eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.4هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ مات رفتار ابوالفضل دور خودم میچرخیدم که مصطفی وارد شد... انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا میدید که تنها نگاهم میکرد و با همین نگاه، چشمانم از نفس افتاد.. و او یک جمله از دهان دلش پرید _من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام! کلماتش مبهم بود.. و خودش میدانست آتش عشقم چطور به دامن دلش افتاده که شبنم شرم روی پیشانی اش نم زد.. و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد _انشاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.😔😒 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد،😥 فتنه سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد...😨😱 ارتش آزاد هنوز وارد شهر نشده.. و تکفیری هایی که از قبل در داریا لانه کرده بودند، با اسلحه به جان مردم افتادند...😰😑😢 مصطفی در حضرت سکینه(س) بود و صدای تیراندازی از تمام شهر شنیده میشد...😨😨 ابوالفضل مرتب تماس میگرفت..😥📲 هر چه سریعتر از داریا خارج شویم، اما خیابان های داریا همه میدان جنگ شده و مردم به حرم حضرت سکینه(س) پناه میبردند...👥👥🏃‍♂🏃‍♂ مسیر خانه تا حرم طولانی بود... و مصطفی میترسید تا برسد دیر شده باشد که سیدحسن🌷 را دنبال ما فرستاد...🚗 صورت خندان و مهربان این ،از وحشت هجوم تکفیری ها به شهر، دیگر نمیخندید... و التماسمان میکرد زودتر آماده حرکت شویم...😥 خیابانهای داریا را به سرعت می پیمود💨🚗 و هر لحظه باید به مصطفی حساب پس میداد...📲 چقدر تا حرم مانده و تماس آخر را نیمه رها کرد.. که در پیچ خیابان، سه نفر 😈😈😈مسلّح راهمان را بستند...😱😰😨😭 تمام تنم از ترس سِر شده بود،...😰😰😰😭😭😭 ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa