود که فتوایی میخواد بده)
آیا منو عالم میدونید؟ فرمودند بله
دستور میدم تمام شیعیان سامرا زیارت عاشورا بخوانن تا از مرض وبا در امان باشند.
(مرض وبا خیلی شدید شده بود عدهای از شیعیان مردند)
لذا تمام فتوا داد و تمام شیعیانی که زیارت عاشورا خوانده از مرض وبا در امان ماندند.
شادی روح علمای بزرگ شیعه صلواتی هدیه کنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
منم خاک پای امام جواد.mp3
6.26M
🔳 #شهادت_امام_جواد(ع)
🌴منم خاک پای امام جواد🖤
🌴گدایم گدای امام جواد🖤
🎙 #مهدی_رعنایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت باد.
🌼🍃🌼
عزیزۍمیگفت:
هروقتاحساسڪردید
ازامامزمان(عج)🌱دورشدیدو
دلتونواسہآقاتنگنیست...
ایندعاۍڪوچڪروبخونید
بخصوصتوۍقنوتهاتون↶
🍃لَـیِّـنْقَلبےلِوَلےِّأمرِڪ🍃
یعنے⇇خداجون
دلموواسہاماممنرمڪن...🌱
••|📜🖋|••
جوانِکافریعاشقدخترعمویششد!🧔🏻♥️
عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود.
جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شدهام!
آمدم برای خواستگاری....
عموگفت:
حرفی نیست ولی مهرِ دختر من سنگین است...!
جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من میپذیرم.
عموگفت:در شهرِ مدینه
دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!!
جوان کافر گفت:
عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟!
عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ولی بیشتر او را به نام علیابنابیطالب میشناسند...
جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهرِ مدینه شد...
به بالای تپّهی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت.
گفت:ای مرد عرب تو علی را میشناسی...؟!
جوان عرب گفت: تو را با علی چهکار است...؟!
جوان کافر گفت :آمدهام سرش را برای عمویم که رئیس و بزرگ قبیلهمان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...!
جوان عرب گفت:
تو حریف علی نمیشوی...!!
جوان کافر گفت:
مگر علی را میشناسی...؟!
جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم..!
جوان کافر گفت:
مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟!
جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازهی قد من هیکلی همهیکل من...!
جوان کافر گفت:
خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!!
مرد عرب گفت:
اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!!
خب حالا چی برای شکست علی داری...؟!
جوان کافر گفت:
شمشیر و تیر و کمان و سنان...!!
جوان عرب گفت:پس آماده باش!
جوان کافر خندهای بلند کرد و گفت: تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی...؟! پس آماده باش!
شمشیر را از نیام کشید.
جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟!
مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!!
{بندهیخدا}و
پرسید نام تو چیست...؟!
گفت:فتاح،
و با شمشیر به عبدالله حمله کرد...
عبدالله در یک چشم بههم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشمهای جوان کافر جاری شد...
جوان عرب گفت:
چرا گریه میکنی...؟!
جوان کافر گفت:
من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!!
جوان کافر گفت:
مگر تو کی هستی...؟!
جوان عرب گفت منم "اسدالله الغالب علیبن ابیطالب" که اگر بتوانم دل بندهای از بندگان خدا را شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!!
جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت:
من میخواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی
پس فتاح شد قنبر غلام علیبن ابیطالب...🙃🤌🏻
-پیامبر اکرمﷺمیفرماید:
اگه فضائل علی'ع'رو بگویی،
گناهان زبانت پاک میشود ،
اگر بشنوی گناهان گوش هایت
و اگر بخوانی از روی نوشته گناهان چشمانت پاک میشود.🌿✨
-فضیلتمولاعلی'ع'رابخوانیدوبهبقیهارسالکنیدتادر
ثوابنشرششریکباشید.
افتخارکنیدکهشیعهیعلی'ع'هستید.🤍