eitaa logo
دل باخته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ( قسمت دوم ) 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات غرورآفرین و جزایر مجنون عراق و خطوط پدافندی رزمندگان اسلام 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد ⭕️ در سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ با رمز مبارک یا رسول‌الله (ص) در منطقه شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه آغاز گرديد که به انهدام گسترده نیروهای سپاه سوم عراق و تصرف جزایر مجنون شمالی و جنوبی عراق منجر گردید. ... لیلای همه دل شدگانی مجنون یک دلبر و چند دل ستانی مجنون گفتند جزیره ای و دور از همه ای نزدیکی و دور از همگانی مجنون آرامش بعد گردبادی بی رحم آرام و مهیب توأمانی مجنون از سرخی مغرب و طلوعت پیداست من مات من العشق نشانی مجنون از همت و باکری و خیبر…حالا لیلای همه دل شدگانی مجنون... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان ، در عملیات غرورآفرین 💠 🖌... حلقة محاصره دشمن رفته رفته تنگ تر و تنگ تر می شود ، فرمانده دلاور و بی ادعای گردان  خسته و تشنه ولی با ایمانی راسخ و با شجاعتی مثال زدنی همچنان در حال جنگ و گریز است ، ناگهان فریاد بچه ها برمی خیزد که نیروهای بعثی از یک سمت خود را به چند متری خط رسانیده و در حال ورود به کانال هستند ، سرادر حسن باقری با مشاهده اوضاع رزمندگان و وضعیت خطرناگ خط ، سریع تیرباری را از دست یکی از بچه ها گرفته و با سرعت تمام به طرف آن سمت از خط  می رود ، درگیری در آن قسمت بسیار شدید و تن به تن است ، چندنفری از برادران رزمنده در آن ناحیه به شهادت رسیده اند و سنگرهایشان به تصرف عراقها درآمده ، سردار باقری به هر طریقی که بود خود را به نزدیکی محل نبرد رسانیده و تیربار را روی خاکریز مستقر کرده و شتابان شروع به تیراندازی به سمت نیروهای عراقی میکند . بچه های باغیرت و سربدار گردان حضرت ولیعصر (عج) با دیدن آن همه ایثار و شهامت و جسارت فرمانده پاکباز گردان ، به شور و شوق آمده و جانی تازه می گیرند ، برادران رزمنده یکپارچه با فریادهای بلند ( الله اکبر ) از جای برخاسته و در یک چشم به هم زدن بارانی از گلوله و موشک آر پی جی را روانه میدان نبرد می کنند ، دیگر احدی از سلحشوران دلیر گردان به خود اجازه پنهان شدن از ترس ترکش و گلوله را نمی داد و همگی عاشقانه و دل باخته با قلبی مملو از یاد و نام خدواند تعالی به پاخاسته و پاکبازانه و مظلومانه پیکاری به یادماندنی و افتخارآمیز را در تاریخ خونبار هشت سال دفاع مقدس  به یادگار می گذارند . ( یادشان گرامی ) تعداد زیادی از همرزمان یکی پس از دیگری به شهادت رسیده و در اکثر سنگرها پیکرهای پاک و مطهر و غرقه بخون آن سربداران پروانه صفت به چشم می خورد ، آمار همسنگران  زخمی در حال افزایش است و متاسفانه نه امکان تخلیه مجروحان وجود دارد و نه وقت رسیدگی به وضعیت زخم های آنان برای کسی مهیا می شود ، بعضی از آن عشاق زخم خورده آخرین لحظات زندگی پر از رشادت و ایثار خود را سپری می کردند و اگر خوب دقت می کردی می دیدی که دارند آرام ، آرام با معشوق ازلی خود راز و نیاز می کنند ، بعضی از آن عزیزان از چند ناحیه مختلف بدن زخمی شده اند و معلوم است که دارند درد و رنج زیادی را متحمل می شوند و صدای ناله دردآمیز و جانخراش آنها ، داشت جان و قلب دیگر همرزمان را به آتش می کشید . سردار حسن باقری این بسیجی مخلص و این سردار دلیر و بی ادعای سپاه توحید ، بدون کوچکترین استراحتی همچنان در حال پیکار با مزدوران بعثی می باشد و صدای شلیک تیربارش لحظه ای قطع نمی شود ، صدای فریادهای رسا و بلند ( الله اکبر ) او ، در میان آن همه صدای گلوله و انفجار کاملأ بگوش می رسد و باعث ایجاد روحیه و شجاعت در همسنگران دیگر می شود ، او در چند روز عملیات چندبار زخم برداشته و بهترین دوستان و یاران خود را از دست داده و غم هجران همسنگران و غصه تنهائی و جا ماندن از غافله پروانه صفتان عاشق  ، داشت جان مالامال دردش را به آتش می کشید ، رزمندگان دلاور و پاکباز گردانش داشتند جانانه و مخلصانه با قشون عظیم و تا بن دندان مسلح دشمن می جنگیدند و آرام و بی صدا در کمال مظلومیت زخم برمی داشتند و یک به یک از جمع جنگجویان دلیر گردان کمتر و کمتر می شدند... 