عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 #رمان #هادی_دلها #قسمت_16 منطقه بعدی که قرار بود ازش بازدید کنیم #طلائیه بود #معق
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
بسم رب الشهدا
#رمان
#هادی_دلها
#قسمت_17
روز سوم سفر ما قرار بود به #دهلاویه #هویزه و #معراج_الشهدا
حضور در محلی جای قدمای شهید چمران یه حس فوق العاده ای بود
اما هویزه ی چیز دیگه بود
محل شهادت #حسین_علم_الهدی و یارانش که مثل سیدالشهدا تشنه لب شهید میشن بعثی ها نامرد با تانک از روشون رد میشن 😔😭
اینجوری بود که هشت سال تنهایی جنگیدیم یه مشت از خاکمون کم نشد
یه بخشی از هویزه معتلق به پیکرای پاک شهدا بود
یه شهیدی بود #علی_حاتمی شهید ازدواج
-عطیه متوسل شو بلکم زبان آقای علوی بازشد
بازم نشد بهش تخم کفتر میدیم 😁🙈
چندتا ردیف پایینتر #شهید_محمد_زمانی بود همون شهیدی که خودش یه دخترخانم میطلبه میگه بیا هویزه سر مزارم
شهدا واقعا زنده ان
#معراج_الشهدا
وقتی پیکرای کفن پیچ شهدا دیدم ناله ام بالا گرفت
وای یا زینب
اگه پیکر قشنگ حسین من سالها بعد اینطوری برگرده من چه کنم
سفر راهیان نور ما عالی تموم شد من بارها شکستم خرد شدم ساخته شدم و بسم الله گفتیم برای شناخت شهدای بیشتر
خیلی سریع فروردین جاش ب اردیبهشت داد
درست زمانی ما مشغول امتحانای میان ترم بودیم یه خبر از سوریه قلب ایران لرزاند
آن ......
قرار بود طوری بریم شمال که بعداز مراسم عقد فاطمه بشه اما گویا شهدا حال بی تاب دلمون میدونستن پیکر شهید حسین مشتاقی از شهدای
خان طومان برگشت
مامان بابا با شنیدن اسمش بی تاب شدن و دو روز قبل از تشیع راهی نکا شدن
منم رفته بودم خونه بهار اینا پیش بهار خوابیده بودم
بهار: زینب حال مامان بهتره ؟
-نمیدونم مامان خیلی تنهاست من که خونه نیستم
یه چیزی چندروزه تو فکرمه ولی از واکنش مامان میترسم
بهار:چی
-بریم سرپرستی ی بچه قبول کنیم سر مامان هم گرم میشه
بهار: خیلی خوبه که خودم بهش میگم
بالاخره روز حرکت ما به محل پرورش کمیل رسید #بیشه_سر
کمیل صفری تبار خودش متولد ۶۹بوده و همسرش ۷۲
خانم مریم یونسی یه خانم کاملا صبور وقتی دیدمش به آغوشش پنهان بردم.
نام نویسنده :بانوی مینودری
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
...........☆💓☆..................
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