💢 #حماسه_بدر
✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از دل رحمی سردار بسیجی ، غواص خط شکن #شهید_یوسف_قربانی در عملیات عاشورایی #بدر ( اسفندماه ۱۳۶۳ ، منطقه عملیاتی شرق دجله عراق)
🖌...روز پنجم عملیات بدر بعد از پایان یافتن و فرار عراقی ها ، پاتک سنگین ارتش بعث ، آتشباران زمینی و هوایی کانال هم کم کم کاسته و یک آرامش نسبی در منطقه حکم فرما گردید.
کمپوتی باز کرده ، خاک و گل دهانم را با آب کمپوت تمیز کرده و مشغول خوردن محتوای آن شدم. مات و مبهوت میدان نبرد بودم و داشتم به حوادث چند روز گذشته فکر می کردم که یکدفعه متوجه رزمنده مجروحی در وسط میدان شدم که با بلندکردن دست طلب کمک می کرد. از آن فاصله دور ، تشخیص دوست و دشمن بودنش اصلأ امکان پذیر نبود. با دیدن حالات جانسوز رزمنده زخمی و التماس های مظلومانه اش ، دلم سوخته و تصمیم گرفتم که به کمکش بروم .
جهت کسب اجازه به سنگر فرمانده دسته برادر خلیل آهومند رفته و قصدم را گفتم. برادر آهومند قبول نکرده و گفت که عراقی ها کاملا به روی میدان دید دارند و بیرون رفتن از کانال کار خطرناکی است. ناراحت و ناامید به سنگر برگشته و با دیدن تلاش های فرد مجروح دوباره حالم دگرگون شده و دوباره به سنگر فرمانده دسته رفتم. اما بازم موافقت نکردند و جهت کسب تکلیف به سنگر برادر عباس تاران (خدادوست) فرمانده وقت گردان رفتم. ایشان هم سخنان برادر آهومند را تکرار کرده و ازم خواست که خودسری نکرده و پیرو دستورات باشم .
مأیوس در حال بازگشت به سنگرم بودم که برادر پاسدار (شهید) #احد_اسکندری و بسیجی دلاور (شهید) #یوسف_قربانی هم جهت دیدن فرد زخمی همراهم شدند. کنار سنگرم مشغول تماشای فرد مجروح بودیم که یک رزمنده آرپی جی زن اصفهانی از راه رسیده و با دیدن صحنه و شنیدن موضوع ، قبضه آرپی جی را کناری گذاشته و خنده کنان با لهجه غلیظ اصفهانی گفت: خب ! من از بچههای گردان شما که نیستم و نیازی هم به اجازه ندارم. بعد هم یک کلاش از بچهها گرفت و از کانال خارج و تند و نیم خیز سمت رزمنده زخمی رفت و بعد از اینکه بالای سرش رسید . لگد محکمی بهش زده و سریع برگشت و با خنده گفت : ولش کنید ! حرام زاده عراقی است . بعد هم آرپی جی اش را برداشته و خرامان روانه پایین کانال شد .
حرکت شجاعانه رزمنده اصفهانی خیال مان را از بابت خودی نبودن زخمی راحت کرد و دیگر آنچنان توجه ای بهش نمی کردیم تا اینکه یکدفعه یوسف قربانی زبان باز کرد و گفت: طرف دشمن ما و یک عراقی است ، اما با این وجود بازم انسانی درمانده است که الان طلب کمک میکند ، وظیفه انسانی حکم می کند که بدون توجه به کینه و دشمنی به کمکش برویم.
حرف های حق و دل رحمی یوسف ، حال دلمان را عوض کرد و برای آوردن دشمن زخمی ، بدون کسب اجازه از فرمانده ، سه تایی از کانال خارج و شتابان سمت محل افتادن فرد زخمی رفتیم .
طرف درست وسط میدان افتاده بود و عراقی ها هم با دیدن مان شروع به تیراندازی کرده و بارانی از گلوله و موشک را روانه راهمان کردند . خلاصه خیزان و افتان بالای سر مجروح رسیده و یوسف بی مطلعی پیکر غرقه خونش را به دوش گرفته و روانه سمت کانال شدیم .
سرباز عراقی چندتا تیر خورده و بدجور خونریزی داشت ، مدام گریه و به زبان عربی التماس می کرد . عکس زن و بچه هایش را نشان می داد و با زبان عربی چیزهایی می گفت و ناله می زد . با هر زحمت و مشقتی بود. عراقی را داخل کانال آورده و کمی آب کمپوت بهش داده و زخم هاش را بسته و با آمدن آمبولانس روانه عقبه اش کردیم....
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🖍 راوی: بسیجی جانباز عباس لشگری
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab