#خاطره_شهید
در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگرنمیتوانستکلمهایرابیانکندباحرکاتدستوصورتشبه
طرفمقابلمیفهماندکهچهمیخواهدبگوید.
یکروزبهتعدادیازرزمندههاینبلوالزهراءدرسمیداد.وسط درسدادنناگهانهمهدرازکشیدند!
بهعربیپرسید:«چتونشده؟»گفتند:«شماگفتیددرازبکشید!"😁😂
بهجایاینکهبگویدساکتباشید،کلمهایبهکاربردهبودکهمعنی اشمیشددرازبکشید!
بهرویخودشنیاورد.گفت:«میخواستمببینمبیداریدیانه!»
بعدازکلاسکهاینموضوعرابرایدوستانشتعریفکرد،
آنقدرخندیدوخندیدندکهاشکازچشمانشانجاریشد.😂
#شهید_عباس_دانشگر
#خاطره_شهید
خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد. وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه ، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد....
میپرسیدم :چی شده باز؟
با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد...💔🚶🏻♂
#شهید_مصطفے_صدرزاده ♡
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
#شهیدحاج_اکبرخردپیشه_شیرازی
محل تولد: دهبید فارس
تاریخ تولد : 1334
وضعیت تاهل : متأهل
تاریخ شهادت : 1365/10/04
پس از فتح خرمشهر، مسئولیت آموزش نظامی پادگان 21 حمزه و سپس مسوولیت فرماندهی یگان دریایی لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) را به عهده گرفت.
وی درنهایت در عملیات کربلای چهار در جزیره بوارین درسال 1365 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مزار:گلزار شهدای علی بن جعفر
🌷_#خــاطــره_شـهــیــد
حاج اکبر نسبت به ازدواج جوانان آمادهی ازدواج مجرد خیلی اهتمام داشت... بعضی مواقع به شوخی می گفت: من چهل تا داماد دارم. چون واسطه ازدواج چهل نفر شده بود. با خانمش صندوق خیریهی ازدواج تشکیل داده بودند تا ازدواج های آسان را ترویج کنند.
در #وصیت_نامه اش آورده بود:
از ثلث مالم ۲۵ هزار تومان به دختری در فامیل که قصدِ ازدواج دارد بدهید. اگر کسی در فامیل نبود، آن را به غیر فامیلی که قصد ازدواج دارد بدهید
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و#شهید_حاج_اکبر_خردپیشه صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
#خاطره_شهید 📝♥️
یک دفتر خاص برای دانشگاه آماده کرده بود و در تمام صفحات آن تصاویر امام خامنه ای مد ظله العالی و شهدا را چسبانده بود به دفترش...
دفترش را که دیدم به او گفتم اگر میخواهی به مدرسه بروی این چه کاری است؟
جواب داد :" عکس شهداست! چه اشکال دارد ؟ خیلی هم خوب است😁!"
گفتم : "فکرش را کرده ای اگر کسی ببیند چه می گوید؟!"
گفتم:"مهم نیست هر کس هر چه می خواهد بگوید من کاری را که دوست دارم انجام میدهم!"
واقعاً عاشق شهدا بود هر بار که تصاویر شهدا و دفاع مقدس از تلویزیون پخش می شد، مصطفے ضجه می زد💔
فردا که از دانشگاه برگشت با خوشحالی گفت :"دیدی بد نشد!"
تا دفتر را باز کردم یکی از دوستان پرسید این عکس شهید هنری اینجا چه می کند؟ و هم ادامه داد لباسی که هنگام شهادت تنش بود و منشور عملیات را به او دادم.
مصطفے هم که عاشق دفاع مقدس بود ، حسابی سوال پیچش کرده و کلی اطلاعات از او گرفته بود...
مصطفے متوجه شده بود که این شهید و دوستانش بچه های گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسولالله هستند
همان کسانی که در فکر محاصره شده و قتل عام شدند.
مصطفی به این گردان و رزمندگان و شهدای علاقهمند شد و در مورد آنها تحقیق زیادی کرد.✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده 🤍
راوی همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#عید
#رمضان
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطره_شهید 📝♥️
یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم مصطفی این رفيقت که تهرانیه...