🌀 ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 خاطره بسیار زیبا و شنیدنی سردار جانباز از عملیات عاشورایی و از بسیجی آر پی جی زنی که با تیمم موشک شلیک می کرده و بعد از زدن و انهدام هفت تانک دشمن به درجه والای شهادت می رسد . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ⭕️ عملیات غرورآفرین خیبر در سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ با رمز مبارک یا رسول‌الله (ص) در منطقه شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه آغاز گرديد که به انهدام گسترده نیروهای سپاه سوم عراق و تصرف جزایر مجنون شمالی و جنوبی عراق منجر گردید. 👌 بسیار عالی و شنیدنی ، حتماً ببینید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل و حال و هوای رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس با نوحه ای بسیار زیبا و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙 اباالفضل با وفا ، علمدار لشگرم فدای دو بازویت که گشت از بدن جدا نمودی به راه دین سروجان وتن فدا به چشم تو تیرکین نشسته است یا اخا برادر،چه سان تورا به خون غوطه بنگرم؟ اباالفضل با وفا ، علمدار لشکرم فتاده زکف چرا برادر لَوای تو؟ نیاید به گوش من عزیزم صدای تو به قربان غیرتت،فدای وفای تو که لب تشنه از فرات گذشتی به خاطرم اباالفضل با وفا ، علمدار لشگرم... 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. 🌺 حضرت عباس(س) آمد تا برادری را معنا کند ، وفا را شرح دهد ، ایثار را الگو باشد ، شجاعت را تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد. و جانبازان چه زیبا از علمدار باوفای کربلا درس غیرت و مردانگی گرفتند ، آنان یادگاران روزهای عشق و حماسه اند ؛ خاطرات مجسّم سال هایی کـه درهای آسمان بـه روی عاشقان باز بود و فرشتگان در زمین گرم گلچینی بودند. میلاد خجسته حضرت ابوالفضل العباس (س) و روز جانباز بر عاشقان طریق سرخ عاشورا مبارک باد. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 فیلمی زیبا و دیدنی از ملاقات مقام معظم رهبری با جانباز شهید 🇮🇷 شیر مرد زنجانی ، جانباز سرافراز از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز در دوران دفاع مقدس بود که آبان ماه ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی جنوب کشور به درجه والای جانبازی نایل آمد و در راه پاسداری از دین و میهن یک چشم و یک دست و دوپای خود را فدا کرد و بعد از ۳۳ سال تحمل درد دیماه ۱۳۹۹ به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خرسند تا محضر دوست پرواز کرد . 🌺 روحش شاد و یادش گرامی من همان الاله سرخ به سنگر مانده ام یادگار سروهای سرخ بی سر مانده ام باد و آب و خاک و آتش تا همیشه شاهدند با چنین زخمی توان فرسا دلاور مانده ام جان به جانان می دهد هر روز جانبازی و باز داغ بر دل ، آه بر لب ، چشم ها تر مانده ام پاسدار حرمت خون شهیدانم هنوز در هجوم بادهای هرزه ، سنگر مانده ام... 🌺 میلاد خجسته علمدار باوفای کربلا حضرت ابوالفضل العباس (س) و روز جانباز بر جانبازان صبور و دلاور مبارک باد. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / روز سوم _ پاتک سوم 🖌... تانک‌های پیشرفته دشمن که هیچ گونه هراسی از گلوله و موشک نداشتند با سرعت به قصد شکستن خط جلو آمده و مستقیم به دل خاکریز زدند. اما خدمه بزدل شأن که بی ایمان و بی هدف پای در میدان نبرد گزارده و وحشت عظیمی هم از مرگ داشتند با شنیدن فریادهای بلند و کوبنده الله اکبر و یا حسین (ع) همسنگران به خیال اینکه رزمندگان قصد حملات استشهادی با نارنجک را دارند. ناگهان چنان وحشت کردند که شتابان دور زده و سراسیمه از خاکریز دور شدند. باور نکردنی بود. اما دوباره در چند