روایت ابراهیم شفیعی: ✨
در خطوط دفاعی پدافندی و آفندی
همیشه شخصا به سینه دشمن میزد.🍃
این در اصول نظامی عرف نیست،
چون یا فرمانده، نیرو را پشتیبانی میکند یا در وسط نیرو قرار میگیرد،
ولی محسن در تکتک عملیاتها همیشه نوک پیکان حمله بود. 🌸
بسیار انسان #باهوشی بود
و در هر لحظه میتوانست صحنه را تجزیه و تحلیل کند و با فکر و اندیشه بزرگی که داشت مسیر حمله را تعیین میکرد.🌹
۱۱ شهریور، شب عملیات بازیدراز بود،
شبانه با محسن برای بچهها سخنرانی کردیم و همه غسل کردند و وصیتنامه نوشتند.🍁
میدانستیم عملیات بسیار سختی است، محسن گفت که شفیعی!
بچهها خیلی نوربالا میزنند.
میخواهی برخی که شهید میشوند را نام ببرم؟
گفتم علم غیب پیدا کردی؟ 😳
گفت علم غیب نمیخواهد چهرهها مشخص است.
بعد شروع کرد به اسم بردن و گفت اولیاش همین جعفر جواهری است که معاون محسن بود. دومیاش علی طاهری است و تعدادی را نام برد. 🍂
صبح عملیات خودم را به جعفر رساندم
و گفتم مراقب باش، چون درست نوک پیکان عملیات قرار داری و از هر طرف زیر تیربار دشمن هستی.🌾
گفت تو به ماندن فکر میکنی و ما به رفتن، تو دعا کن شهید شوم برای ماندنم دعا نکن.🌈
خیلی متاثر شدم و به حال خودم تاسف خوردم.
یک ربع نگذشته بود که جعفر شهید شد•••🥀
6⃣