eitaa logo
پایگاه بسیج شهید آوینی اداره کتابخانه های قم
57 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
297 فایل
خبری .تحلیلی.مذهبی.اجتماعی و سیاسی سازمان بسیج ادارات استان قم اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم ارتباط با مدیر @Jafrim90 @qomplir @pbs84avini @libshqom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🕯 تقدیم به شهیدِ دانشمند "محسن فخری زاده "🇮🇷 . هرچند همه زخم جگرها دیدیم هرچند همیشه دردسرها دیدیم یک عمر گذشت و ما ندیدیمت‌...آه! ناگاه تو را صدر خبرها دیدیم 🥀🥀 گویی به ستبر صخره‌ها مشت زدند آتش به عبادتگه زرتشت زدند از بزدلی شغالها پیدا بود آن تیر که ناغافل و از پشت زدند ✍دو رباعی از دکتر وحید یامین پور
. ⚘سید مرتضی آوینی، حکیم هنرمندی بود که بی شک مقام او، مقام معلم است. معلم اندیشه ها و سلوک فکری و فرهنگی کسانی که در ساحت انقلاب اسلامی راه می پیمایند. حجابی که مشهورات بر فکر و ذکر می اندازد و فشاری که عوام زدگی بر گُرده اندیشه وارد می آورد، مانع نورانی شدن فکر و مایه جهالت و سطحی نگری است، اما آوینی تحت ظلمت زدگی دوران معاصر قرار نگرفت و مشهورات زمانه او را فریب نداد. درست در دورانی که هیجان توسعه و شهوت تکنوکراسی، چشم ها را مسحور و عقل ها را ربوده بود، او با شجاعت، درباره چرخه گیج کننده توسعه و مصرف هشدار داد و همگان را از فرو افتادن در ورطه غرب زدگی برحذر داشت. 🔹وحید یامین پور تولدت مبارک حکیمِ هنرمند🌹 فردا ۲۱ شهریور زاد روز شهید آوینی است.
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 هر کس این کتاب را ورق بزند، عاشق می‌شود⁉️ 🌴به بپیوندیم👇 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ https://eitaa.com/majid_eskandari1350 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
معرفی کتاب در حسرت یک آغوش نویسنده:سعیده زراعت‌کار انتشارات:نشر ستاره‌ها موضوع:دفاع مقدس «در حسرت یک آغوش» خاطرات شفاهی خانم زهرا رحیمی، همسر جانباز شهید سید محمد موسوی با مصاحبه و قلم سعیده زراعتکار است. «ظهر یک روز گرم تابستانی، سال ۱۳۵۸؛ مادرم وقتی خوابید، دیگر بیدار نشد و من و پدر و خواهرهایم را برای همیشه تنها گذاشت. نمی‌دانستم زندگی آن‌قدر زود روی تلخش را به ما نشان می‌دهد. باورش برایم سخت بود. روزهای اول، دور و برمان شلوغ بود و داغِ نبودِ مادر را می‌شد تحمل کرد. کم‌کم که گذشت و همه رفتند سر خانه و زندگی‌شان، غم ازدست‌دادن مادر، در پوست و استخوانم رسوخ کرد. روزها خیلی دیر شب می‌شد و شب‌ها هم از روز دیرتر می‌گذشت. هر روز را با حسرتِ روزهایی که بود و قدرش را ندانستیم، می‌مردم و زنده می‌شدم. هر کاری که در توانم بود برایش انجام داده بودم؛ اما باز هم ته دلم می‌گفتم کاش کار بیشتری انجام داده بودم!» https://eitaa.com/pbs84avini https://eitaa.com/libshq