پلاک ۱۳
ظرفی رو که توش براش غذا ریخته بودم بهم برگردونده، بازش میکنم میبینم توش یه کاپوچینو برام گذاشته. من شیفتهٔ این محبتهای ضمنیام. اینطور بگم که اگه یه بستهٔ کامل کاپوچینو بهم میداد، بهاندازهٔ این یه دونهای که گذاشته توی ظرف و در ظرف رو بسته، بهم نمیچسبید.
چرا؟ خب معلومه! اینکه رفتارمون پر از محبتهای ریزریز باشه ولی محبت همیشه حاشیهای باشه به متن رفتارها، خیلی شیرینتره تا اینکه بوم! یه محبت بزرگ و اساسی بکنیم و بره تا فصل بعد.
معتقدم پایههای روابط عمیق رو محبتهای کوچولوی مستمر میسازه، نه محبتهای یهویی بزرگ. حتی اون چیزی که خلوص محبت بزرگ رو اثبات میکنه، باز همین کوچولوهاست.
بلاتشبیه اما، در روایت اومده کار نیک اندکی که مداوم باشه برای خدا محبوبتر از کار نیک بزرگ مقطعی هست... روزی ۲۰ تا استغفار کنی بهتر از اینه که یه ماه خبری ازت نباشه و یهو ۱۰۰۰ تا استغفار کنی. ارتباط مستمر هرچند کم، انس میاره و حکایت از توجه مستمر داره...
@pelak13
پلاک ۱۳
مرحلهٔ نوجوونی سخته، چون دیگه از خیلی از چیزای کودکی دل بریدی ولی هنوز به رشد یه جوون هم نرسیدی. نه بازیهای کودکی رو داری و نه تبلور جوونی رو. یه مرحلهٔ گذار رو داری طی میکنی...
این مرحلهای که توش هستم برام سخته، چون میدونم خیلی چیزای دنیا لایق وقت گذاشتن و دنبال کردن نیستن، ولی هنوز به رشد آدمحسابیها هم نرسیدم. الان نه مؤلفههای دنیا جالبه و نه اونقدرا هم متعالی فکر میکنم. همینطوری روی هوا.
@pelak13
5.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمدهام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو
که صدای غمم نرسد به کسی...
@pelak13
خلاصه که به نظر من، نجاتدهنده قرآنه. اهداف مهم رو یادآوری میکنه که انرژی داشته باشیم براش، مرگ رو یادآوری میکنه که چیزی بیشاز حد مهم نشه، اولویتها رو نشون میده که زیاد درگیر دنیا و هرچی توی دنیاست نشیم، امید میده، انرژی میده و همهچی. وقتایی که یادم میره قرآن بخونم، احوالم به قهقرا میره قشنگ.
@pelak13
عصر شده بود و کولهبهدوش بهسمت خانه قدم میزدم. تلفیق زمان و احوالم مرا به ده سال پیش برد، به عصرهایی که کولهبهدوش و خسته از کتابخانه به خانه برمیگشتم؛ با رضایت خاطر از روزی که گذرانده بودم، با ابهام و قدری نگرانی از روزهایی که پیشرو داشتم. درست مثل امروز...
حالا بخشهای مهمی از آن مسیر را گذراندهام و بخشهای مهمی هم باقی مانده. در این ده سال، بارها شکست خوردم و بارها موفق شدم. بارها غمگین شدم و بارها خندیدم. تمام ضعفها و کاستیها در مسیر از من بود و تمام نعمتها و رشدها از خدا بود؛ خدایی که لطفش در لحظهلحظهٔ این روزها و قبل و بعد آن جاری بوده و هست.
پس چه باک اگر هنوز هم ابهام و نگرانیهایی دارم و اگر هنوز هم نمیدانم ده سال آینده چطور میگذرد و چند بار شکست خواهم خورد. مهمتر از همهچیز این است که میدانم خدا آنجا هم هست و در تمام لحظات خواهد بود. فقط باید با او باشم، این ابهامها و مسئلهها همه میگذرد...
@pelak13
پلاک ۱۳
خاله امروز عمل کمر دارد، التماس دعا. طبقهٔ پایینِ بیمارستان نشستهام. یک طرف خانوادهای منتظر مسافر
از اردیبهشت که خاله عمل کرد، تا الان، هی بهمرور حالش بدتر شد. الان چند روزه بیمارستان بستریه و حالا هم چند روزه که بیهوشه. منّت میذارید اگه هروقت یادتون افتاد، براش حمد بخونید... 🌱❤️🩹
@pelak13
💛 لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (توبه: ۱۲۸)
💛 به یقین، پیامبری از جنس خودتان بهسویتان آمد که به رنج افتادنتان بر او دشوار است، اشتیاق شدیدی به [هدایتِ] شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
💛 تو منجی هر دخترکِ زندهبهگوری...
💛 هرچه خواستم بنویسم، نشد! قلمم در مقابل اینهمه نور و شوق و عشق رنگ میبازد همیشه، هفدهم ربیعالاول، هجدهم ذیالحجه، سیزدهم رجب...
💛 من زبان بستم! تو باقی را بدان...
💛 ألف ألف مبروك...
@pelak13