قدمی شکست ، خداوند متعال به یاریمان آمده و در دل قشون دشمن چنان خوفی انداخت که بی دلیل و بی جهت فرار را بر قرار ترجیح داده و شروع به عقب نشینی کردند. بار دیگر صدای صلوات و فریادهای الله اکبر هم‌رزمان در فضای منطقه پیچیده و غلغله سرور و شادمانی سرتاسر کانال را فرا گرفت. اما این جشن و شادی دوامی نیاورده و دشمن بلافاصله یگان دیگری از تانکها را روانه سمت کانال کرد. تانکها با سرعت تمام خود را به حوالی خاکریز رسانیده و از فاصله بسیار نزدیک شروع به زدن سنگرها با مسلسل و گلوله توپ کردند. همزمان هم سر و کله چند فروند هلیکوپتر عراقی نیز بر فراز آسمان پیدا شده و مشغول زدن داخل کانال شدند. تمامی هم‌رزمان با اینکه آثار تشنگی و خستگی و بیخوابی از سرتاپای وجود شأن می بارید. بسیار سرزنده و استوار در انديشه حفظ و پاسداری از خط پدافندی بودند. نفرات کمی از رزمندگان گردان باقی مانده بود و برای همین هم‌ هر کدام با فاصله چندصدمتری یک قسمت از کانال را پوشش داده و با جابجایی پی در پی در طول کانال و تیراندازی متوالی ، خط را پر از نیرو و مدافع نشان میدادیم. بی بی کلاش را با دهها خشاب و یک جعبه نارنجک دستی آنطرف پل بتنی درست بالای سر حوضچه ها مستقر کرده و اینطرف هم با آر پی جی و تیربار مشغول نبرد با قشون دشمن بودم مثال فرفره بالا و پائین کانال می دویدم و با شلیک موشکی ، سریع مشغول تیراندازی با تیربار می شدم. در یکی از این جابجایی ها یکدفعه متوجه رزمنده‌ای شدم که کمی بالاتر در داخل سنگری نشسته و به طرز عجیب و مشکوکی تماشایم می کند. بقدری گرد و خاک و خاکستر و دود باروت فضای کانال را فرا گرفته بود که چندمتر هم با زور دیده می شد و برای همین هم اصلأ قادر به شناسایی او نبودم اما رفتارش خیلی عجیب و غریب بود. در آن لحظات خوف و خطر که از زمین و آسمان آتش می بارید. همانطور ساکت و بی‌حرکت نشسته بود و فقط و فقط هم به سمت انتهای کانال نگاه میکرد‌. اوج نبرد بود و کوچکترین درنگی باعث نفوذ تانکها به داخل کانال می شد. توجه ای به آن رزمنده نکرده و بیخیال به کارم ادامه دادم . نفس زنان و عرق ریزان مشغول اتصال موشک به قبضه آر پی جی بودم که یکدفعه دیدم آن رزمنده مشکوک کنارم ‌ایستاده و بطرز زیبایی هم می خندد. باور کردنی نبود برادر پاسدار جعفر امینی بودند که با یک دست گچ گرفته ، مقابلم ایستاده بودند. برادر پاسدار جعفر امینی از نیروهای کادر فرماندهی گردان خودمان بودند که به هنگام آموزش در سد دز از ناحیه دست دچار شکستگی و جهت مداوا و درمان به زنجان برگشته بودند. سلام دادم و برادر امینی هم خیلی گرم و صمیمی بغلم کرده و چندین بار صورت و پیشانیم را بوسید و گفت : خسته نباشی دلاور ! چکار داری می‌کنی ؟ واقعا محو تماشای جنگیدند شده بودم ! خدا خیرت دهد ! تمام خستگی ایم در آمد و روحیه تازه‌ای یافتم ! احسنت ! آفرین ! به این همه شجاعت و دلاوری ! خنده کنان صورتشو بوسیده و گفتم : آقا جعفر خبرتان را از زنجان داشتم ، اینجا چکار می کنید !؟ خنده نازی کرد و گفت : زنجان بودم اما با شنیدن خبر آغاز عملیات ، نتونستم طاقت بیارم و با سرعت به منطقه آمدم که گفتند گردان در خط صفین مشغول نبرد است. نشانی خط را گرفته و تعدادی از نیروهای گردان را که در عقبه در حال استراحت و بخور و بخواب بودند را هم جمع کرده و کمی نکوهش و مذمت شأن کرده و بعد هم گونی ها و جعبه های مهمات را به دوش شأن داده و در زیر بارانی از آتش و ترکش با پای پیاده و خیلی سریع و دوان دوان همه شأن را به خط آوردم. برادر امینی حدود پانزده یا شانزده نفری را با خود آورده بودند که همین امر هم باعث افزایش تعداد نفرات گردان و پر شدن بعضی از نقاط ضعیف کانال شد. جنگ و نبرد با قشون عظیم دشمن بی وقفه ادامه داشت و برای همین هم گپ و گفت را پایان داده و دوتایی مشغول نبرد در انتهای کانال شدیم. برادر امینی یک دستی مشغول تیراندازی با تیربار شدند و من هم طبق روال همیشگی به شلیک موشک ادامه دادم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab