eitaa logo
پلاک ۱۳
102 دنبال‌کننده
705 عکس
139 ویدیو
7 فایل
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درَم... ✨❤️ + اگر نکته‌ای هست: @ftm_omt
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدر این دوست‌داشتن‌های بی‌دلیل خوب است مثل همین بی‌سوال که هی می‌بارد که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده می‌بارد ... @pelak13
صبح بخیر 💙 @pelak13
به وقت ۳۶ روزگی جوجه خانوم 🐣
از دل‌افروزترین روز جهان، خاطره‌ای با من هست. به شما ارزانی: سحری بود و هنوز، گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود. گل یاس، عشق در جان هوا ریخته بود. من به دیدار سحر می‌رفتم نفسم با نفس یاس درآمیخته بود. می‌گشودم پر و می‌رفتم و می‌گفتم: «... های! بسُرای ای دل شیدا، بسرای! این دل‌افروزترین روز جهان را بنگر تو دلاویزترین شعر جهان را بسرای آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم، روح درجسم جهان ریخته‌اند، شور و شوق تو برانگیخته‌اند، تو هم ای مرغک تنها، بسرای! همه درهای رهائی بسته‌ست، تا گشائی به نسیم سخنی، پنجره‌ها را، بسرای بسرای...» من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می‌رفتم! در افق، پشت سرا پردهٔ نور باغ‌های گل سرخ شاخه گسترده به مهر غنچه آورده به ناز دم به دم از نفس باد سحر غنچه‌ها می‌شد باز... غنچه ها می‌شد باز باغ‌های گل سرخ باغ‌های گل سرخ یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست! چون گل‌افشانی لبخند تو در لحظهٔ شیرین شکفتن خورشید... چه فروغی به جهان می‌بخشید چه شکوهی ...! همه عالم به تماشا برخاست. من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می‌گشتم! دو کبوتر در اوج بال در بال گذر می‌کردند دو صنوبر در باغ سر فراگوش هم آورده به نجوا غزلی می‌خواندند. مرغ دریائی، با جفت خود، از ساحل دور رو نهادند به دروازهٔ نور ... چمن خاطر من نیز ز جان‌مایهٔ عشق در سرا پردهٔ دل غنچه‌ای می‌پرورد، - هدیه‌ای می‌آورد - برگ‌هایش کم کم باز شدند! برگ‌ها باز شدند: ـ « ... یافتم! یافتم! آن نکته که می‌خواستمش با شکوفائی خورشید و گل‌افشانی لبخند تو آراستمش تار و پودش را از خوبی و مهر خوش‌تر از تافتهٔ یاس و سحر بافته‌ام «دوستت دارم» را من دلاویز ترین شعر جهان یافته‌ام! این گل سرخ من است دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق که بری خانهٔ دشمن... که فشانی بر دوست... راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست! در دل مردم عالم، به خدا نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید». تو هم، ای خوب من! این نکته به تکرار بگو: این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت، نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو «دوستم داری؟» را از من بسیار بپرس! «دوستت دارم» را با من بسیار بگو! @pelak13
پلاک ۱۳
از دل‌افروزترین روز جهان، خاطره‌ای با من هست. به شما ارزانی: سحری بود و هنوز، گوهر ماه به گیسوی شب
شعر خوندن، سال‌هاست برای من شده یکی از بهترین رفقام! این وسط، مدال لطافت رو به بعضی شعرهای فریدون مشیری میدم من ... (: ❤️
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
پلاک ۱۳
اگر از من بپرسند طی مدتی که تا کنون در رشتهٔ علوم قرآنی تحصیل کرده‌ام، بیش از همه مجذوب کدام عالم شیعه شده‌ام، بی‌درنگ خواهم گفت «علامه طباطبایی»؛ که امروز، ۲۴ آبان، سال‌روز درگذشت اوست. نظرات علامه را بارها در دروس مختلفمان مرور کرده‌ایم، اما علت علاقه‌ام به او، چیزی بیشتر از این تکرار است. آن‌چه مرا شیفتهٔ علامه می‌کند، «توانایی رعایت مرزها» است؛ مسأله‌ای که برایم از تمام علم علامه شیرین‌تر می‌نماید: شاعری که بتواند در تفسیرش از عناصر خیال‌انگیز دست بکشد و عارفی که بتواند حین تفسیر، تعابیر عرفانی را کنار بگذارد و فقط پای‌بند متن قرآن باشد، آیا شایستهٔ تحسین نیست؟ علمای شیعه هرکدام دریایی از گنج‌ها بوده‌اند، فارغ از این‌که در کدام دوره زندگی کرده‌اند. علامه طباطبایی، علامه مصباح یزدی، شیخ طوسی... و همهٔ کسانی که هنوز توفیق آشنایی با آثارشان را نداشته‌ام. با این همه، نکتهٔ ظریفی در بهره‌گیری از آثار علما وجود دارد و آن هم این است که حرف‌های هیچ‌کس نباید برایمان تبدیل به «اصل موضوعه» شود؛ به‌جز ائمه علیهم‌السلام. اصل موضوعه یعنی گزاره‌ای که آن را نیازمند اثبات ندانیم و به‌شکل پیش‌فرض بپذیریم. سپس سایر گزاره‌ها را براساس آن اصل، استنباط کنیم. همین مسأله است که باعث می‌شود بتوانیم حتی سخنان علما را هم نقد کنیم؛ و باز، همین مسأله است که اجازهٔ پیشرفت علم را می‌دهد. این میزان از روشن‌فکری که در شیعه وجود دارد، جالب است مگر نه؟ آن همه سفارش به احترام به علما و استفاده از محضرشان، و این همه آزادگی در پذیرش سخنان دیگران! بسیار عجیب است که برخی، حرف آدم‌هایی را اصل موضوعه قرار می‌دهند که نه عالم‌اند و نه شِبه عالم! آدم‌هایی که اساساً جز در صفحهٔ اینستاگرام و توئیترشان، حرفشان هیچ جای دنیا خریدار ندارد ... @pelak13
ما را کبوترانه وفادار کرده‌است آزاد کرده‌است و گرفتار کرده‌است ... 🕊💛 @pelak13
ای نگهبانان آزادی! نگهداران صلح! ای جهان را لطفتان تا قعر دوزخ رهنمون! سرب داغ است این که می‌بارید بر دل‌های مردم، سرب داغ... موج خون است این که می‌رانید بر آن کشتی خودکامگی را موج خون... گر نه کورید و نه کر، گر مسلسل‌هایتان یک لحظه ساکت می‌شوند، بشنوید و بنگرید: بشنوید این وای ِ مادرهای جان‌آزرده است، کاندرین شب‌های وحشت، سوگواری می‌کنند! بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است کز ستم‌های شما هر گوشه زاری می‌کنند.                                             بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر، دم به دم بیدادتان را، بردباری می کنند! دست‌ها از دستتان ای سنگ‌چشمان! بر خداست! گرچه می‌دانم آنچه بیداری ندارد، خواب مرگ بی‌گناهان است و وجدان شماست! با تمام اشک‌هایم، باز -نومیدانه- خواهش می‌کنم بس کنید! بس کنید از این همه ظلم و قساوت، بس کنید! فکر مادرهای دلواپس کنید رحم بر این غنچه‌های نازک نورس کنید! بس کنید ... - فریدون مشیری 🖤💔 💔 @pelak13
یه حمد شفا بخونیم، برای هرکسی که این روزا بهش نیاز داره 🌿💛 @pelak13