دلم ميخواد روش رو کم کنی!
یک جوابی داد که صد تا پهلوان باید فکر می کرد تا اون جواب رو بده...!:)
گفت دایی جمال! شاید خدا ظرفیت بردن او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره...🖐🏻
مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت.✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده 🤍
راوی دایی شهید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطره_شهید 📝♥️
یک دفتر خاص برای دانشگاه آماده کرده بود و در تمام صفحات آن تصاویر امام خامنه ای مد ظله العالی و شهدا را چسبانده بود به دفترش...
دفترش را که دیدم به او گفتم اگر میخواهی به مدرسه بروی این چه کاری است؟
جواب داد :" عکس شهداست! چه اشکال دارد ؟ خیلی هم خوب است😁!"
گفتم : "فکرش را کرده ای اگر کسی ببیند چه می گوید؟!"
گفتم:"مهم نیست هر کس هر چه می خواهد بگوید من کاری را که دوست دارم انجام میدهم!"
واقعاً عاشق شهدا بود هر بار که تصاویر شهدا و دفاع مقدس از تلویزیون پخش می شد، مصطفے ضجه می زد💔
فردا که از دانشگاه برگشت با خوشحالی گفت :"دیدی بد نشد!"
تا دفتر را باز کردم یکی از دوستان پرسید این عکس شهید هنری اینجا چه می کند؟ و هم ادامه داد لباسی که هنگام شهادت تنش بود و منشور عملیات را به او دادم.
مصطفے هم که عاشق دفاع مقدس بود ، حسابی سوال پیچش کرده و کلی اطلاعات از او گرفته بود...
مصطفے متوجه شده بود که این شهید و دوستانش بچه های گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسولالله هستند
همان کسانی که در فکر محاصره شده و قتل عام شدند.
مصطفی به این گردان و رزمندگان و شهدای علاقهمند شد و در مورد آنها تحقیق زیادی کرد.✨
راوی همسر شهید
#شهید_مصطفے_صدرزاده 🤍
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطره_شهید🎤♥️
فاطمہ (دختر شهید ) گفت:
عمھ من میدونم بابا مصطفام شهید شده...
بار آخری که اومد تهران،
من رو با خودش برد بهشتزهرا
سر مزار شهدا بهم گفت:
فاطمه..! یادت باشہ شهدا همیشھ زندن !
وقتی ݣہ چشمات رو ببندی میتونے؛
اونا رو ببینے و باهاشون حرف بزنی:)✨
#شهیدمصطفےصدرزاده 🤍
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطره_شهید 📝♥️
یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم مصطفی این رفيقت که تهرانیه...
دلم ميخواد روش رو کم کنی!
یک جوابی داد که صد تا پهلوان باید فکر می کرد تا اون جواب رو بده...!:)
گفت دایی جمال! شاید خدا ظرفیت بردن او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره...🖐🏻
مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت.✨
#شهیدمصطفےصدرزاده 🤍
راوی دایی شهید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطره_شهید 🎙🌿
اولین صبحے که چشم باز کردم و مصطفے را کنارم دیدم آنقدر لذت بخش بود که مدام به خودم می گفتم نکند رؤیا باشد؟!🙃♥️
تمام دردها را فراموش کردم و دست کوچکش را می بوسیدم...
نگاهم به علامت روے دستش افتاد؛ اول فکر کردم شاید ضربه ای خورده با نگرانی از پرستار پرسیدم.
گفت: "نگران نباش" این یک علامت است!
خیالم راحت شد✨
در مقایسه با شبے که دوست نداشتم سپیده صبح را ببینم و مدام با خود می گفتم ای کاش تمام این چیزها خواب باشد....
صبحے که باورش برایم خیلے سخت و نفس گیر بود💔
من که طاقت کوچکترین ضربه را روی دستش نداشتم حالا باید تحمل کنم تیر در...🌸🌱
#شهید_مصطفے_صدرزاده ♡
راوی مادرشهید
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa