eitaa logo
پلاک ۱۳
101 دنبال‌کننده
704 عکس
138 ویدیو
7 فایل
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درَم... ✨❤️ + اگر نکته‌ای هست: @ftm_omt
مشاهده در ایتا
دانلود
reza-jan.mp3
زمان: حجم: 1.3M
چون هشتِ هشته... @pelak13
استاد از بعضی از افرادی که باهاشون کار می‌کرد دلخور بود... گفت شانس آوردم این مدت برای خدا کار کرده‌م، وگرنه تمام این سال‌ها دود شده بود رفته بود هوا! چه نکتهٔ مهمی... کار اگه برای خدا باشه، تباهی‌ای توش نیست، هر اتفاقی هم که بیفته! و خب چه بُردی می‌تونه مثل این باشه؟ حالا جُدا از اینکه کار برای خدا می‌تونه اشکال مختلفی داشته باشه و طبق شرایط و توانایی و این چیزاست... خلاصه با خدا سروکار داشتن خیلی جالب‌تره انگار! 🦋💙 @pelak13
تو با خدای خود انداز کار و دلْ خوش دار! که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند... 🕊🧡 @pelak13
Alireza GhorbaniAlireza Ghorbani - Gisooye Baran.mp3
زمان: حجم: 8.6M
کنار تو جهان کوچکم لبریز زیبایی‌ست بدون تو ولی مانند هر پاییز غمگینم... @pelak13
🧡 نامهٔ شهید آوینی به برادرش، زمانی که برادرش محمد، ساکن آمریکا بود: ✨ برادر! گرفتار تاریکی بودیم که امام‌خمینی از قلب تاریخی که می‌رفت تا فراموش شود، چون محمد(ص) فریاد برآورد که «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا...» و ما که هنوز دست‌وپا می‌زدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آنچه می‌جستیم، یافته‌ایم! ✨ با همان عشقی که اباذر با محمد(ص) بیعت کرد، ما به امام‌خمینی پیوستیم و برادر، او را ندیده‌ای: دست خداست بر زمین؛ آن‌همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا می‌آورد، سایه‌اش زمین و آسمان را می‌پوشاند. ✨ من بوی خوشش را از نزدیک شنیده‌ام و صورتش را دیده‌ام که قهر موسی(ع) را دارد و لطف عیسی(ع) را و آرامش سنگین محمد(ص) را برادر! ✨ مادر به تو گفت (در پشت تلفن) که من کار پیدا کرده‌ام. این‌چنین نیست! من زندگی یافته‌ام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آنچه می‌گوید، مرا آن‌چنان شیفتهٔ خود ساخته است که نمی‌توانم جز به حکمتی که درحال تدوین آن هستم بیندیشم و جز به فرهنگی که درحال احیای آن هستیم. ✨ کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمی‌کنم؛ تنها سهمی اندک از بیت‌المال می‌برم که خوردوخوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کرده‌ایم، امام‌خمینی جهاد سازندگی نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ... و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهاده‌ایم؛ ایرانی که منشأ حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریخ را سراسر در بر خواهد گرفت. @pelak13
🧡 شمارهٔ داستان: ۱۳ وقتی کم‌سن‌وسال بودم، عدد ۱۳ رو دوست نداشتم. چون می‌گفتن نحسه و چون من ۱۳مین روز از زمستون به دنیا اومده بودم. کم‌کم بزرگ‌تر شدم و یاد گرفتم اعداد فقط عددن، همین. و اگه ۱۳ قراره بار معنایی‌ای داشته باشه، اون بار مثبته به‌خاطر ۱۳ رجب... حالا خیلی ساله خیلی دوستش دارم. اون‌قدر که حتی وقتی می‌بینم شمارهٔ داستانی که باید ویرایشش کنم ۱۳ست، خوشحال می‌شم :) نمی‌دونم. ولی شاید دلیل غم این روزات، دلیل شادی اون روزات بشه. شاید اصلاً بد نیست و فقط باید یه طور دیگه نگاهش کنی! 💛 @pelak13
دلش مامانشو می‌خواست و گریه می‌کرد... وقتی دیدم نه ناز و نوازش، نه توضیح، نه خوراکی، هیچ‌کدوم جواب نمی‌دن و بیشتر اعصابشو خرد می‌کنن، مشغول کارای خودم شدم؛ مرتب کردن خونه، شستن ظرف‌ها... یه‌کم نگاهم کرد و آروم شد. آره‌. شاید راه کنار اومدن با دلتنگی همینه که یادت بیاد زندگی این‌طوری هم جریان داره به‌هرحال... ❤️‍🩹 @pelak13
آها راستی می‌خواستم این رو هم بگم. چند روز پیش فیلم مجنون رو دیدم. قشنگ بود و از جهاتی، یک عاشقانهٔ آرام... 🦋 نمی‌تونم بگم بین فیلم‌های دفاع‌مقدسی که دیده‌م، از همه قشنگ‌تر بوده. ولی می‌تونم بگم که از چند ساعتی که صرف دیدنش کردم راضی‌ام و ارزششو داشت. و اینکه وقتی داشتم می‌دیدمش، با خودم گفتم چه موسیقی متن قوی‌ای داره. بعد اومدم بیرون، دیدم نوشته برندهٔ سیمرغ موسیقی متن شده. خیلی خوشحال شدم! 😐😂 پس از این به بعد به صوت‌هایی که می‌ذارم بیشتر توجه کنید؛ چون گویا سلیقه‌م خوبه در این زمینه! 😎😂 مجنون رو پیشنهاد می‌کنم خلاصه... 🥰 @pelak13
بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد... 🌱💚 @pelak13
وحشت از عشق که نه! ترس ما فاصله‌هاست... وحشت از غصه که نه! ترس ما خاتمه‌هاست... ترس بیهوده نداریم، صحبت از کشتن ناخواستهٔ عاطفه‌هاست... کوله‌باری‌ست پر از هیچ که بر شانهٔ ماست گله از دست کسی نیست؛ مقصر دل دیوانهٔ ماست... ~ قیصر امین‌پور @pelak13
این نشان خدمت رو تازه دریافت کرده‌م. بهت‌زده بودم و نمی‌دونستم چی براش بنویسم... امام رضا(ع) خادم زیاد دارن، ولی همین که من هم دو ساعت در طول هفته بخوام خدمت کنم، برام لطف بی‌بدیلی داره... اما اگه بخوام روراست باشم، هنوز در بند نشان‌ها هستم... نشان خدمت... حالا اگه خدمت بی‌نشان بود چی؟ یعنی در غیر بهشتِ حرم و بدون نشان نمی‌شه خدمت کرد؟! حتماً می‌شه... پس چرا در این حد بابتش خوشحال نمی‌شه آدم معمولاً؟ چون بی‌نشانه... فاصلهٔ مثل منی با شهدا، فاصلهٔ زمین تا آسمونه... و آخ از شهدای گمنام... یعنی چقدر بزرگ بودن که حتی نشان جان‌فدایی‌شون رو هم نخواستن؟! خدایا نخواه ما این‌طوری دور بیفتیم از اون بنده‌های خوبت... نشان‌ها عزیزن، شیرینن، نورن... ولی موضوعیت ندارن و ما نباید در بندشون بمونیم. باید قدر خدمت‌های بی‌نشان رو هم بدونیم، بلکه بیشتر از نشان‌دارها... خدمت بی‌نشان؟ مثل یواشکی به آشپز جبهه کمک کردن... مثل سنگی رو از مسیر تردد برداشتن... و -شما بهتر از من می‌دونید- مثل مادری کردن! @pelak13