eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.3هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
♥هوالمحبوب♥ #قسمت_شصت -باشه برو. همونطور كه روي شكمم خم بودم به سمت ايستگاه پرستاري رفتم. به پرس
♥️هوالمحبوب♥️ خودم رو داخل محوطهي بيمارستان انداختم و هواي تازه رو به ريههام فرستادم. روي نيمكت كنار محوطه نشستم. به آسمون آبي كه امروز عجيب زيبا شده بود خيره شدم. نور آفتاب چشمم رو اذيت ميكرد؛ اما نميتونستم از ديدن آبي آسمون لـ*ـذت نبرم. بغض توي گلوم نشسته بود. دليلش رو خودم هم نميدونستم. قلبم درد گرفته بود. اشكم روي گونهم نشست. ديگه بيشتر از اين تحمل قورتدادن بغضم رو نداشتم. چقدر ضعيف بودم كه به اين زودي اشكم درمياومد؛ اما اين تنها سلاحم در برابر غم سنگين نشسته توي دلم بود. - خانم پرستار داري گريه ميكني؟! به چشمهاي مشكي براقش نگاه كردم. - چرا از روي تختت بلند شدي؟ هنوز پات خوب نشده. - اون اتاق داشت حالم رو به هم ميزد. عادت ندارم اينهمه وقت يه جا بخوابم. قانوناً بايد همون روزي كه پاش رو گچ گرفتن و دستش رو آتل بستن مرخص ميشد؛ اما آقاي دكتر بهانه آورد و اجازه مرخصي نداد. به قول خودش ميخواست مطمئن بشه كه خطري تهديدش نميكنه. به نظرم چيز مشكوكي نبود. برادرش هم كه هر روز بهش سر ميزد و مراقبش بود. اشاره كردم و ازش خواستم كه كنارم بشينه. كمكش كردم و كنار خودم نشوندمش. - ميشه بپرسم چرا گريه ميكردي؟ - دلم گرفته بود. - پس تو هم وقتي كه دلت ميگيره گريه ميكني؟ آخه من هم وقتي دلم ميگيره ميرم توي زير زمين خونهمون. اونجا عكساي قديميمون رو نگه ميداريم. من عكس مامان و بابام رو بغـ*ـل ميكنم و گريه ميكنم. آخه مطمئنم كه حرفام رو ميشنون. - مگه اونا كجان؟ - بچه كه بودم بهم ميگفتن رفتن پيش خدا؛ اما من كه ميدونستم اونا مردن. خودم ديدم كه گذاشتنشون توي قبر. خداي من! يه بچهي هفت ساله چطور ميتونه غم بيپناهي رو بكشه؟ دستش رو گرفتم. به چشمهاي مشكيش زل زدم.آدماي خوب وقتي ميميرين ميرن پيش خدا. - اونا خيلي خوب بودن؛ اما سعيد خوب نبود. نویسنده :مهسا عبدالله زاده