eitaa logo
پایگاه خبری شهرک
223 دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حال یک جامانده را جامانده می‌فهمد فقط ..!
💢 سخت بود ...!!! سخت بود تو یه لحظه دل کندن از رفیقی که یک عمر باهم بودین ، ▪️باهم بزرگ شدین ، ▪️باهم تو یه کوچه بازی میکردین ،▪️ باهم رفتین مدرسه و تو یک کلاس رو یک نیمکت درس خوندین،▪️باهم اسم نوشتین و باهم رفتین جبهه ، ▪️اما دم آخری دیگه باهمی وجود نداشت...رفیقت رفت بهشت تو باید برگردی به شهر و تنهایی با همه ناملایمات روزگار با یادش زندگی کنی...!! . .
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و هفتم : دبیر ورزش ✔️ راوی : خاطرات شهید رضا هوشیار 🔸ارديبهشت سال 1359 بود. ورزش دبيرستان بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته و اخلاق ابراهيم شدم. 🔸آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم. حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... 🔸رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند. نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... . ميخواست نشم. عمداً توپها را خراب ميكرد! 🔸رسيدم به ابراهيم. بازي به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای ظهر بود. توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد. 🔸بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند. جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با باشد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید
27.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ استحمام بهشتیان در بهشت ... . 🦋 و بودن و و را در همین چند دقیقه ببینید ! (( بی ادعای لشکر ۲۵ #بهمن ۱۳۶۴ _قبل از عملیات والفجر هشت)) .
دوست‌ِ شان که باشی آنقدر دوستت می‌دارنـد کـه کـم مـی آوری...!