فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ " یا زینب🖤امان از دل شکسته زینب..! امان از دل صبور زینب...!💔یا زینب دخیل بستم بهت...🤲🏻
#وفات
#حضرت_زینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰🌿°| شهیدی که #حضرت_زینب{س} او را به مدافعی حرم انتخاب کرد
روحانی شهید مدافع حرم مجید سلیمانیان که روز قبل تماس اعزام به سوریه در خواب دید که حضرت زینب (س) او را به مدافعی حرم انتخاب کرده است.
مدافعحریمعقیلھبنۍهاشمحضرتزینب🕌
#شھیدمجیدسلیمانیان •°🕊🌹🍃
#یادشھداباذڪرصلوات✨
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | قرائت نامه #حاج_قاسم_سلیمانی درباره حضرت زینب(س) توسط خانم فاطمه سلیمانی
🌷 انتشار به مناسبت سالروز ولادت #حضرت_زینب {سلاماللهعلیها}
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وپنج
با تمام قامتم روی سنگ راه پله زمین خوردم...
احساس کردم تمام استخوان هایم در هم شکست و دیگر #ذکری جز نام #حضرت_زینب(س) به لب هایم نمیآمد😖🤲😭
که حضرت را با #نفسهایم صدا میزدم
و میدیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است...
دلم میخواست خودم از جا بلند شوم.. و #امانم_نمیدادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند...
شانه ام را وحشیانه فشار میدادند..
تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس میکردم.. 😖😭🤲
و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمیرفت..
که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف میزند...
مسیر حمله به سمت حرم را بررسی میکردند..
و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد...👿😡😈
کریه تر از آن شب نگاهم میکرد👁👹 و به گمانم در همین یک سال به قدری خون خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده
بود...
تماسش را قطع کرد..
و انگار برای جویدن حنجره ام آماده میشد..
که دندانهایش را به هم میسایید و با نعره ای سرم خراب شد
_پس از وهابیهای افغانستانی؟!😈😡😏👿
جریان خون به زحمت خودش را در رگهایم میکشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بیصدا در سینه مانده بود..😰😖😭
و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت
_یا حرف میزنی یا همینجا ریز ریزت میکنم!👿😡😡😈
و همان تهدیدش برای کشتن دل من کافی بود..
که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم..
و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی اش
جانم را گرفت
_آخرین جایی که میبرّم زبونته! کاری باهات میکنم به حرف بیای!😈😡😏😈👿
قلبم از وحشت...😰😰😰😭😭😭😭
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم.
یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت!
کاظم آقای #ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!
✅تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی.
✅یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.
وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما ...
دیشب خواب #حضرت_زینب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.
صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم.
کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید.
💐کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله شهدا پیوست.
📙برگرفته از کتاب تا شهادت. اثر گروه شهید هادی.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
از پنج شش سالگی شروع به حفظ آیات قرآن کرد، چون به استعداد او پی بردم، نامش را در کلاس قرآن مسجد محله نوشتم. همه ی دل خوشی اش رفتن به مسجد بود. در هیات ها تا دیروقت، فعالیت می کرد. در تعزیه ها شرکت می نمود و به سبب درشتی هیکلش نقش شمر را به او می دادند.
با شروع جنگ در سوریه آرام و قرار نداشت. معتقد بود در مکتب امام حسین (ع) درس آزادگی یاد گرفته است. وقتی با مخالفت من، برای رفتن به سوریه روبرو شد، حرفی به من زد که تسلیم شدم.
🌷گفت که: از بین سه فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمی خواهی که یکی شان را قربانی #حضرت_زینب کنی؟
"شهید مدافع حرم امیرعلی محمدیان"
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم.
یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت!
کاظم آقای #ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!
✅تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی.
✅یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.
وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما...
دیشب خواب #حضرت_زینب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.
صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم.
کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید.
💐کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله شهدا پیوست.
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطره 📚
یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى؟ زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت؟ باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده...
سه روزبعد سیدمصطفى حسینى که خواب #حضرت_زینب رو دیده بودشهیدشد.
شهید #مدافع_حرم شهید_سیدمصطفی_حسینی تیپ فاطمیون
#یادش_با_صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷من از هر کس که به ولایت امام خامنهای (مد ظله العالی) #بدبین باشد، برای همیشه دلگیر و ناراحت هستم.
در سال شصت و یک هجری #حضرت_عباس(علیه السلام) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (سلام الله علیها) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم #حضرت_زینب (سلام الله علیها)دست و چشمانم را از دست بدهم."
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#وصیتنامه_شهید_محمدرضا_علیخانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
40.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
.
.
راوی: علی زین العابدین پور
#شهید_مجید_قربانخانی
#حاج_قاسم
#حضرت_زینب
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
.
#مادر_من_را_رها_کن
محمدم در آخرین تماسش به من گفت: مادر دعا کن #شهید شوم، اگر شهید نشوم دیوانه میشوم، مادر من را رها کن.
من هم روز جمعه در #روضه_اباعبدالله (علیه السلام) شرکت کردم، رو به قبله ایستادم و گفتم: #حضرت_زینب (سلام اله) محمد هدیه ناقابل من به پیشگاه شماست، قبول کنید هر طور که شما میخواهید من #راضی هستم، روز شنبه ساعت هفت غروب، تیر به سر فرزندم میخورد و دم صبح به #شهادت میرسد.
#شهید_محمد_کیهانی
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🌷من از هر کس که به ولایت امام خامنهای (مد ظله العالی) #بدبین باشد، برای همیشه دلگیر و ناراحت هستم.
در سال شصت و یک هجری #حضرت_عباس(علیه السلام) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (سلام الله علیها) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم #حضرت_زینب (سلام الله علیها)دست و چشمانم را از دست بدهم."
شادی_روح_شهدا_صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa