eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.3هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
8.7هزار ویدیو
151 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه مادر بزرگوار شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری: ای برادر و خواهر معنوی شهید شهدا عاشق و معشوق نمی خواهند، بلکه شهدا رهرو می خواهند. 📍امامزاده‌علی‌اکبر‌‌چیذر _ مزار‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 کاش یکی بیاید و از واژه‌ای بگوید که در قدوقواره نام باشد. کاش یکی بیاید و بگوید از انتظارهای چشم‌به‌راه، از آن‌ها که رفتند و ندیدن سهمشان شد، که رفتند و بعد از رفتن آن‌ها پسرهایشان بازگشتند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📌پسرم میان شهدای گمنام منتظرم است... اما دیگر توانِ رفتن ندارم 🔸یکی از مادران شهدای گمنام را دیدم، آرام در قطعه شهدا قدم می‌زد،چشمش به مزارهایی بود که بر تابلویشان پلاک آویزان بود. 🔹به عکس‌ها خیره می‌شد، زیر لب می‌گفت:«خدا را شکر... پلاک داشتی! که اگر نه، حالِ مادرت زار بود...» ▪️سال‌هاست این مادران، بی‌آن‌که بدانند مزار واقعی فرزند شهیدشان کجاست، هر هفته به بهشت زهرا می‌آیند،برای همه‌ی شهدای بی‌نام، مادری می‌کنند. ◽️با چشمانی که سال‌هاست از انتظار خشک شده، به هر عکس نگاه می‌کنند و آرام می‌پرسند:«نکند این تو باشی، پسرم؟...» □اما حالا، بعد از چهل سال دلتنگی و بی‌خبری، دیگر توان راه رفتن ندارند... خیلی‌هایشان هم، در حسرت دیدن دوباره پسرشان، چشم از دنیا بستند... ◾️ و باز هم پنج‌شنبه‌ها می‌بینی مادری خسته، ناتوان، کشیده‌کشیده راه می‌رود؛ با عصا، با تکیه بر دل داغ‌دیده‌اش، می‌آید سر مزار شهدای گمنام... ●وقتی می‌پرسی:با این جسم خسته، چرا هنوز می‌آیی؟آرام لب می‌زند:«پسرم در میان شهدای گمنام منتظرم است... اما دیگر پاهایم نمی‌کِشند...» ○مادری که خسته، عصا به‌دست، دست بر کمر،بین مزارها قدم می‌زند و با حسرت می‌گوید:«خوش به حال مادرت، شهید... خوش به حال مادرت!» 🔻یادمان نرود... امنیت امروز ما، با همان پلاک‌هایی ست که برای یک مادر بوی خون وشهادت و برای مادری دیگر رنگ غربت و دلتنگی می‌دهد... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 راهی جبهه شده، قرار است از کشورش محافظت کند، قرار است از آرمان ها و ارزش هایی که دارد محافظت کند، قرار است از بزرگترین دارایی اش یعنی محافظت کند. در همین بهبوئه اتفاقی ناگوار رخ میدهد، فرزند می شود. هنوز چشم به راه است، چشم به ساعت دوخته و به در می نگرد. پس چه شد؟ به من قول داده بود امروز می رسد؟ به من گفته بود فلان ساعت اینجاست؟ اکنون که مدتیست گذشته پس چرا صدای در را نمیشنوم؟ اندکی بعد صدای در می آید. خندان در را باز میکند اما نمی داند این خنده قرار است به تلخ تبدیل شود. خبر فرزندش، جگر گوشه اش را به او می دهند. حالا دیگر ندارد که منتظرش بماند، حالا او مانده و خاطراتی که از دارد. همین خاطرها تنها یادگاری برای او هستند. این ماجرایست تلخ که آن را تجربه کرده اند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 فرزندش را در آغوش میکشد و برای آخرین بار بوسه ای بر پیشانی اش زده و او را به پناه می سپارد. آری پناه ! مدتی بعد خبر فرزند را به او می رسانند. در دلش با غمی که دارد می گوید چه خوب حفظش کرد، او را در پناه خویش نگه داشت و از بس که او را دوست داشت هرگز نخواست او را از خود کند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
باید باشی تا بدانی که رفت، دلت همان‌جا توی پیچ آخر ، دم آن چطور می‌شود و چطور می‌زند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌴🌹🕊🥀🕊🌴🌹 به گوشم رساندن که لب تشنه شده، وقتی تیر خورده بود از همرزمانش آب طلب میکند اما دوستانش به آب نمیدهند و میگویند الان نمیتونیم بهت آب بدیم چون آب برای بدنت ضرر داره و سریع میشی لحظاتی بعد تشنه به میرسد، این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود و با خودم میگفتم کاش به پسرم آب میدادن، تا اینکه یه شب تو خواب دیدم پایین کوه افتاده و من دارم میرم بهش آب بدم اما بانویی رو دیدم که عصا بدست ( آن بانو بودند ) رفت و به ، آب داد و برایم دست تکان میداد، منظورش این بود راحت به ، دادم، الان مطمئنم که سیراب به رسیده است. راوی: 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 با مجروح شدن پسرم محمّدحسین، برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد. راوی : 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 فرزندش را در آغوش میکشد و برای آخرین بار بوسه ای بر پیشانی اش زده و او را به پناه می سپارد. آری پناه ! مدتی بعد خبر فرزند را به او می رسانند. در دلش با غمی که دارد می گوید چه خوب حفظش کرد، او را در پناه خویش نگه داشت و از بس که او را دوست داشت هرگز نخواست او را از خود کند. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 مهمان بانوی دو عالم چند روز قبل از ، من كه در خارج از كشور به سر می‌بردم ، خواب عجیبی دیدم. درخواب دیدم كه تمام كوچه‌مان را كرده و دیوارهایش را از پوشانده‌اند . خانم جلوی در خانه ایستاده‌اند و مردم بین خودشان نُقل پخش می‌كنند . دریافتم كه شاید برای اتفاقی افتاده است و همینطور هم بود . چند روز بعد از ایران تماس گرفتند و خبر او را به من رساند. سال 1362 و عملیات والفجر 2 بود ، كه زخمی شده بود ، در آخرین لحظات به سختی ، خودش را به بیسیم عراقی‌ها رسانده، آن را با جوید تا مانع ارتباط آنان با عقبه گردد . پس از قطع سیم كه دشمن متوجه این كار شد ، او را به بسته ، راهی دیار گرداند . به خاك سپرده شد. راوی : 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 باید باشی تا بدانی یک چه‌طور می‌تواند روز و شب‌هایت باشد و چطور از یک قاب چوبی با حبه حبه حرف‌هایی که دانه دانه از می‌بارد، پر شود. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
35.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مادر شهیدِ غواص"محسن جاویدی"، به فرزند شهیدش پیوست 🔸این شهید بزرگوارِ غواص در عملیات کربلای چهار در آب های کارون جاوید الاثر گردید و پیکر پاکش هیچ گاه برنگشت. 🔹مادرش در آن اوایل که خبر شهادت فرزند رشیدش را شنید، بسیار بی‌قراری می‌کرد و بهانه ی او را می‌گرفت تا اینکه به او گفتند پسرت را ماهی‌ها خورده‌اند و دیگر قرار نیست برگردد! از آن موقع دیگر مادر، لب به ماهی نزد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa