خاطـــره📚
آقا مصطفی عاشقانه از سردار سلیمانی صحبت میکردند. دیدید وقتی که یک فرزندی خیلی پدرش را دوست دارد و پدرش برایش اسوه و اسطوره است، چطوری از پدرش در یک جمعی تعریف میکند. آقا#مصطفی هم با افتخار از سردار سلیمانی تعریف میکردند و همیشه به ایشان میگفتند#پدر.
چون ما نمیتوانستیم پشت تلفن خیلی واضح با همدیگر صحبت کنیم و مجبور بودیم رمزی با هم پشت تلفن صحبت کنیم.#سردارسلیمانی را به اسم #بابا صدا میکردند، «با بابا میخواهیم اینجا برویم، با بابا جلسه داریم». حتی برای اینکه بتوانند سردار را ببینند، کیلومتر و روز و ساعت و اینها برایشان اصلاً ملاک نبود.
در همان ایّام فروردین سال ۹۴، مصادف شده بود با ایّام#فاطمیه، از تهران تا#کرمان با ماشین رفتیم فقط صرفاً به خاطر اینکه بتوانیم در مراسم #شهادت حضرتزهراسلاماللّٰہعليها در بیت الزهرا شرکت کنیم وایشان بتوانند#سردار را ببینند..🥲♥️
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa